چوب الف

چوب الف: چیزی که برای نشانه‌گذاری صفحه‌ای که خوانده شده توی کتاب می‌گذارند... و نه آن چیزی که بر سرِ ما است.

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نشر نگاه» ثبت شده است

عزاداران بیل

عزاداران بیل

مجموع هشت داستان کوتاه که در روستایی به اسم بَیَل اتفاق می‌افتد و شخصیت ‌ها نیز تکرار می‌شوند (مجموعه داستان سریالی). فضای داستان‌ها غمگین و سیاه است و تقریبا در تمام داستان‌ها بیلی ها در حال عزاداری هستند و شاید بشود گفت که بیل نمادی از ایران است.
اطلاعات بیشتر را می‌توانید از
اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- چشم‌‌های چروکیده‌ی الاغ باز بود و به ماه که از پارگی ابرها می‌تابید،‌ نگاه می‌کرد. موش‌ها ریخته بودند بیرون و تمام بیابان را پر کرده بودند. چرخ‌های گاری که از رویشان می‌گذشت، جیغ می‌کشیدند. مشدی بابا صدای شکستن استخوان‌ها را می‌شنید. بیل از دور پیدا شد، با شمع‌ها و آتشی که در نبی آقا روشن کرده بودند.
کدخدا گفت: «خدا نصیب کافر هم نکنه.»
اسلام گفت: «نصیب ما که کرده.»
مشدی حسن گفت: «اگه یه بغل یونجه پیدا کرده بودیم، گاو من...»
عبدالله گفت: «بازم جای شکرش باقیه که دست خالی برنگشتیم.»
مشدی بابا گفت: «خدایا به داده‌ات شکر، به نداده‌ات شکر!» (ص 107)

- کدخدا گفت: «دیدین چه زود تموم شد؟»
مشدی بابا گفت: «به خدا که معجزه بود.»
اسماعیل گفت: «آقاها کمک‌مون کردن.»
ننه خانوم گفت: «این دیگه کار خداس. اولیا انبیا خودشان کمک کردن.»
ننه فاطمه گفت: «خیلی خوب شد. مریضا رو که نمی‌شد برد به نشانه‌گاه. بعد از این، میاریم اینجا.»
کدخدا گفت: «می‌دونین یه نفر هم متولی لازم داره؟»
باباعلی که سرش را از دربچه‌ی چاردیواری آورده بود بیرون، گفت: «مشدی زینال واسه این کار خیلی خوبه.»
مردها برگشتند و مشتی زینال را نگاه کردند.
اسلام گفت: «اگه یه نفر سید داشتیم که خیلی بهتر بود.»
پسر مشدی صفر گفت: «چطوره بریم یه نفر از سیدآباد بیاریم؟»
مشدی زینال گفت: «من مادرم سید بوده. ننه خانوم می‌دونه.»
ننه خانوم گفت: «آره خدا بیامرز سید فاطمه که می‌رفت تو محال گدایی می‌کرد.»
کدخدا گفت: «:خدا رو شکر که این یکی کار هم درس شد.» (ص 196)

غلام حسین ساعدیمشخصات کتاب

عنوان: عزاداران بیل

نویسنده: غلام حسین ساعدی

نشر: نگاه


پ.ن: توصیفات و فضاسازی ساعدی عالی است و حس تلخی و سیاهی را به خوبی منتقل می‌کند و تسلط خوبی نیز بر فرهنگ عامه (رفتارها، خرافات، زبان و...) دارد. خواندنش لذت بخش بود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

در دهان اژدها

 در دهان اژدها

 کتاب شامل ده داستان کوتاه است. اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- در این دو هفته، هر روز، بیشتر از دوستم متنفر می‌شوم. وقتی برای ملاقات وارد اتاقش شدم، دو تا کلیه‌اش را از دست داده بود. داشت می‌مرد و من کاملا بی‌تقصیر بودم. روی چشمانش یک لایه‌ی خاکستری آمده بود و بینی‌اش کمی برق می‌زد. بعد، خودش، خانواده‌اش و دخترخاله‌ی زیبایش، من را مثل سه ضلع مثلث برمودا به درون خود کشیدند. هرچند من بیشتر دلم می‌خواست در آن ضلعی که دخترخاله‌اش ایستاده بود شنا کنم و بعد از آب بیرون بیایم و زیر آفتاب دراز بکشم و بگذارم پرتوهای نور بر بدنم بتابد. همین هم باعث شد غرق شوم. به هر حال آنها چنین انتظاری از من نداشتند ولی من توی چشم‌های هر سه ضلع نگاه کردم و گفتم کلیه‌ام را به او می‌دهم. (ص 12- 13 - نجات یافتگان برمودا)

- هفته‌ی بعد چند تا از دوستانی را که تازه پیدا کرده‌ام، ترک می‌کنم. آن‌ها دیروز آمدند اینجا و تصمیم گرفتند دوبار در هفته بنشینیم دور هم و زبان انگلیسی بخوانیم. می‌خواستند با بقیه‌ی مردم جهان هم ارتباط برقرار کنند ولی نمی‌دانستند دارند با من هم ارتباط‌شان را از دست می‌دهند. کتابی هم برایم آورده بودند. هر پنج‌تای‌شان موقع دادن کتاب، یک جایش را در دست داشتند، درست مثل وقتی که به هر جان کندنی شده است، انگشتت را به یک گوشه‌ی جنازه‌ای که روی دست می‌رود می‌رسانی تا بگویی تو هم مرده را می‌شناخته‌ای. (ص 20 - تهِ گوشواره‌ای که گم شد)

- بعضی وقت‌ها هیچ چیز بدتر از این نیست که زن سابقت با مرد بی‌عیب و نقصی ازدواج کرده باشد، کسی که نشه توی ذهن خودت مسخره‌اش کنی و در مواقع لزوم به یادش بیاوری که تو چیز بهتری بودی و حالا هم آزاد و رها برای خودت می‌چرخی و تمام قله‌هایی را که او تازه در کوه‌پایه‌اش ایستاده است تا بالا برود و خودش را برای زن سابقت لوس کند، تو قبلا پرچم زده‌ای، عکس یادگاری گرفته‌ای و یک بار بدون اکسیژن فتح کرده‌ای. (ص34 - در دهان اژدها)

محمدرضا زمانیمشخصات کتاب

عنوان: در دهن اژدها

نویسنده: محمدرضا زمانی

ویراستار: سعید شرفی

نشر: نگاه

چاپ اول 1393

تیراژ:‌ 500 نسخه

88 صفحه

قیمت: 4500 تومان


پ.ن: چند تا از داستان‌هایش را در مجله همشهری داستان خوانده بودم و چندتایی هم جدید بود. آنهایی را که قبلا خوانده بودم بیشتر دوست داشتم. ایده‌ی داستان‌ها و فضاسازی‌هایش خوب است و رگه‌های شیطنت و طنز در بعضی از داستان‌هایش دیده می‌شود. البته ریتم بعضی از داستان‌هایش هم کمی کند است. در مجموع به نظرم برای کتابِ اول نویسنده خوب بود و پتانسیلش را دارد که کارهای قوی‌تری در آینده بنویسد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

بارون درخت نشین

بارون درخت نشین بارون درخت نشین

این کتاب اولین سری از سه گانه «نیاکان ما» است (کتاب‌های بعدی این مجموعه «ویکنت دو نیم شده» و «شوالیه ناموجود» هستند)  داستان در مورد پسرِ یک خانواده نیمه اشرافی به اسم «کازیمو» است که در سن دوازده سالگی به خاطر لجبازی با خانواده، تصمیم می‌گیرد بالای درختان زندگی کند. اما پس از مدتی تصمیم می‎گیرد هرگز پایش را روی زمین نگذارد. راوی داستان برادرش محافظه کارش است که به صورت دانای کلِ محدود داستان را روایت می‌کند.

برخی از جملات کتاب

- کارهای برجسته‌ای که آدمی به پیروی از وسوسه‌ای درونی می‌کند باید ناگفته بماند؛ همین که آن را به زبان بیاوری و از آن لاف بزنی چیزی بیهوده و بی‌معنی جلوه می‎کند و پست و بی‎مقدار می‌شود. (ص 66)

- شمار زغالکاران بیشتر بود، ولی دزدان دریایی سلاح‎های بهتری داشتند. شاید همه نه. زیرا همه می‎دانند که در برابر شمشیر هیچ سلاحی بهتر از بیل نیست. (ص 168)

- گفته‌ها و حرکت‌های همه‌ی آن رانده شدگان حالتی غمگین و افسرده داشت که تا اندازه‎ای طبیعی بود، اما ساختگی نیز می‌نمود: بسیار دیده شده است که مردمانی که برای آرمانی نه چندان روشن و مشخص مبارزه می‌کنند مجبورند برای گنگی و سستی انگیزه‌هایشان ظاهری جدی به خود بدهند. (ص 191)

- جایشان تنگ بود و گهگاه یکدیگر را در برمی‌گرفتند. لبانشان به هم رسید. نخستین بوسه را کوزیمو زد. بدینگونه عشقشان آغاز شد. کوزیمو خوش و گیج و منگ بود؛ دختر نیز خود را خوشبخت حس می‌کرد، اما هیچ شگفت زده نبود (دختران هیچ کارشان اتفاقی نیست). (ص 194-195)

- آنچنان از ساختن چیزهای تازه خوشش می‌آمد که حتی برای کارها و مراسمی هم که نویسندگان مورد علاقه‌اش آنها را ناپسند می‌دانستند وسیله لازم را ساخت. از جمله چون می‎دید که بسیاری از آن رانده شدگان مومن‌اند و می‌خواهند هر هفته آیین «اعتراف» را به جا آورند، سوراخی در تنه درختی کند و پرده‌ای از آن آویخت و آن را به صورت «اعترافخانه» درآورد. (ص 197)

ایتالو کالوینومشخصات کتاب

عنوان: بارون درخت نشین
نویسنده: ایتالو کالوینو
ترجمه: مهدی سحابی
نشر: نگاه
320 صفحه
چاپ 1391
قیمت: 14000 تومان


 

 پ.ن: تقریبا شبیه بقیه‌ی کارهای کالوینو است. روایتِ روان داستان و زبان طنز از نکات خوب کتاب بود. اما به نظرم داستان کمی طولانی شده بود و از یک جایی به بعد جذابیتش کم می‌شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...