چوب الف

چوب الف: چیزی که برای نشانه‌گذاری صفحه‌ای که خوانده شده توی کتاب می‌گذارند... و نه آن چیزی که بر سرِ ما است.

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادبیات امریکای لاتین» ثبت شده است

خاطرات پس از مرگ براس کوباس

خاطرات پس از مرگ براس کوباسخاطرات پس از مرگ براس کوباس


براس کوباس بعد از مرگ، خاطرات زندگی‌اش را برای مخاطب تعریف می‌کند. این داستان یک خطیِ کتاب است که از عنوان آن نیز مشخص است. اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا و اینجا بخوانید.


برخی از جملات کتاب


- من نویسنده‌ای فقید هستم، اما نه به معنای آأمی که چیزی نوشته و حالا مرده، بلکه به معنای آدمی که مرده و حالا دارد می‌نویسد.

- روزی کخ دانشگاه بر آن مرقومه‌ی ممهوره کسب دانشی را که در واقع کسب نشده بود، تایید کرد، احساس فریب خوردگی کردم، با این همه سرم را بالا گرفتم.

-  یادم هست که زیر درخت تمر هندی نشسته بودم و کتاب شاعر را روی زانویم باز کرده بودم و روحیه‌ام، درست مثل جوجه‌ی مریض، کسل بود و سر در خود فرو کرده. اندوهم را به سینه فشردم و احساس عجیبی به من دست داد، چیزی که می‌توان لذت درماندگی نامیدش.

-گفت «خیلی سمج است» و قیافه‌ش حسابی درهم رفت. یکه خوردم، خیره شدم توی صورتش و دیدم نفرتش واقعی است. بعد به این فکر افتادم که شاید من هم یک روز باعث شده‌ام که قیافه‌اش به این صورت در بیاید و فهمیدم چه تحول عظیمی از سرگذرانده‌ام. مسیر درازی را طی کرده بودم، از سماجت تا سعادت.

-خوش دارم در این صفحه، محض هشدار به اعصار آینده، این نکته را ثبت کنم که بی‌احتیاطی زنان در کلام دروغی است که مردان ساخته‌اند. زن‌ها دست کم در آشکار کردن ماجرای عاشقانه‌شان مثل دیوار ساکتند. البته، این هم درست است که با کرشمه و نگاه زیرچشمی خود را لو می‌دهند.

- اگر خواننده زنی تا اینجای کتاب پیش آمده باشد، می‌ترسم همین‌جا کتاب را ببندد و بقیه‌اش را نخواند. از نظر این خانم خواننده، با پایان ماجرای عشق، زندگی من دیگر چیز جذابی ندارد. پنجاه سال! درست است که هنوز علیل نشده، اما دیگر سرحال و قبراق هم نیست. ده سال دیگر هم بگذرد آن وقت معنی حرفی را که مردی انگلیسی گفته خوب درک می‌کنم «مشکل من دیگر این نیست که آدمی را پیدا کنم که پدر و مادرم را به یاد داشته باشد، مشکل پیدا کردن کسی است که خودم را به یاد بیاورد.»

ماشادو آسیسمشخصات کتاب

عنوان: خاطرات پس از مرگ براس کوباس

نویسنده: ماشادو آسیس

ترجمه: عبدالله کوثری

نشر: مروارید

چاپ چهارم 1385

303 صفحه

قیمت: 6500 تومان

......................

پ.ن: به نظرم کتاب خوبی است. سبک روایتِ داستان و شوخی‌هایی بیرون متنی‌اش من را یاد کتاب «ژاک قضا و قدری و اربابش» می‌انداخت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

چرا ادبیات؟

چرا ادبیات؟


این کتاب شامل سه مقاله و یک مصاحبه با ماریو بارگاس یوسا است. 


عنوان مقاله‌ها و مصاحبه به ترتیب: چرا ادبیات؟ - فرهنگ آزادی - امریکای لاتین (افسانه - واقعیت) - سرخوشی و کمال

دوستم «هانس» قبلا یک بار این کتاب را معرفی کرده بود که می‌توانید برای خواندنش اینجا را کلیک کنید.

برخی از جملات کتاب

- بارها و بارها پیش آمده که در نمایشگاه کتاب یا در کتاب‌فروشی آقایی به سراغم آمده و از من امضا خواسته و این را هم اضافه کرده که: «برای همسرم می‌خواهم، یا برای دختر جوانم، یا مادرم.» و من هم بلافاصله از او پرسیده‌ام «خودتان چی؟ اهل مطالعه نیستید؟» پاسخ همیشه یکی است: «چرا کتاب خواندن را دوست دارم، اما می‌دانید، خیلی گرفتارم.» این پاسخ را ده‌ها بار شنیده‌ام. این مرد و هزاران هزار مرد مثل او آنقدر کارهای مهم، آنقدر وظیفه و آنقدر مسئولیت دارند که نمی‌توانند اوقات ذی‌قیمتشان را به خواندن رمانی، یا مجموعه شعری یا مقاله‌ای ادبی به هدر بدهند. در نظر این گونه آدم‌ها ادبیات فعالیتی غیر ضروری است، چیزی تجملی و تنها در خور افرادی که وقت اضافی دارند.

- معتقدم جامعه‌ای بدون ادبیات، یا جامعه‌ای که در آن ادبیات - مثل مفسده‌ای شرم آور- به گوشه کنار زندگی اجتماعی و خصوصی آدمی رانده می‌شود و به کیشی انزواطلب بدل می‌گردد، جامعه‌ای محکوم به توحش معنوی است و حتی آزادی خود را به خطر می‌اندازد.

-هیچ چیز بهتر از ادبیات به ما نمی‌آموزد که تفاوت‌های قومی و فرهنگی را نشانه‌یِ غنایم میراث آدمی بشماریم و این تفاوت‌ها را که تجلی قدرت آفرینش چندوجهی آدمی است بزرگ بداریم. مطالعه ادبیات خوب بی‌گمان لذت بخش است، اما در عین حال به ما می‌آموزد که چیستیم و چگونه‌ایم، با وحدت انسانی‌مان و با نقص‌های انسانی‌مان، با اعمالمان، رویاهامان و اوهام‌مان، به تنهایی و با روابطی که ما را به هم می‌پیوندد، در تصویر اجتماعی‌مان و در خلوت وجدانمان.

«هویت جمعی» افسانه‌ای ایدئولوژیکی و شالوده ناسیونالیسم است.

- امروز شهروندان، همچون گذشته و در بسیاری از نقاط جهان امروز، ناچار نیستند هویتی را حرمت بگذارند که ایشان را در نوعی اردوگاه کار اجباری، که راه گریزی ندارد، پا در بند نگاه دارد - هویتی که به واسطه‌ی زبان، ملت، کلیسا و آداب و رسوم زادگاهشان بر آنها تحمیل شده است. از این دیدگاه باید جهانی شدن را خوشامد بگوییم، زیرا آفاق آزادی فرد را به گونه‌ای نمایان وسعت می‌بخشد.

- تلاش برای تحمیل هویت فرهنگی بر مردم همانا محبوس کردن و محروم کردن ایشان از ارجمندترین آزادی‌هاست، یعنی آزادی گزینش اینکه چه باشند، چگونه باشند و چه کسی باشند.

- کمال در ادبیات و هنر می‌تواند واقعیت داشته باشد، اما در سیاست هرگز.

ماریو وارگاس یوسامشخصات کتاب

عنوان: چرا ادبیات

نویسنده: ماریو بارگاس یوسا

ترجمه: عبدالله کوثری

نشر: لوح افکار

چاپ سوم 1392

96 صفحه

فیمت: 5000 تومان

.....................

پ.ن: به نظرم ویرایش کتاب در برخی جاها می‌توانست بهتر باشد، ولی روی هم رفته کتاب خیلی خوبی است و خواندنش را توصیه می‌کنم.

عبدالله کوثری

پ.ن.ن: کتاب‌های امریکای لاتین (و به خصوص یوسا) را دوست دارم با ترجمه‌هایِ عبدالله کوثری بخوانم.

پ.ن.ن.ن: در پست‌های قبلی این کتاب‌ها از یوسا را معرفی کرده بودم: گفتگو در کاتدرال، سوربز و راز قتل پالومینو مولرو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

سور بز

سور بزسور بز

داستان در دوران تاریخی دیکتاتور دومینیکن «رافائل لئونیداس تروخیو» اتفاق می‌افتد.

اطلاعات بیشتر در مورد این کتاب را می‌توانید از اینجا بخوانید.


برخی از جملات کتاب

- همه افسرها مثل تو نیستند. خیلی از آدم‌های قلچماق را دیده‌ام که سر بزنگاه از هم وا می‌روند. خیلی‌هاشان از ترس می‌رینند به خودشان. چون کشتن بیشتر از مردن خایه‌می‌خواهد، هرچند هیچ کس باور نمی‌کند.

- این را خودت در مورد زن‌های شوهر نکرده می‌گفتی (عجب بد آورد، بالاخره شوهری به تور نزد.) من هم به تور نزدم، پدر. یعنی نخواستم که به تور بزنم. چند تا خواستگار داشتم. توی دانشگاه. توی بانک جهانی. توی دفتر. فکرش را بکن، هنوز هم ای بسا که خاطر خواه داشته باشم. با چهل و نه سال سن! پیر دختر بودن این قدرها هم مصیبت نیست. دست کم به یک دلیل. به جای این که شوهر و بچه‌هایم را تر و خشک کنم وقتم را می‌گذارم برای مطالعه.

- در آغاز بعضی چیزها رخنه ناپذیر به نظر می‌آمد، اما بعد از خواندن، گوش دادن، تحقیق کردن، فکر کردن بالاخره توانستی سر دربیاوری که چطور میلیون‌ها آدم، له شده زیر بار تبلیغات و نبود اطلاعات، خو کرده به توحش به زور تلقین و انزوا، محروم از اراده آزاد و حتی از کنجکاوی، به سبب ترس و عادت به بردگی و چاپلوسی، قادر بودند تروخیو را پرستش کنند. نه اینکه فقط از او بترسند، بلکه دوستش داشته باشند، همان طور که بچه‌ها بالاخره دلبسته پدر و مادر می‌شوند، به خودشان می‌باورانند که شلاق و کتک به صلاح‌شان است، محض خیرخواهی است.

- همین عذاب چندین و چند ساله، یعنی فکر کردن به نحوی و عمل کردن به نحوی متضاد با آن، او را در نهانخانه‌یِ دل به آنجا کشاند که تروخیو را به مرگ محکوم کند، خود را متقاعد کند که تا وقتی تروخیو زنده است، او و بسیاری از مردم دومینیکن محکوم به این بیماری‌اند، محکوم به این که پیوسته دروغ بگویند و دیگران را فریب بدهند، محکوم به این که دو شخص در یک قالب باشند، دروغی عمومی و حقیقتی خصوصی که به بیان در نمی‌آمد.

- تونی نمی‌دانست آن زندگی چه جور است. شاید وقتی بچه بود می‌دانست، اما فراموش کرده بود. لابد زندگی قشنگی است. لابد قهوه و رُمی که می‌خورد مزه بهتری دارد، شنا توی اقیانوس در یک روز گرم، فیلمی که شنبه‌ها می‌بینی، مرنگه‌ای که از رادیو پخش می‌شود، لابد همه چیز در جسم و روح احساس لذت بخش‎تری را بیدار می‌کند وقتی چیزی را داشته باشی که تروخیو سی و یک سال پیش از دومینیکنی‌ها گرفته، یعنی اراده‌یِ آزاد.

- «آدمی اگر چنین بوده یا هست یا خواهد بود، بدان معنی نیست که تا ابد چنین بوده یا هست یا خواهد بود، بلکه یک روز چنین شده و یک روز چنین شده و روز دیگر چنین نخواهد بود.»

- وقتی کارهای خانه تمام می‌شد، چند ساعت مطالعه می‌کرد. پیش از آن خیلی اهل کتاب نبود، اما در آن شش ماه لذت کتاب و مجله را چشید، چون اینها بهترین وسیله دفاع بودند در برابر افسردگی گاه به گاه که نتیجه‌یِ زندگی مخفی، کارهای تکراری و بلاتکلیفی بود.

ماریو باگاس یوسامشخصات کتاب

عنوان: سور بُز

نویسنده: ماریو بارگاس یوسا

ترجمه: عبدالله کوثری

نشر: علم

چاپ چهارم 1388

623 صفحه

قیمت: 12500 تومان

.......................

پ.ن: کتاب را دوست داشتم. به نظرم شباهت‌های زیادی با «گفتگو در کاتدرال» داشت. خواندش را به شدت توصیه می‌کنم. تصویرِ کناری مربوط به دوران جوانیِ یوسا است.

پ.ن.ن: از همین نویسنده کتاب «راز قتل پالومینو مولرو» را در پست‌های قبلی معرفی کرده بودم.

پ.ن.ن.ن: بر اساس این کتاب فیلمی نیز با عنوان «سور بز» ساخته شده است. تصویر پایین مربوط به این فیلم است که در کتاب نیز توصیف شده است.

فیلم سور بز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

کنستانسیا

constanciaکنستانسیا


«موسیو پلوتنیکوف روز مرگش به سراغ من آمد و گفت سال‌ها خواهد گذشت و من روز مرگ خود به دیدار او خواهم رفت.» کتاب با این جمله شروع می‌شود. داستان به سبک رئال جادویی است و قصه‌یِ مردی سالخورده و همسرش (کنستانسیا) را روایت می‌کند.

برای اطلاعات بیشتر در مورد کتاب اینجا را بخوانید.

کتاب را می‌توانید به صورت آنلاین از نشر ماهی تهیه کنید.

برخی از جملات کتاب


- تعقلی که هرگز به خواب نمی‌رود هیولا می‌آفریند.

- گاهی اوقات بی‌آنکه متوجه باشیم چه قیافه مضحکی به خودمان می‌گیریم، وقتی به چشم پوشیده و فضول دوربین خیره می‌شویم. اما پرسشی که پیرمرد کرده بود دست از سرم برنمی‌داشت. هر عکس در هر لحظه، کدام یک از شخصیت‌های چندگانه ما را ثبت می‌کند؟

- اینکه ما آدم‌های عقب افتاده‌ای مثل ریگان را به ریاست جمهوری انتخاب می‌کنیم، آیا فقط به این منظور نیست که ثابت کنیم همه آدم‌ها با هم برابرند؟

- مطالعه هر چیزی را عوض می‌کند. هر چیزی را به سطح بالاتری از وجود و فراتر از روزمرگی ابلهانه می‌کشاند.

عشقی که سراسر اعتماد باشد، عشق حقیقی نیست، بیشتر شبیه بیمه‌نامه است یا بدتر از آن، گواهی حسن رفتار. و این در نهایت به بی‌خیالی می‌انجامد. 

کارلوس فوئنتسمشخصات کتاب

عنوان: کنستانسیا

نویسنده: کارلوس فوئنتس

ترجمه: عبدالله کوثری

نشر: ماهی

چاپ اول 1390

136 صفحه

قیمت: 2500 تومان

.................

پ.ن: در پست‌های قبلی کتاب «آئورا» از فوئنتس را معرفی کرده بودم.

پ.ن.ن: حسم نسبت به دو کتابی که از فوئنتس خوانده‌ام شبیه نمودارهای سینوسی است. یک‌ جاهایی را دوست دارم و یک جاهایی به نظرم یکنواخت می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

آئورا

آئوراآئورا

«آئورا» داستان مرد مترجم و تاریخ شناسی است که پس از خواندن یک آگهی در روزنامه، برای گرفتن شغل مورد نظر، وارد خانه‌ای قدیمی می‌شود. بیشتر فضای داستان در این خانه اتفاق می‌افتد. مانند دیگر نویسندگان امریکایی لاتین، این داستان نیز به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده است و فضای داستان پر از وهم و خیالاتی است که گاهی مرز آن‌ها با واقعیت گم می‌شود.

اطلاعات بیشتر در مورد این کتاب را می‌توانید از اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب


- اگر آئورا در پی کمک تو باشد، به اتاقت می‌آید. پس به اتاق خود می‌روی، دستنوشته‌های زرد رنگ و یادداشت‌های خود را از یاد می‌بری و تنها به زیبایی آئورایت می‌اندیشی. چندان که بیشتر به او فکر می‌کنی، بیش‌تر از آن خویشش می‌کنی، تنها نه به خاطر زیبایی او و تمنای تو، بلکه نیز از آن رو که می‌خواهی برهانی‌ش، زمینه‌ای اخلاقی برای تمنای خود یافته‌ای و احساس بی‌گناهی و خشنودی از خود داری. 

- آن‌ها می‌خواهند ما تنها باشیم، آقای مونترو. چون به ما می‌گویند انزوا تنها راه رسیدن به قداست است. فراموش می‌کنند که وسوسه در انزوا خیلی قوی‌تر می‌شود.

- اکنون می‌دانی چرا آئورا در این خانه زندگی می‌کند: برای آنکه توهم جوانی و زیبایی را در این پیرزن مفلوک دیوانه همیشگی کند. آئورا، همچون آینه‌ای، همچون شمایلی دیگر بر آن دیوار، با ردیف ردیف نذر و نیاز، قلب‌های درون محفظه‌ها قدیسان و شیاطین خیالی‌اش، در این خانه اسیر شده است.

کارلوس فوئنتسمشخصات کتاب

عنوان: آئورا

نویسنده: کارلوس فوئنتس

ترجمه: عبدالله کوثری

نشر: نی

چاپ دوم 1386

قیمت: 1300 تومان

تعداد صفحه: 94

.............................

پ.ن: «آئورا» علاوه بر اسم یکی از شخصیت‌های کتاب، نام دیگرِ «تمنا» است.

پ.ن.ن: داستان کتاب در یک جاهایی حوصله سربر و تکراری می‌شود و بیشتر پایانش را دوست داشتم. یکی از نکات جالب کتاب، استفاده از راوی دوم شخص بود که معمولا مرسوم نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

مثل آب برای شکلات

مثل آب برای شکلاتمثل آب برای شکلات

داستان کتاب در مورد زنی به اسم تیتا است. او به آشپزی علاقه‌ی زیادی دارد و از سنت‌های جامعه‌‌ای که در آن زندگ می‌کند (مکزیک) رنج می‌برد. هر فصل از کتاب با دستورالعمل یک غذا یا شیرینی و... شروع می‌شود و در حین روایت داستان، شیوه‌ی درست کردن آن نیز توضیح داده می‌شود. استفاده از سبکِ روایتِ رئال جادویی (که در بین نویسندگان آمریکای لاتین رایج است) نیز بر جذابیت کتاب می‌افزاید.

اطلاعات بیشتر در مورد کتاب را از اینجا و اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- احساس تنهایی می‌کرد. مثل آخرین دلمه‌یِ فلفلِ آغشته به سُس شاه بلوطِ پس مانده در ته بشقاب، بعد از یک شام مجلل.

- تیتا با تمام عشق خود دریافت که چگونه آتش عناصر را دگرگون می‌کند، چگونه یک چانه آرد ذرت به یک گرده نان تبدیل می‌شود و چگونه جانی که از عشق گرما نیافت، از زندگی خالیست.

- خودت که مردها را می‌شناسی. همه‌شان یک زبان می‌گویند که دست به نیم خورده کسی نمی‌زنند.

- با خودش فکر می‌کرد چه قدر در کودکی آرزوی چیزی را کردن آسان بود. آن وقت‌ها هیچ چیز به نظرش محال نمی‌ریسد. بزرگ که می‌شوی می‌فهمی چیزهای زیادی هست که نمی‌توانی امید دسترسی به آن‌ها را داشته باشی، چیزهای ممنوع، چیزهای گناه آلود ناشایست.

- تیتا آرزو کرد ای کاش بذر ساده می‌بود بی‌آنکه اجبار داشته باشد به کسی توضیح دهد در درونش چه چیزی رشد می‌کند و یا شکم برآمده خود را به عالم و آدم نشان دهد، بی‌آنکه لازم باشد در معرض قضاوت ناخشنودانه‌یِ جامعه قرار گیرد.

- مادربزرگم نظریه بسیار جالبی داشت. می‌گفت هر یک از ما با یک قوطی کبریت در وجودمان متولد می‌شویم اما خودمان قادر نیستیم کبریت‌ها را روشن کنیم؛ همانطوری که دیدی برای این کار محتاج اکسیژن و شمع هستیم. در این مورد، به عنوان مثال اکسیژن از نفس کسی می‌آید که دوستش داریم؛ شمع می‌تواند هر نوع موسیقی، نوازش، کلام یا صدایی باشد که یکی از چوب کبریت‌ها را مشتعل می‌کند… آدمی باید به این کشف و شهود برسد که چه عاملی آتش درونش را پیوسته شعله ور نگه می‌دارد… خلاصهٔ کلام، آن آتش غذای روح است. اگر کسی به موقع در نیابد که چه چیزی آتش درون را شعله ور می‌کند، قوطی کبریت وجودش نم بر می‌دارد و هیچ یک از چوب کبریت‌هایش هیچ وقت روشن نمی‌شود.

لورا اسکوئیلمشخصات کتاب

عنوان: مثل آب بر روی شکلات

نویسنده: لورا اسکوئیل

ترجمه: مریم بیات

نشر: روشنگران و مطالعات زنان

چاپ هفتم 1386

تعداد صفحه 235

قیمت: 7000 تومان

.....................

پ.ن: به نظرم داستانِ کتاب ساده و تکراری است و حسی زنانه دارد. چیزی که آن را جذاب می‌کند، استفاده از فرمِ دستورالعمل آشپزی و شیوه‌یِ روایتِ رئال جاویی است.

پ.ن.ن: بر اساس این داستان فیلم و تئاتر نیز ساخته شده. در ایران نیز تئاتر آن به کارگردانی ابراهیم پشت کوهی بر روی صحنه رفته است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

راز قتل پالومینو مولرو

راز قتل پالومینو مولروwho killed palomino molero

داستان در ژانر جنایی است. همان‌طور که از نام کتاب هم معلوم است، داستان در مورد راز یک قتل است. روایت داستان جذاب است و خواننده را وادار می‌کند تا انتهای داستان را یک نفس بخواند. در کنار داستان اصلی، با زندگی شخصی کارگاه، دستیارش و وضعیت زندگی روستایی که داستان در آن اتفاق می‌افت نیز آشنا می‌شویم.

کتاب را می‌توانید از اینجا تهیه کنید.

برخی از جملات کتاب

ـ جوان را مثله و از درخت خرنوب کهنسالی حلق آویز کرده بودند. وضع افتضاحی داشت که به مترسک یا عروسک خیمه شب بازی درهم شکسته بیشتر شبیه بود تا جنازه. احتمالا قبل از اینکه او را بکشند یا پس از آن، با کارد به جانش افتاده‌اند: بینی را بریده و دهانش را جر داده بودند و خون دلمه بسته، کبودی، بریدگی و جای داغ سیگار قیافه‌اش را از ریخت انداخته بود و به نقشه درهم و برهمی شباهت داشت. حتی سعی کرده بودند بیضی‌هایش را بکشند، چون تا زانو کش آمده بود.

ـ تو فرق چاق و فربه را می‌دانی؟ لیتوما می‌دانی زن چاق همه‌اش چربی است. باد کرده مثل اسفنج می‌ماند. دست بزنی مثل پنیر خیک فرو می‌رود. آدم سرش کلاه می‌رود. زن فربه قبراق است و محکم. توپر. همه چیزش سرجاست و سرپا. بدن که نیست فنر است. از سر آدم می‌ریزد. دوست نداری از دست بدهی.

ـ ... حالا حالا باید یاد بگیری. به این آسانی‌ها هم که خیال می‌کنی نیست، لیتوما. خیلی از راست‌ها که به نظر خیلی راست می‌آید، اگر خوب نگاه کنی، اگر دقیق نگاه کنی یا آنقدر راست نیست یا به کلی دروغ است.

ـ لیتوما پرسید: «مردم چه دلیلی برای کشتن پالومینو مولرو می‌آورند؟»
دون خرونیمو به صدای بلند گفت: «قاچاق. میلیون‌ها میلیون پول می‌برند. اول او را ‌کشتند چون بوهایی برده بود. سرهنگ میندرائو هم که فهمید چه خبر شده، می‌خواست دستشان را رو کند، خودش و دخترش را نفله کردند. چون می‌خواست دستشان را رو کند، خودش و دخترش را نفله کردند. چون می‌دانستند مردم چی دوست دارند بشنوند، این داستان کثیف را از خودشان در آوردند که قتل طرف را به گردن او بیندازند که گویا سر و سری با دخترش داشت و از او سوء استفاده می‌کرد...
ستوان آهی کشید و چنگالش را طوری به بشقاب می‌کشید که گویی می‌خواست آن را بشکند. گفت: «لعنت! ناکس‌ها چه تخیلی دارند.»

ماریو وارگاس یوسامشخصات کتاب
عنوان: راز قتل پالومینو مولرو
نویسنده: ماریو وارگاس یوسا
مترجم: اسدالله امرایی
تعداد صفحه: 176
چاپ اول 1387
قیمت: 2950
........................
پ.ن: قبلا از یوسا کتاب «گفتگو در کاتدرال» را خوانده بودم و در موردش در همین وبلاگ نوشته بودم.
آن کتاب پر بود از ارجاعات سیاسی و اجتماعی که در مقابلِ آن کتاب «راز قتل پالومینو مولرو» بیشتر به یک سرگرمی شبیه است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

گفتگو در کاتدرال

گفتگو در کاتدرال

- یک کتابفروشی که کتاب‌های دست دوم داشت، این طرف‌ها، پایین شهر. چند روز پیش کشف کرده بودش، رفته بود که گاهی بیندازد و و داشته با کتاب‌ها ور می‌رفته که چند شماره از یک مجله را پیدا کرده، خیلی قدیمی، خیلی جالب، مجله‌ای که فکر می‌کرد اسمش کولتورا سوویتیکا باشد. کتاب‌های ممنوع، مجلات ممنوع و سانتیاگو می‌توانست قفسه‌ها را ببیند، انباشته از جزوه‌هایی که در کتابفروشی‌ها رو نمی‌شد، کتاب‌هایی که پلیس از کتابخانه‌ها و کتابفروشی‌ها جمع کرده بود. 

- سانتیاگو می‌گوید: «هیچ کس نباید متوجه می‌شد، مسئله عمده این بود. من شعر نمی‌نویسم، به خدا اعتقاد دارم، به خدا اعتقاد ندارم، همیشه دروغ، همیشه ادا...    توی مدرسه، توی خانه، توی محله، توی گروه مطالعه، توی حزب، توی لاکرونیا تمام زندگی‌ام صرف کارهایی شد که بهشان اعتقادی نداشتم، تمام زندگی‌ام به تظاهر گذشت.»

- سانتیاگو گفت: «آدم‌های لایق مثل من و تو خودشان را درگیر نمی‌کنند. ما دلمان را به این خوش می‌کنیم که از آن آدم‌های نالایق که خودشان را درگیر می‌کنند انتقاد کنیم. به نظر تو این درست است کارلیتوس؟»

- «... اخبار را شنیدید؟ کابینه نظامی، به علت ماجرای آرکیپا. آرکیپائیها برمودس را بیرون کردند. آخرِ کارِ اودریاست.»

کارلیتوس گفت: «اینقدر خوشحال نباش. آخر کار اودریا و شروع چی؟»

بخش اول کتاب «گفتگو در کاتدرال» را که می‌خوانم به یاد دوران دانشجویی می‌‌افتم، بخش دومش را که می‌خوانم به یاد اتفاقات اخیری که در کشور رخ داد می‌افتم. بخش سوم و چهارم کتاب را هنوز نخوانده‌ام!

خواندن این کتاب را به کسانی که تازه کتاب خواندن را شروع کرده‌اند توصیه نمی‌کنم. شروعش کمی سخت است. زمان و مکان و حتی دیالوگ‌های بین آدم‌های داستان پیوسته و خطی نیست. حدود صد صفحه‌ای را باید خوانده باشی تا ماجرا در ذهنت شکل بگیرد. اما خواندن این کتاب را برای افراد کتابخوان توصیه می‎‌کنم مخصوصا اگر به کتاب‌هایی با درونمایه سیاسی علاقه مند باشند.

 --------------------------------------------------------------------

پ.ن: «گفتگو در کاتدرال» نویسنده: ماریو بارگاس یوسا (برنده جایزه نوبل ادبی 2010) – ترجمه: عبدالله کوثری، نشر لوح فکر، 704 صفحه

پ.ن.ن: اسم مستعار «سانتیاگو» (یکی از گردانندگان هدهد)، از روی شخصیت اصلی همین کتاب انتخاب شده بود. 

پ.ن.ن.ن: با «علی اعرابی» و «نیمه زمینی» موافقم. می‌تونیم بحث کنیم و راه حل‌های عملی برای انجام این کار پیدا کنیم. از موضوعاتی مانند: معرفی کتاب، خاطرات مربوط به کتاب (خریدن، خواندن و...) و داستان کوتاه، به شرطی که حداقل‌هایی از استاندارد زبان نوشتاری رو رعایت کرده باشه استقبال می‌کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...