چوب الف

چوب الف: چیزی که برای نشانه‌گذاری صفحه‌ای که خوانده شده توی کتاب می‌گذارند... و نه آن چیزی که بر سرِ ما است.

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

فوتبال علیه دشمن

فوتبال علیه دشمنفوتبال علیه دشمن

سایمون کوپر، خبرنگار جوانِ بیست و دو/سه ساله‌ی انگلیسی به 22 کشور سفر کرده و مشاهدات و تحلیل‌هایش در رابطه‌ی فوتبال با سیاست را در این کتاب منتشر کرده است. 

اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

-  هر چه آزادی در کشوری کمتر باشد، فوتبال اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. (ص ۱۴)

- یک مرد جوان به ما گفت: «ما روس‌ها تا هجده سالگی طرفدار زسکا هستیم، چون تا آن موقع شیفته‌ی ارتش هستیم. در هجده سالگی که به ارتش می‌پیوندیم، با حقیقت آشنا می‌شویم و دیگر هرگز از زسکا حمایت نمی‌کنیم.» (ص ۸۷)

- زنان ارمنی به ورزشگاه نمی‌رفتند، بنابراین ورزشگاه محلی برای مراسم مردانه بود. لوون می‌گوید: «وقتی به ورزشگاه می‌روید، می‌توانید خیلی کارها را آزادانه انجام دهید.» برای مثال فحش دادن فقط در ورزشگاه مسئله‌ای عادی بود. در آنجا ساختن شعرهای توهین آمیز حتی هنر تلقی می‌شد. لوون به تماشاگری اشاره می کند که فریاد زد: «داور زنت رو جلوی مقبره لنین {...}!»

نکته اینجاست که برای بسیاری از ولایات شوروی، مقبره لنین مرکز جهان به حساب می آمد؛ جایی که همه می توانستند آن را ببینند. (ص ۹۷)

- فلاکر توضیح می‌دهد: «نمی‌شد در خیابان‌ها فریاد زد «فرانکوِ جنایتکار!» بنابراین مردم در عوض این را خطاب به بازیکنان رئال مادرید فریاد می‌زدند. این یک پدیده‌ی روان‌شناختی است: اگر نتوانید سر پدرتان فریاد بزنید، سرکس دیگری فریاد می‌زنید.» (ص ۱۶۲)

- در آرژانتین کودتا اتفاقی عادی بود. خود آرژانتینی‌ها در موقع گذراندن دوران سربازی به شوخی می‌گویند: «نگاه کنید، دارند رییس‌جمهور آینده‌مان را آموزش می‌دهند.» (همین جوک در افریقا هم ساخته شده است.) (ص ۳۰۲)

 - هر چه کشور محروم‌تر باشد، جام جهانی برایش اهمیت بیشتری دارد. این رقابت‌ها در نروژ و سوییس تغییر اندکی ایجاد کرد اما در رواندا جام جهانی به طور موقت آدم‌کشی‌ها را متوقف کرد. (ص ۳۸۳)

- در سال ۱۹۹۴ یکی از هواداران تیم هاییتی از خبرنگاری امریکایی پرسید: «از ما می‌پرسی کدام اهمیت بیشتری دارد؛ برزیل یا حمله‌ی امریکا؟ ما هر روز گرسنه هستیم. هر روز مشکلان زیادی داریم. امریکایی‌ها هر روز در مورد حمله صحبت می‌کنند. ولی ما هر چهار سال یکبار جام جهانی داریم. (ص ۳۸۸)

- یکی از دلایلی که فوتبال این همه در این قسمت جهان {خاورمیانه} اهمیت دارد، کمبود سایر تفریحات است. در خیلی از پایتخت‌های منطقه این جوک موقعی که یک خارجی وارد یک تاکسی می‌شود گفته می‌شود: راننده تاکسی آرام می‌گوید: «گوش کن، دوست داری جایی بری که بهت خوش بگذره؟» خارجی می‌گوید: «آره»، «جایی که خانم‌ها هم باشند؟» خارجی می‌گوید: «آره»، راننده می‌گوید: «چنین جایی وجود ندارد.» (ص ۴۰۸)

 سایمون کوپرمشخصات کتاب

عنوان: فوتبال علیه دشمن

نویسنده: سایمون کوپر

ترجمه: عادل فردوسی پور

نشر: چشمه

چاپ سوم ۱۳۸۹

۴۲۳ صفحه

قیمت: ۸۰۰۰ تومان


 پ.ن: هیچ علاقه‌ای به فوتبال ندارم ولی با این حال به نظرم کتاب بدی نبود. البته باعث نشد که به فوتبال علاقه‌مند شوم.

به نظرم بعضی از پانوشت‌هایش زیادی بود و فرودوسی‌پور مثل گزارش‌های فوتبالی‌اش سعی می‌کرد در مورد هر چیزی به خواننده اطلاعات بدهد. مثلا توی متن یکی از گزارش‌ها اسمی از چخوف، داستایوفسکی و نویسنده‌های معروف دیگر آمده بود و فردوسی‌پور توی پانویس چندخط از زندگی‌نامه‌ی هر کدام از این نویسنده‌ها را نوشته بود!

پ.پ.ن: مترجم در مقدمه‌ی کتاب  نوشته قسمتی از متن اصلی را حذف کرده است. حدس می‌زنم این قسمت مربوط به فوتبال ایران بوده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

نئوگلستان

نئوگلستان

نئوگلستان اولین کتاب از مجموعه‌ی طنز «جهان تازه دم» است. حکایت‌های این کتاب نقیضه‌ای است از  حکایت‌های گلستان سعدی که با زبان قدیمی نوشته شده ولی موضوع داستان‌ها و شوخی‌ها امروزی هستند.

اطلاعات بیشتر در مورد کتاب را می‌توانید از اینجا بخوانید.

اطلاعات بیشتر در مورد مجموعه‌ی «جهان تازه دم» را می‌توانید از اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- پادشاهی شنیدم دست بر هم بکوفت و به همین دلیل محکمه پسند، کشتن اسیری را اشارت کرد. بیچاره در آن حال نومیدی زیر چشمی نظر بر چپ‌و‌راست افکند. چون در چهره‌ی خاصان شاه اثری از شفاعت و مردانگی نیافت دهان بگشود و دشنام فرادادن گرفت. از جدّه‌ی شاه حدیث وصلت آغاز نمود و تا جمله اهل حرم را به زینت صیغه نیاراست، آرام نگرفت. که گفته‌اند هر که دست از جان بشوید، دهان بگشاید و ناگفته‌ها بگوید.
بی‌نـوا بایـد که انـدر زیــر دار    شُل کنـد لذت بـَرَد از روزگـار
ملک پرسید چه می‌گوید. یکی از وزرای بدذات گفت: «ای سلطان، تو را دشنام‌های ریشه‌ای بداد و سقَط‌های چندان بگفت و شرحی مجمل از تمام روابط نامشروعش با نوامیست ضمیمه ساخت.» (ص11)

- آورده‌اند که پیری دختری داشت... دختر که چه عرض کنم یک چیزی در خانه داشت که به لحاظ کسورات نباتی پسر نبود، لکن مردی بود برای خود. در اقصای عالم قومی نبود که در معیارش این، زیبا خوانده شود که فی‌الجمله صورتش آینه شکن بودی و صولتش مردی افکن. به سن نکاح رسیده بود و با وجود جهاز و نعمت بسیار، کسی در مناکحت او رغبت نمی‌نمود. جمله‌ی جوانان حاضر بودند به مصاف کفار بشتابند و با او به حجله نروند که حجله‌اش حجله نبود که، لامصّب تونل وحشت بود.
خطیب ار حوریان اینگونه خواندی      شگفتـا گر مسلمـانی بماندی

(ص 89)

پدرام ابراهیمیمشخصات کتاب

عنوان: نئوگلستان

نویسنده: پدرام ابراهیمی

ویراستار: مهران موسوی

نشر: چرخ، چشمه

چاپ اول 1393

118 صفحه

قیمت: 7500


پ.ن: از لحاظ نقیضه‌نویسی کتاب خوبی است.  بعضی شوخی‌ها مبتنی بر اتفاقات روز و یا محدود به قشر خاصی می‌شوند که ممکن است همه‌ی مخاطبان متوجه نشوند. استفاده از زبانِ قدیمی و سخت سعدی گاهی خواندن کتاب را مشکل می‌کند و گاهی هم نویسنده با استفاده از همین پیچیدگی زبانی شوخی‌های خوبی از کار در می‌آورد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

از کتاب رهایی نداریم

از کتاب رهایی نداریماز کتاب رهایی نداریم 

 ژان فیلیپ دوتوناک (نویسنده‌ی کتاب) یک روز با امبرتو اکو (نویسنده) و ژان کلود کریر (فیلم‌نامه‌نویس) دورهمی نشسته‌‌اند و درباره‌ی کتاب گپ زده‌اند و حاصلش شده این کتاب.

اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

 - او {امبرتو اکو} می‌گوید: «انسان مخلوقی به معنی واقعی کلمه، عجیب و غریب است. آتش را کشف کرده، شهرها را بنا نهاده، شعرهایی عالی سروده، تفسیرهایی از جهان به دست داده، اما در عین حال، از جنگ با هم‌نوعانش، از تن دادن به اشتباه، از تخریب محیط‌زیست خویش و خطاهای دیگر دست نکشیده است. فضیلت اخلاقی بلند پایه و بلاهت فرومایه، هر دو کم و بیش به یک میزان وجود دارد. بنابراین، هنگامی که درباره‌ی حماقت سخن می‌گوییم، به تعبیری، به این مخلوق نیمه نابغه - نیمه ابله اداری احترام می‌کنیم.» (ص 12-13)

- {امبرتو اکو} احترام به نوشته و بعدها کتاب، قدمتی برابر قدمت خط دارد. (ص 33)

- {ژان کلود کریر} بسیاری از رمان‌نویسان گمان می‌کنند که می‌توانند همچنان که رمان می‌نویسند، سناریو هم بنویسند. اشتباه می‌کنند. متوجه نیستند که که این دو موضوع نوشتاری - رمان و سناریو- درواقع دو سبک نگارش متفاوت طلب می‌کنند. (ص 46)

- {ژان کلود کریر}  برای خواندن کتاب چشم‌مان از چپ به راست و از بالا به پایین حرکت می‌کند. در خطوط عربی، فارسی و عبری برعکس است. چشم از راست به چپ حرکت می‌کند. گاهی از خودم پرسیده‌ام آیا حرکت دوربین در سینما تحت تأثیر این دو حرکت قرار ندارد؟ تراولینگ در سینمای مغرب‌زمین بیش‌تر از چپ به راست صورت می‌گیرد درحالی‌که در سینمای ایران ـــ اگر بخواهم تنها از همین یک کشور یاد کنم ـــ اغلب عکس آن را دیده‌ام. چرا نباید تصور کنیم که عادات‌مان در مطالعه‌ی کتاب می‌تواند در نحوه‌ی دیدمان تأثیر بگذارد و در حرکات غریزی چشم‌های‌مان؟ (ص 53)

- نمی‌دانم این گفته‌ی کیست: «اگر آینده آینده است، همیشه نامنتظر خواهد بود.» (ص 55)

- ... اما امروز، دو هفته وقت می‌گذارید تا چیزی از یک برنامه‌ی رایانه‌ای بفهمید و همین که کم و بیش بر موضوع مسلط شدید، برنامه‌ی تازه‌ای عرضه و تحمیل می‌شود. پس این را نمی‌توان مشکل حافظه‌ی جمعی‌مان که در معرض نابودی است، به شمار آورد. به نظر من اینجا بیشتر مسئله‌ی ناپایداری زمان حال مطرح است. ما دیگر زمان حال را در آرامش نمی‌گذرانیم بلکه مدام در تلاشیم که خود را برای آینده مطرح کنیم. (ص 65)

- گذشته، مدام مایه‌ی شگفتی‌مان می‌شود، حتی بیشتر از زمان حال، حتی شاید بیشتر از آینده. بد نیست برای پایان دادن به موضوع این بلغارستانِ ناگهان رمی شده، گفته‌ی بازیگر کمدی باواریایی، کارل والانتین را نقل کنم. «در گذشته، حتی آینده هم بهتر از این بود.» (ص 77)

- {ژ.ک.ک} سال 1976- 1977 بود و من تازه خانه‌ای را که در پاریس دارم، خریده بودم. خانه در دست تعمیر بود و در منتهای بی‌نظمی و آشفتگی. به دنبال بورخس به هتلش رفتم و او را به خانه‌مان آوردم. از حیاط عبور کردیم، بورخس به بازویم تکیه داده بود چون چشمش تقریبا چیزی نمی‌دید، از پله‌ها بالا رفتیم و من بی‌آنکه متوجه اشتباه خود باشم از به هم‌ریختگی خانه، که او طبعا ندیده بود، عذرخواستم. بورخس در جوابم گفت: «بله، می‌فهمم. مثل یک چرک‌نویس است.» در ذهن او همه چیز در ادبیات خلاصه می‌شد، حتی خانه‌ای در دست تعمیر. (ص 118)  

- هرکشوری باید حوادث تاریخی مهمی را از سر گذرانده باشد تا دارای شعوری شود که بتواند پدید آرنده‌ی اندیشه‌ای جهانی شود. (ص 153)

- ا.ا.: در ایتالیا یک برنامه‌ی تلویزیونی داریم به نام «La Corrida» که از داوطلبان می‌خواهد به صحنه بیایند و درمیان هو و جنجال و اعتراض حضار عصبی و آتشی، به بیان مطالب خود بپردازند. با اینکه هر کسی می‌داند که با شرکت در این برنامه لت و پار خواهد شد، مسئولان هرابر مجبورند به هزاران داوطلب پاسخ رد بدهند. بسیار کم‌اند آنهایی که درباره‌ی استعداد خود خیال‌پردازی می‌کنند، اما یگانه فرصتی است که به آنها داده می‌شود تا خود را به میلیون‌ها تماشاگر نشان دهند و بنابراین، آماده‌ی تن دادن به هر کاری هستند. (ص 245)

{ژان کلود کریر} مجموعه دوم، که مایلم آن هم پس از من سرنوشتی ویژه (اما نمی‌دانم چه سرنوشتی) داشته باشد، مجموعه‌ای است که با همکاری زنم فراهم کرده‌ام و چنانکه قبلا در اینجا گفته‌ام، درباره‌ی «سفر به ایران» از قرن شانزدهم به بعد است. شاید دخترمان روزی به آن علاقه نشان دهد. (ص304)

امبرتو اکو ژان کلود کریرمشخصات کتاب

عنوان: از کتاب رهایی نداریم

نویسنده: ژان فیلیپ دوتوناک

ترجمه: مهستی بحرینی

نشر: نیلوفر

چاپ اول پاییز 1393

308 صفحه

قیمت: 18000 تومان


 پ.ن: به نظرم کتاب خوبی و جذابی است به خصوص اگر یک خوره‌ی کتاب باشید. البته جاهایی که در مورد جمع کردن کتاب‌های قدیمی و کلکسیونرهای کتاب حرف می‌زدند با روحیات‌ام سازگار نبود. برایم جالب بود که ژان کلود کریر اطلاعات خوبی در مورد تاریخ ایران داشت البته بعدا فهمیدم پدرزنش ایرانی است. 

پ.پ.ن: عکس‌ نویسنده‌ها به ترتیب از راست به چپ؛ ژان فیلیپ دوتوناک، امبرتو اکو، ژان کلود کریر.

پ.پ.پ.ن: ترجمه کتاب خوب و روان است اما به نظرم یکی دو جا در زیرنویس توضیحاتِ مترجم اضافه و حتی گمراه کننده بود. مثلا:

«در 1فارنهایت 451 «بردبری» جامعه‌ای را مجسم می‌کند... »

این جمله از صفحه‌ی 277 کتاب است و در زیرنویس توضیح داده: «1. فیلمی اثر کارگردان فرانسوی، فرانسوا تروفو.» در صورتی که در جمله صراحتا گفته شده فارنهایتِ 451 بردبری! و منظورش کتاب بردبری است و نه فیلم تروفو.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...