چوب الف

چوب الف: چیزی که برای نشانه‌گذاری صفحه‌ای که خوانده شده توی کتاب می‌گذارند... و نه آن چیزی که بر سرِ ما است.

۴ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

پرسش‌هایی در باب زبان

پرسش‌هایی در باب زبانپرسش هایی در باب زبان

این کتاب یکی از درسنامه‌های کمک آموزشی آمریکا در حوزه‌ی زبان‌شناسی است که برای دانشجویان دوره‌ی کارشناسی رشته‌های جز علوم انسانی فراهم آمده است. دو نویسنده‌ی این کتاب که به تدریس زبان‌شناسی اشتغال دازند، هرفصل کتاب را با پرسشی آغاز کرده و یافتن پاسخی به هر پرسش به پایان برده‌اند. (از یادداشت مترجم - ص 13)

برخی از جملات کتاب

- در سال 2001 ژنی به نام FoxP2 کشف شود که به طور مستقیم در توانایی زبانی نقش دارد. هیچ تردیدی در این مسئله وجود ندارد که زبان، موضوعی زیست‌شناختی است و انسان‌ها تقریبا 4/6-6/2 میلیون سال پیش، از شامپانزه‌ها و سایر اجداد نخستین‌شان به سبب برخورداری از این ژن جدا شدند.

 در پنجاه سال اخیر، زبان‌شناسان این فرضیه را مطرح کرده‌‌اند که مکانیسمی زبانی در مغز انسان وجود دارد؛ مکانیسمی جسمانی که مسئول تمام جنبه‌های زبان است و شامل یادگیری،‌ پردازش و تولید می‌شود. احتمالا،‌این راهکار به لحاظ زیست‌شناختی ناپیوسته است. به این معنی که اگرچه یک عضو خاص در بدن، مانند کلیه، کبد، یا سایر اعضای اصلی، چنین مکانیسمی را تولید و کنترل نمی‌کند، در عوض، بخش‌های مختلف مکانیسم زبان‌آموزی، در نقاط مجزایی از مغز قرار دارند و این اجزا برای ایجاد توانایی زبانی کامل در انسان با یکدیگر همکاری می‌کنند. عدم موفقیت پسر وحشی آورون و جنی در فراگیری زبان، شاهدی بر این ادعاست که مکانیسم زبان، به هر دلیلی در سنین اولیه‌ی کودکی، در حدود پنج سالگی تغییر می‌کند... بنابراین، توانایی فراگیری زبان اول، پس از آن دوره‌ی بحرانی کاهش می‌یابد و یا حتی به طور کامل از بین می‌رود. (ص 26-27)

- بچه‌ها در دوسالگی می‌توانند هزاران واژه تولید کنند و تا چهارسالگی تمامی عناصر زبان را یاد می‌گیرند، هرچند تسلط کامل بر جزییات زبان سال‌ها طول می‌کشد. (ص 33)

- عوامل متعددی نظیر اعتماد به نفس، انگیزه، خودباوری و اضطراب کمتر، یادگیری زبان دوم را آسان‌تر می‌کند، اما هیچ هیک از این‌‌ها در فراگیری زبان اول اهمیتی ندارند. (ص 62)

- یک ایتالیایی می‌گوید، traduttori, traditori یعنی «مترجمان خائن‌اند.» (ص 64)

- وجود مفهومی برای یک مفهوم در زبانی خاص، به نحوی وجود مفهوم مرتبط با آن را در جامعه‌ی زبانی مورد نظر توجیه می‌کند. بر این اساس، ما برای مفهومی واژه‌ای در زبان‌مان داریم، پس بسیاری از مردم باید از پیش با این مفهوم آشنا بوده باشند و بنابراین، بهتر و درست‌تر این است که این مفهوم از برچسبی زبانی برخوردار باشد. شاید این مطلب درست باشد، با وجود این، مجوز وجود یک مفهوم یک چیز است و درک آن چیزی دیگر. (ص92)

- گاهی اوقات حتی ما در مورد فکری که در سر داریم، مطمئن نیستیم تا زمانی که آن را به زبان می‌آوریم و به همین دلیل است که حرف زدن با یک مخاطب آشنا برای گرفتن تصمیمی مهم در زندگی تا این حد ارزشمند است. صحبت کردن در مورد آنچه در ذهن داریم، یا نوشتن آراء‌ و نظرات‌مان به ما کمک می‌کنند تا ‌آن‌ها را به شکلی منطقی و عقلانی درآوریم و بسیاری چیزها را تحلیل کنیم، درست مثل نقاشی کردن آنچه می‌بینیم که ما را در درک اهمیت آن چیز یاری می‌رساند. با وجود این، نقاشی کردن با دیدن یکسان نیست؛ به همین ترتیب، حرف زدن هم با فکر کردن یکی نیست. (ص 96-97)

- نقص در شنیدن و تکرار واژه‌ها دو عامل اساسی تغییر زبان در طول زمان‌اند. وقتی سربازان امپراطوری روم قدم به سرزمین گل نهادند و به سمت شبه جزیره‌ی ایبری و از آن سو به سمت شمال شرقی حرکت کردند، یعنی آنجا که امروز کشور رومانی قرار دارد، مردم زیادی را به آن نواحی بردند که در اصل گونه‌ای از لاتین کوچه و بازار را به کار می‌بردند. به تدریج، این زبان کوچه و بازاری لاتین در سرزمین گل به زبان فرانسه مبدل شد و در شبه جزیره‌ی ایبری به پرتغالی و در نواحی شرقی‌تر به اسپانیولی تبدیل گشت و در رومانی به گونه‌ای مبدل شد که امروز زبان رومانیایی نامیده می‌شود. افزون بر این، همین زبان لاتین عامیانه و کوچه بازاری در خاستگاه اصلی‌اش، یعنی شبه جزیره‌ی ایتالیا به زبان ایتالیایی تبدیل شد. (ص 160-161)

- زبان‌شناسان مدعی‌اند که تمام گونه‌های زبان، یعنی همه‌ی گویش‌ها و زبان‌ها، از ارزش زبانی یکسانی برخوردارند. آن‌ها دریافته‌اند که تمام زبان‌ها نظام‌مندند؛ به این معنی که همه‌ی آن‌ها از اصول همگانی مشخصی تبعیت می‌کنند، آن هم با توجه به انسجام و تعاملات آواها، روش‌های ساخت واژه‌ها، عبارت‌ها، و جملات و چگونگی رمزگذاری معنایی. به هر حال، این به معنی آن نیست که لزوما تمام زبان‌ها به لحاظ زیباشناختی برابر باشند. (ص 171)

- برخورد زبان‌ها یکی از مهم‌ترین عوامل تغییر زبان است؛ عاملی که گاهی در مدت زمانی کوتاه می‌تواند تغییرات اساسی و بزرگی را در زبان ایجاد کند. نکته‌ی قابل توجه این است که بدون شک، زبان همواره تغییر می‌کند، حتی اگر با زبان‌های دیگر در ارتباط نباشد. (ص 196)

- ما باید برای حل مشکلات‌مان در مورد سوادآموزی تلاش بیشتری بکنیم، اما من هم مانند بسیاری از تحصیل‌کرده‌های دیگر می‌خواهم پیشنهادی را مطرح کنم: «برای بچه‌ها کتاب بخوانید. به مدرسه‌ها بروید و داوطلبانه وقت‌تان را در اختیار آنها قرار دهید. به بچه‌ها نشان دهید که به دلایل مختلف و مهمی باید خواندن را یاد بگیرند. این کار را با کوچک‌ترها شروع کنید، اما نوجوانان و بزرگ‌ترهایی را هم که درگیر تحصیل‌اند نادیده نگیرید. با توجه به تجربیات من این کارها شدنی است.» (ص234)

- هیچ‌کس ضعیف‌تر از نوجوانی نیست که فکر می‌کند افکارش پلیدتر از افکار دیگران است. بچه‌ها آنقدر عمر نکرده‌اند که بر اساس تجربیات‌شان، بتوانند افکار و ترس‌هایشان را نشان دهند. تمام بچه‌ها این احساس نگرانی را دارند؛ هم بچه‌هایی که از طبقه‌ی متوسط جامعه، نازپروده و تحت حمایت و حفاظت کامل‌اند، و هم بچه‌های قحطی‌زده در مناطق جنگ زده. آن‌ها باید در مورد موضوعات یأس‌آور و وحشتناک چیزهایی بخوانند،‌ البته اگر بخواهند قدرت این چیزهای هولناک را از بین ببرند و بر آن‌ها غلبه کنند. (ص 289)

{روبرت کورمیه}: «انسان می‌تواند آرام باشد، از خشونت بدش بیاید، بچه‌ها و گل‌ها و آهنگ‌های بیتلز را دوست داشته باشد، اما در عین حال از زخم‌هایی آگاه باشد که این دنیا به ما وارد می‌آورد. این‌که داستانی پایان خوشی داشته باشد، به معنی این نیست که نویسنده‌ی داستان اعتقادی به خوشی ندارد. ادبیات باید تمام قلب انسان را تسخیر کند، حتی نقاط تاریک قلبش را.» (ص 289-290)

- وقتی ما مطالب کودکان‌مان را سانسور می‌کنیم،‌ به آنها دروغ گفته‌ایم و دروغ گفتن به بچه‌ها غیرقابل بخشش است. من و شما که می‌دانیم زبان با فکر یکی نیست و از ارزش‌های زبان آگاهیم، وظیفه داریم در این مبارزه شرکت کنیم و دیگران را از سوءتفاهمی که در مورد سانسور کردن و نتایجش برایشان به وجود آمده است، آگاه کنیم. (ص 293)

- حقیقت این است که مرگ زبان با فرسایش بنیان دانش انسان همراه است. دیوید هریسون به شکل متقاعد کننده‌ای می‌گوید: «بیشتر آنچه انسان‌ها در طول صدها سال در مورد چگونگی رشد و پیشرفت در این سیاره آموخته‌اند، در زبان‌های در معرض نابودی خلاصه شده‌اند. اگر ما اجازه دهیم که این زبان‌ها از دست بروند، احتمالا توانایی خود را برای کنترل جمعیت رو به افزایشی  که به اکوسیستم زمین صدمه می‌زنند نیز از دست خواهیم داد.» (ص 304)

- {دیوید هریسون}: «جوامعی که برای زنده ماندن به طبیعت تکیه می‌کنند، از فناوری پیشرفته‌ای برای کشاورزی، خانه‌سازی و بهره‌برداری از منابع معدنی... برخوردازند، مثل گیاهان دارویی، ماهی، گوزن، شکل هلال ماه،‌ بادها و غلات. این حقیقت که ما امروزه از سیستم کشاورزی جدید، آزمایشگاه‌ها، تقویم‌ها و کتابخانه‌های متعدد برخورداریم نشان‌دهنده‌ی این نیست که دانشِ سنتی، قدیمی و منسوخ است. به هرحال، هراندازه که ما می‌کوشیم تا ظرفیت کرده‌ی زمین را برای زندگی کردن افزایش دهیم، نیازمان به این دانش سنتی هم روز‌به‌روز بیشتر می‌شود.» (ص 310)

 

دونا جوناپولیمشخصات کتاب

عنوان: پرسش‌هایی در باب زبان

نویسندگان: دونا جوناپولی، وارلی شون فلد

ترجمه: راحله گندمکار

نشر: علمی

چاپ اول: 1361

336 صفحه

قیمت: 15000 تومان


پ.ن: به نظرم کتاب خیلی خوبی بود،‌ به خصوص برای کسانی که رشته‌ تخصصی‌شان زبان شناسی نیست و می‌خواهند اطلاعات عمومی دربار‌ه‌ی آن پیدا کنند. کتاب به زبانی ساده مفاهیم مهم زبانشناسی را توضیح می‌دهد. برخی از بخش‌های کتاب مربوط به امریکا و زبان انگلیسی است اما چون بحث کلی درباره‌ی زبان است می‌توان آنها را به زبان‌های دیگر هم تعمیم داد. از خواندن این کتاب لذت بردم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

قوچ

قوچ

راوی پسر جوانی از پایین شهر تهران است که ماجرایی را تعریف می‌کند. زبانِ داستان شبیه ‌جاهل‌ها و لات‌های پایین شهر است اما شخصیت داستان دانشگاه می‌رود و نویسنده است.

اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- اما این بد آدم رو افسرده می‌کنه. اینکه یه نفر ساعت هفت صبح با شورت و عرق‌گیر افتاده باشه رو کاناپه و یه جام‌جم پاره‌پوره پایین پاش باز باشه و مخمصه‌ی مایکل مان ببینه و بمیره. بعضی وقت‌ها بابام رو تصور می‌کنم که تو یه جای خیلی خیلی سفید بیدار می‌شه. بعد یه چند دقیقه‌ای کز می‌کنه تو خودش و کله‌اش رو می‌چرخونه این‌ور و اون‌ور، دنبال آلپاچینو. این اذیتم می‌کنه. خیلی. (ص 21)

اصلش تنها کسی که تو پارک تماشا کردن داشت اون پیرمزده بود که داشت تاب می‌خورد. یعنی خیلی معرکه بود دیگه. یارو با عصا و این داستان‌ها نشسته بود رو اون تاب زرده و یه رقم دور برداشته بود بالاپایین می‌رفت که اگه می‌خورد زمین، کل استخون‌هاش مرخص بود. بعد هرچی هم ننه بابای بچه‌ها لیچار و این‌ها بارش می‌کردن که شاید بی‌خیال شه بیاد پایین کار خودش رو می‌کرد. قشنگ داشت رو اعصاب شصت نفر لامبادا می‌رفت یعنی. بعضی وقت‌ها که به اون روز فکر می‌کنم، می‌بینم یارو تنها کسی بود که تو اون پارکه ادا و این‌ها تو کارش نبود. می‌خوام بگم یارو جدا تماشا کردن داشت، چون واقعا از ته دل شنگول بود. این طوری‌ها. (ص 69)

مهدی اسدزادهمشخصات کتاب

عنوان: قوچ

نویسنده: مهدی اسدزاده

نشر: چشمه

چاپ اول زمستان 1393

112صفحه

قیمت: 7000 تومان


پ.ن: داستان پر از فلش بک به گذشته است و خاطره‌بازی و تهران‌گردی و کثیف‌خوری و... یک جورهایی یاد کتاب ناتوردشت می‌افتادم. داستان تمیز و مرتب نوشته شده است و نقطه‌ی قوتش زبانش است.

به نظرم داستانش می‌توانست جذاب‌تر باشد و تعداد فلش‌بک‌ها و یادآوری خاطراتش یک جاهایی زیاد می‌شد. در مجموع بین داستان‌های ایرانی جدید کتاب خوبی بود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

عزاداران بیل

عزاداران بیل

مجموع هشت داستان کوتاه که در روستایی به اسم بَیَل اتفاق می‌افتد و شخصیت ‌ها نیز تکرار می‌شوند (مجموعه داستان سریالی). فضای داستان‌ها غمگین و سیاه است و تقریبا در تمام داستان‌ها بیلی ها در حال عزاداری هستند و شاید بشود گفت که بیل نمادی از ایران است.
اطلاعات بیشتر را می‌توانید از
اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- چشم‌‌های چروکیده‌ی الاغ باز بود و به ماه که از پارگی ابرها می‌تابید،‌ نگاه می‌کرد. موش‌ها ریخته بودند بیرون و تمام بیابان را پر کرده بودند. چرخ‌های گاری که از رویشان می‌گذشت، جیغ می‌کشیدند. مشدی بابا صدای شکستن استخوان‌ها را می‌شنید. بیل از دور پیدا شد، با شمع‌ها و آتشی که در نبی آقا روشن کرده بودند.
کدخدا گفت: «خدا نصیب کافر هم نکنه.»
اسلام گفت: «نصیب ما که کرده.»
مشدی حسن گفت: «اگه یه بغل یونجه پیدا کرده بودیم، گاو من...»
عبدالله گفت: «بازم جای شکرش باقیه که دست خالی برنگشتیم.»
مشدی بابا گفت: «خدایا به داده‌ات شکر، به نداده‌ات شکر!» (ص 107)

- کدخدا گفت: «دیدین چه زود تموم شد؟»
مشدی بابا گفت: «به خدا که معجزه بود.»
اسماعیل گفت: «آقاها کمک‌مون کردن.»
ننه خانوم گفت: «این دیگه کار خداس. اولیا انبیا خودشان کمک کردن.»
ننه فاطمه گفت: «خیلی خوب شد. مریضا رو که نمی‌شد برد به نشانه‌گاه. بعد از این، میاریم اینجا.»
کدخدا گفت: «می‌دونین یه نفر هم متولی لازم داره؟»
باباعلی که سرش را از دربچه‌ی چاردیواری آورده بود بیرون، گفت: «مشدی زینال واسه این کار خیلی خوبه.»
مردها برگشتند و مشتی زینال را نگاه کردند.
اسلام گفت: «اگه یه نفر سید داشتیم که خیلی بهتر بود.»
پسر مشدی صفر گفت: «چطوره بریم یه نفر از سیدآباد بیاریم؟»
مشدی زینال گفت: «من مادرم سید بوده. ننه خانوم می‌دونه.»
ننه خانوم گفت: «آره خدا بیامرز سید فاطمه که می‌رفت تو محال گدایی می‌کرد.»
کدخدا گفت: «:خدا رو شکر که این یکی کار هم درس شد.» (ص 196)

غلام حسین ساعدیمشخصات کتاب

عنوان: عزاداران بیل

نویسنده: غلام حسین ساعدی

نشر: نگاه


پ.ن: توصیفات و فضاسازی ساعدی عالی است و حس تلخی و سیاهی را به خوبی منتقل می‌کند و تسلط خوبی نیز بر فرهنگ عامه (رفتارها، خرافات، زبان و...) دارد. خواندنش لذت بخش بود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

انسیه خانم

انسیه خانم

«مندرجات این کتاب نوشته نو و شعر نو نیست، می‌توانید با خاطر آسوده مطالعه فرمایید.» کتاب با این مقدمه شروع می‌شود و شامل پنج داستان کوتاه و یک اتوبیوگرافی از خود جعفر شهری است.

 

 برخی از جملات کتاب

 - هنوز بیش از نیم ساعت از ملاقات آنها نگذشته بود که داخل اطاق دربسته اختر شاه عبدالعظیمی در حالی که چون تخته‌ای به زیر بدن جوان میخکوب شده بود، با التماس توام به هزار پیچ و تاب و کرشمه که دست‌هایش را بدور گردن و پاهایش را به کمر او قلاب کرده بود می‌گفت: «پیش‌مرگت بشم. یه خورده زودتر رام بنداز شب چله شورمه باید خودمو به شهر برسونم!...» (ص 21-22)

جعفر شهری

مشخصات کتاب

عنوان: انسیه خانوم

نویسنده: جعفر شهری

ناشر: موسسه مطبوعاتی خزر

244 صفحه

..............................................................

پ.ن: موضوعات و داستان‌ها تکراری است و قوت کتاب تسلط جعفر شهری بر فرهنگ عامه و استفاده از اصطلاحات و زبان آنهاست

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...