چوب الف

چوب الف: چیزی که برای نشانه‌گذاری صفحه‌ای که خوانده شده توی کتاب می‌گذارند... و نه آن چیزی که بر سرِ ما است.

۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۱ ثبت شده است

زندگی در پیش رو

زندگی در پیش روزندگی در پیش رو


داستان از زبان نوجوانی به نام محمد (مو مو) روایت می‌شود. او به همراه چند کودک دیگر در خانه پیرزنی به اسم رُزا زندگی می‌کنند. خانم رُزا در جوانی روسپی بوده و برای امرار معاش در پیری از فرزندانِ مادران روسپی نگهداری می‌کند. این مادران بنا بر قوانین سختِ فرانسه، اجازه نگهداری فرزندانشان را ندارند.


رومن گاری (با نام اصلی رومن کاتسِف) تنها کسی است که توانسته دوبار جایزه گنکور را ببرد. این جایزه تنها یکبار به هر نویسنده تعلق می‌گیرد اما به دلیل اینکه او «زندگی در پیش رو» را با نام مستعارِ امیل آجار (آژار) نوشته بود، توانست برای دومین بار  این جایزه را دریافت کند.

فیلمی نیز از روی این رمان ساخته شده که برخی از عکس‌هایش را می‌توانید از اینجا ببینید.

فایل پی دی اف کتاب «زندگی در پیش رو» را می‌توانید از اینجا دانلودکنید.

برخی از جملات کتاب


ـ بچه‌هایشان را به رُزا خانم می‌سپردند و دیگر هم برنمی‌گشتند. می‌رفتند که می‌رفتند. قصه همه بچه‌هایی که به موقع سقط نشده بودند و یا لزومی ندیده بودند که سقطشان کنند، همین بود.

ـ فکر می‌کنم این گناهکارانند که راحت می‌خوابند چون چیزی حالی‌شان نیست و بر عکس بی‌گناهان نمی‌توانند بخوابند حتی یک لحظه چشم روی هم بگذارند چون نگران همه چیز هستند. اگر غیر از این بود بی‌گناه نمی‌شدند.

ـ خوش‌بختی وقتی حس می‌شود که کم بودنش را حس کنیم.

ـ اگر رزا خانم یک ماده سگ بود،‌ تا حالا خلاصش کرده بودند، اما آدم‌ها با سگ‌ها مهربان‌ترند تا با آدم‌ها و نباید گذاشت بدون زجر کشیدن بمیرند.

ـ این که مادرم بچه‌اش را نیانداخت خودش جنایت بود... زندگی چیزی نیست که متعلق به همه باشد.

 رومن گاری و همسرش جین سیبرگمشخصات کتاب

نام فرعی: مادام رُزا

نویسنده: رومن گاری (امیل آجار یا آژار)

مترجم: لیلی گلستان

نشر: بازتاب نگار

چاپ دهم 1387

222 صفحه

قیمت: 2300 تومان

.......................

پ.ن: تصویر روبه‌رو مربوط به رومن گاری و همسرش جین سیبرگ (بازیگر) است. رومن گاری در ۱۹۸۰ (یک سال پس از خودکشی همسرش)، با شلیک گلوله‌ایی به زندگی خود خاتمه داد.

پ.ن.ن: نگاهِ کتاب به زندگی، یک نگاه انسانی است. کودکان از ملیت‌ها و مذهب‌های مختلفی (ویتنام، عرب، مسلمان، یهودی و...) دور هم جمع شده‌اند و با وجود سخت بودن شرایط در کنار هم زندگی می‌کنند. هر چند در بخش‌هایی از داستان داشتن این تفکرات عمیق از یک نوجوان بعید و دور از ذهن به نظر می‌رسد، اما در کل لطمه چندانی به داستان نمی‌زند.

پ.ن.ن.ن: کتاب «میعاد در سپیده دم» و «خداحافظ گری کوپر» را در پست‌های قبلی معرفی کرده بودم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

جیرجیرک

جیرجیرک

کتاب را از دوستی قرض گرفتم. داستان دوره‌های مختلف زندگی بابک را روایت می‌‌کند، که در سه زمان عمده می‌گذرد: 1. کودکی و نوجوانی که به اجبار و علاقه پدر فوتبالیست می‌شود. 2. روایت پراکنده از خاطرات جبهه 3. خاطراتی سیاسی از کوی دانشگاه و رفتن به زندان. روایت داستان خطی نیست و زمان‌ها و مکان‌ها در هم ترکیب می‌شود. 

احمد غلامی، روزنامه‌نگاری را از سال 1360 با روزنامه اطلاعات آغاز کرد و در حال حاضر سردبیر روزنامه شرق است. همان‌طور که از سوابق نویسنده انتظار می‌رود، در جاهای مختلف داستان به وقایع سیاسیِ و اتفاقات آن دوران اشاره کرده است. مصاحبه محسن ابوالحسنی با نویسنده را می‌توانید در اینجا بخوانید. 

اطلاعات بیشتر در مورد کتاب را می‌توانید در اینجا بخوانید.

کتاب را می‌توانید از اینجا تهیه کنید.


برخی از جملات کتاب

- پایان هر چیزی یعنی مرگ و مرگ چیزی است که تا کسی آن را تجربه نکند، نمی فهمد و وقتی تجربه کرد، تجربه‌اش برای خودش و دیگران فایده‌ای ندارد.

- بنفشه گفت: «آدم وقتی می‌خواد بمیره سبک می‌شه، سبک، سبک... »

گفتم: «مگه تا حالا مردی؟»

گفت: «تا دم درش رفته‌م»

گفتم: «چه جوری؟»

رگ دستش را نشان داد و گفت: «این‌جوری»

گفتم: «احمق»

گفت: «چرا فحش می‌دی واسه هر کسی پیش می‌آد.»

- وقتی از زندان آمدم همه کنجکاو بودند که توی این چهل پنجاه روز آن تو چه کار کرده‌ام، چی پرسیده‌اند و چی جواب داده‌ام. بازجو گفت: «این مدت که اینجا بودی بد گذشت؟» گفتم: «نه آقا».  توی این چهل پنجاه روز یادگرفته بودم تا چیزی ازم نپرسیدند، چیزی نگویم. اگر هم پرسیدند به نفعم بود بگویم، وگرنه سکوت بهتر از هر چیزی است. خیلی زود دور و برم خالی شد. نه حرفی برای گفتن داشتم و نه چیز به درد بخوری آن تو شنیده بودم. فقط از انفرادی گفتم. انفرادی آخر دنیاست.

- هر کس که ساختن انفرادی به کله‌اش زده، آدم جالبی بوده و خوب می‌دانسته با آدم‌ها چطور بازی کند. یعنی درست‌تر آن است که بگویم می‌دانسته آدم بهترین دشمن خودش است. لازم نیست او را کتک بزنند یا زیر شکنجه لت و پارش کنند. بهترین راه این است که خودش را با خودش تنها بگذارند تا خودش دخل خودش را بیاورد. 

- تو هم از اون آدمایی هستی که خریت رو با حریت اشتباه می‌گیرند.


احمد غلامیمشخصات کتاب

نویسنده: احمد غلامی

نشر: چشمه

چاپ اول 1390

قیمت: 2000 تومان

68 صفحه

.................................

پ.ن: با اینکه روایت داستان خطی نیست اما راحت خوانده می‌شود و در کمتر از دو ساعت خواندمش. به طور کلی کتاب خوب و خوش خوانی است اما به نظرم نویسنده می‌توانست داستان را بیشتر ادامه دهد و به برخی از اتفاقاتِ داستان بیش‌تر و عمیق‌تر بپردازد. 

پ.ن.ن: احمد غلامی کتاب دیگری دارد به اسم «آدم‌ها» که قبلا توسط سانتیاگو در این وبلاگ معرفی شده بود. می‌توانید از اینجا بخوانیدش.

پ.ن.ن.ن: داستان با خبر مرگ پدرِ بابک آغاز می‌شود و در جاهای مختلف داستان ردپای «مرگ» دیده می‌شود. در جستجوهایی مختلفی که برای پیدا کردن اطلاعاتی از کتاب در اینترنت داشتم، به طور اتفاقی به یک سایت تعبیر خواب برخوردم که در مورد دیدن جیرجیرک در خواب نوشته بود: «شنیدن صدای جیرجیرک در خواب، نشانه شنیدن اخبار غم انگیز است. شاید خبر مرگ دوستی را می‌شنوید.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

در ستایش بی سوادی

در ستایش بی سوادیدر ستایش بی سوادی 

این کتاب شامل چهار مقاله اجتماعی است: در ستایش بی سوادی، مهاجرت بزرگ، نگاهی به جنگ‌های داخلی، نکته هایی درباره تجمل کهنه و نو.

«هانس ماگنوس انسنس برگر» نویسنده، شاعر و روزنامه نگاری آلمانی است که مجموعه مقالات اجتماعی زیادی نوشته. تصویر بالا سمت راست، مجموعه بیست مقاله از این نویسنده است که مقاله «در ستایش بی‌سوادی» نیز از این مجموعه برداشته شده.

این چهار مقاله در دهه 90 میلادی نوشته شده‌اند، اما مسائلی که  نویسنده به آن پرداخته، فراتر از محدوده مکانی و زمانی است. خواندنش را به شدت توصیه می‌کنم.

برخی از جملات کتاب


- وحشت از روشنگری، گذشته‌ای درازتر از خود روشنگری داشته است.

- رسانه‌ی آرمانیِ بی‌سوادِ نوع دوم تلویزیون است.

- ادبیات در اساس همیشه دغدغه گروهی کم شمار بوده است.

- مناقشات ریشه‌دار اجتماعی با موعظه از بین نمی‌رود.

- اینکه آدم‌ها بتوانند بدون ترس از شکنجه یا قتل، عقیده‌ی شخصی خود را درباره‌ی دولت و خداوند به زبان بیاورند؛‌ اینکه اختلاف عقیده را در دادگاه حل کنند نه با کینه و کشتار؛ اینکه زنان در رفتار و کردار خود آزاد باشند و برده و کالای فروشی نشوند؛ اینکه بتوانی بدون هراس از رو‌به‌رو شدن با سنگر سربازی مسلسل به دست و دیوانه از خیابان بگذری؛ همه و همه نه تنها دلپذیر بلکه ضروری است... این‌ها حداقل شرایط یک جامعه مدنی است.

- هر اندازه تمدن‌ها در برابر تهدید خارجی بسته‌تر شود و حصاری بلندتر به دور خود بکشند، در پایان چیزی که به دفاع بیرزد، براشیان باقی نمی‌ماند.

- در این «مردم نظامی بی‌گناه» که در هنگامه فرود بمب‌های فسفری و تبدیل شدن شهر به دریایی از آتش در زیر زمین نشسته بود، تغییری عجیب رخ داده است. آخر من می‌دیدم هر بار چشم این جماعت چه برقی می‌زد وقتی که پیشوا شروع به سخنرانی می‌کرد، پیشوایی که هیچ‌وقت از آن‌ها پنهان نکرده بود هدفش چیست... نیز می‌دیدم هربار که یک کنیسه یهودی به آتش کشیده می‌شد، می‌ایستادند و نگاه می‌کردند. بدون تاییدهای این توده‌یِ غیر نظامی، نازی‌ها هرگز به قدرت نمی‌رسیدند.

- چه بسیار بانیان جنگ‌ها که نامشان با اکثریت قاطع از صندوق‌های رای بیرون آمده است.

- ... ولی چه کسی مجرمان را بزرگ کرده و آب و نانشان داده است، چه کسی برایشان هورا کشیده و دست دعا به آسمان برده است، جز همین «مردم نظامی بی‌گناه»؟

- دارایی‌های مادی دنیا را نمی‌شود کیک بزرگی پنداشت که صرفا کافی است به تساوی تقسیمش کنی؛ گرچه اعتقاد به این الگو را نمی‌توان به سادگی از ذهن‌ها پاک کرد. 

هانس ماگنوس انسس برگرمشخصات کتاب

نویسنده: هانس ماگنوس انسنس برگر

مترجم: محمود حدادی

نشر: ماهی

چاپ اول 1390

152 صفحه

قیمت: 3500 تومان

.....................................

پ.ن: تصویر رو به رو مربوط به نویسنده کتاب «هانس ماگنوس انسنس برگر» است.

پ.ن.ن: کتاب را دوست داشتم. نثر روانی دارد و یک جورهایی شبیه کتاب «روح پراگ» است. رفتارِ مردم و حاکمان، در کشورهایی که در شرایط سخت به سر می‌برند گاهی بسیار به هم شباهت دارد.

پ.ن.ن.ن: نقاشیِ روی جلدِ کتاب ایرانی (تصویر بالا سمت چپ) اثر George Grosz است. اصل نقاشی را می‌توانید از اینجا ببینید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

داستان خرس‌های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد

داستان خرس‌های پاندا نمایشنامه جذاب و کوچکی است که داستان یک زن و مرد را در فضایی سورئال و با زبان طنز بیان می‌کند. «ماتئی ویسینی یک» نویسنده رومانیایی- فرانسویِ این کتاب، در سال ۱۹۸۴ جایزه اتحادیه نویشندگان رومانیایی را برای بهترین کتاب شعر دریافت کرد. او در طی ۱۰ سال، نمایشنامه‌های زیادی نوشت که همه آنها در کشورش (رومانی) ممنوع شدند. در سپتامبر ۱۹۸۷ در پی دعوت بنیاد فرهنگی پاریس  به فرانسه رفت و پس از درخواست پناهندگی سیاسی در این کشور اقامت گزید.
کتاب با این جملات شروع می‌شود:

مرد: تو کی هستی؟


زن: من؟

{مکث}

مرد: ما همدیگه رو می‏شناسیم؟

زن: نه لزوما.

مرد: این جا خونه توئه؟

زن: نه، خونه توئه.

مرد: شوخی می‏کنی؟

{مکث}

زن: نه بابا خونه توئه.

مرد: امکان نداره.

زن: به هر حال این تو بودی که کلید داشتی.

مرد: و ما این جا چه غلطی کردیم؟

زن: نمی‏دونم.

مرد: بین ما اتفاقیم افتاد؟

زن: اتو داری؟

 برخی از جملات کتاب


- و آن دم که دست به آغوش می‌گشاید،

سایه‌اش صلیبی است...

و آن دم که می‌پندارد خوشبختی‌اش را 

                                                  در آغوش فشرده است،

                                                                                 آن را له می‌کند.

- زن: تو دلت یه آ بگو

مرد: ...

زن: مهربون‌تر

مرد: ...

زن: بلندتر و واضح‌تر، واسه اینکه بتونم بگیریمش.

مرد: ...

زن: حالا یه آ تو دلت بگو انگار می‌خوای بهم بگی دوستم داری.

مرد: ...

زن: یه آ تو دلت بگو، انگار می‌خوای بهم بگی هیچ وقت فراموشم نمی‌کنی... 

مرد: ...

زن: حالا می‌خوام یه چیزی ازت بپرسم... یه چیز خیلی مهم... و می‌خوام تو دلت بهم جواب بدی. آماده‌ای؟

مرد: ... 

زن: آ؟

مرد: ...

زن: ...

مرد: ...

- هر روز به کاگرها یه بطر شیر مجانی می‌دادن. واسه این که مواد سمی کمتر اذیتشون کنه... ولی پدرم هر روز بطی شیر رو می‌آورد خونه... فکر کنم اون وقتا خیلی فقیر بودیم... این جوری بود دیگه... یادم می‌آد یه روز با یکی از دوستام شرط بستم که یه بطر شیر رو یه نفس سربکشم... هفت هشت سالم بیشتر نبود... شرط رو بردم.... ولی بعد از اون دیگه هرگز شیر نخوردم... حالا فقط خامه می‌تونم بخورم... اونم نه زیاد...

- زن: وقتی بچه بودی چه حیوونی رو از همه بیشتر دوست داشتی؟

مرد: خرس‌های پاندا

زن: اسم شهری که دلت می‌خواست توش زندگی کنی بگو.

مرد: «فرانکفورت». اونجا یه باغ وحش خیلی قشنگ هست.

زن: خوب پس تو توی زندگی بعدیت می‌شی یه خرس پاندا.

مرد: تو چی؟

زن: منم می‌آم فرانکفورت دیدنت.


داستان خرس های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت داردمشخصات کتاب

نویسنده: ماتئی ویسینی یک

مترجم: تینوش نظم جو

نشر: ماه ریز

تعداد صفحه: 64

چاپ هشتم 1388

قیمت: 2800 تومان

.........................

پ.ن: کتاب دوست داشتنی و خوبی بود. همچنین «تینوش نظم جو» اجازه ترجمه و نشر کتاب را از نویسنده گرفته است.

پ.ن.ن: این نمایشنامه اجراهای مختلفی داشته است (تصاویر بالا و کنار صفحه). در سال 2010  به کارگردانی یک ایرانی به نام «سیاوش شعبانپور» در تورنتو کانادا نیز باجرا شد. متن مصاحبه در مورد این اجرا را می‌توانید در اینجا بخوانید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

سرزمین گوجه‌ها سبز (قلب حیوانی)

سرزمین گوجه های سبزسرزمین گوجه های سبز


از آن کتاب‌هایی است که خواندنش کمی سخت است. داستانش فضای تلخ  و سیاهی دارد که مربوط به دوران نیکولای چائوشسکو (دیکتاتور رومانی) است. هرتا مولر نویسنده رومانی-آلمانیِ، در سال 2009 برنده جایز نوبل ادبیات شد. در ایران «سرزمین گوجه‌های سبز» قبل از اینکه هرتا مولر  برنده جایزه نوبل شود، ترجمه شده بود و فروش چندانی نداشت اما بعد از اعلام برندگان جایز نوبل 2009 فروش این کتاب به طرز چشم گیری افزایش یافت و برای مدت کوتاهی به دلیل نداشتن مجوز برای چاپ سوم در بازار کمیاب شد.

اطلاعات بیشتر در مورد کتابِ «سرزمین گوجه‌های سبز» را می‌توانید از اینجا و اینجا بخوانید.

اطلاعات بیشتر در مورد هرتا مولر را می‌توانید از اینجا و اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- ادگار گفت: «وقتی لب فرو می‌بندیم و سخنی نمی‌گوییم، غیرقابل تحمل می‌شویم و آنگاه که زبان می‌گشاییم از خود دلقکی می‌سازیم.»

- وقتی که دندان یکی می‌شکست و به زمین می‌افتاد، قهقهه می‌زدند؛ گویی که دکمه لباسشان افتاده است. گاهی یکی دولا می‌شد، دندان را برمی‌داشت و به درون گیلاسش می‌انداخت. می‌گفتند که شانس می‌آورد.

- دهقانان و تنها دهقانان یکباره از خنده به گریه می‌افتادند و از فریاد به سکوت.

- هر یکی دو روز یکی از موژیک‌ها (سرباران روس) سرش را توی توالت فرنگی می‌کرد و از یکی از رفقای خود می‌خواست تا سیفون را بکشد. موژیک‌ها سرشان را اینجوری می‌شستند.

- بچه‌های مدرسه نمی‌توانند حتی در مورد چیزی که به آن می‌بالند، جمله‌ای بدون واژه مجبور بودن بیان کنند. آنها می‌گویند؛ مادرم مجبور بود کفش جدیدی برای من بخرد. خود من هم همین کار را می‌کنم. مثلاً من مجبورم هر شب از خودم بپرسم که آیا فردایی خواهد بود؟

-  مادر گفت: «وقتی ساعت می‌بندم احساس امنیت بیشتری می‌کنم؛ حتی اگر کار نکند.»

گفتم: «پس چرا از من می‌پرسی ساعت چنده؟»

مادر گفت: «این تنها چیزی است که می‌توانم راجع به آن با تو حرف بزنم.»

هرتا مولرمشخصات کتاب

عنوان فرعی: قلب حیوانی

نویسنده: هرتا مولر

مترجم: غلامحسین میرزا صالح

نشر: مازیار

چاپ هفتم، 1390

قیمت: 4500 تومان

تعداد صفحه: 256

...............................

پ.ن: کتاب را از دوستی قرض گرفتم. خواندن قسمت‌های اول کتاب سخت و حوصله سربر است. از اواسط کتاب که داستان کم کم شکل می‌گیرد اوضاع کمی بهتر می‌شود. اما به طور کلی از یک سطحی بالاتر نمی‌رود و همچنان شامل قسمت‌های خوب و قسمت‌های حوصله سربر باقی می‌ماند. در کل نسبت به تعریف‌هایی که از کتاب شنیده بودم انتظار بیشتری داشتم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

بخور و نمیر

کتاب «بخور و نمیر» یک اتوبیوگرافی از زندگی نویسنده است با عنوان فرعی «شرح شکست‌های نخستین من». کتاب با این جمله شروع می‌شود: «در اواخر بیست و چندسالگی و اوان سی و چندسالگی من دوره‌ای چندساله از سر گذراندم که در آن دست به هرکاری می‌زدم، شکست می‌خوردم. ازدواجم به طلاق انجامید، کار نویسندگی‌ام نگرفت و مشکلات مالی بر سرم آوار شد. منظورم نه فقط افلاس مقطعی یا دوره‌هایی از سفت بستن کمربندها بلکه بی‌پولی مداوم، طاقت‌فرسا و کشنده‌ای‌ است که جانم را تباه کرد و جسمم را در هراسی بی‌تمام برده بود.»

کتاب را دوست داشتم. به نظرم نویسنده صادقانه و بدون ترس، تجربه شکست‌هایش را نوشته است.

توضیحات بیشتر در مورد این کتاب را می‌توانید در اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- فقط جایی برای نفس کشیدن می‌خواستم، فرصتی برای سردرآوردن، می‌خواستم مطمئن شوم آیا واقعا آن آدمی که فکر می‌کردم هستم یا نه.

- در سه سال و نیمی که در فرانسه زندگی کردم، به مشاغل متعددی روی آوردم، از این کار نیمه وقت به آن یکی،‌ آنقدر به صورت مستقل و آزاد کار کردم تا جانم بالا آمد. موقعی هم که کار نمی‌کردم، داشتم دنبال کار می‌گشتم. وقتی کار داشتم به فکر پیدا کردن کار بیشتری بودم. حتی در بهترین شرایط درآمدم به اندازه‌ای نبود که احساس امنیت کنم و با وجود اینکه یکی دوبار خطر از بیخ گوشم رد شد اما خودم را از افتادن در ورطه نابودی کامل نجات دادم. چنین شرایطی را اصطلاحا زندگی «بخور و نمیر» می‌نامند.

- از قرار معلوم زندگی آدم متفکر با دنبال پول بودن جور در نمی‌آید.

- در زندگی به نقطه‌ای می‌رسی که متوجه می‌شوی روزهایی از عمرت که با مرده‌ها گذشته به اندازه همان روزهایی است که با زنده‌ها سپری شده.

- به نیویورک که برگشتم کم‌تر از ده دلار ته جیبم مانده بود و هیچ نقشه‌ای برای آینده نداشتم جز یک کتاب شعر و انبوهی مقالات غامض، نسبت به زمانی که از امریکا رفته بودم مشکلات مالی‌ام کم‌تر نشده بود، بنابراین تصمیم گرفتیم که ازدواج کنیم تا مشکلاتمان را پیچیده‌تر کنیم!

پل استرمشخصات کتاب

نویسنده: پل استر

مترجم: مهسا ملک مرزبان

نشر: افق

چاپ دوم: 1390

قیمت 40000 تومان

تعداد صفحه: 168

................................................

پ.ن: این کتاب را نشر «چشمه» نیز با عنوان «دست به دهان» (توسط بهرنگ رجبی) ترجمه کرده است. ولی به نظرم ترجمه «مهسا ملک مرزبان» روان‌تر است و نشر افق حق کپی رایت برای ترجمه آثار «پل استر» در ایران را گرفته است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...