چوب الف

چوب الف: چیزی که برای نشانه‌گذاری صفحه‌ای که خوانده شده توی کتاب می‌گذارند... و نه آن چیزی که بر سرِ ما است.

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۱ ثبت شده است

ظرافت جوجه تیغی (یک وحشی متمدن)

ظرافت جوجه تیغیموریل باربری

کتاب «ظرافت جوجه تیغی» دو راوی دارد؛ اولی پیرزنی پنجاه و چهار ساله، باهوش، اهل ادبیات و هنر، که سرایدار یک ساختمان مجلل در بالای شهر است. او دلش نمی‌خواهد بقیه اهالی ساختمان به هوش و علاقه‌مندی‌هایش پی ببرند به همین دلیل یک زندگی مخفی و پنهانی دارد تا دیگران او را به شکل یک سرایدار پیر و ابله ببینند. دومین راوی دختر نوجوان و باهوشی است که در یکی از آپارتمان‎های همان ساختمان زندگی می‌کند. او بسیار گوشه گیر است و نمی‌تواند آدم‌های اطراف و مخصوصا اعضای خانواده خود را تحمل کند به همین دلیل قصد دارد در روز تولدش خودکشی کند و خانه را به آتش بکشد!

برخی از جملات کتاب:

- خانم میشل ظرافت جوجه تیغی را دارد: از بیرون پوشیده از خار، یک قلعه واقعی نفوذ ناپذیر، ولی احساسم به من می‌گوید که از درون او به همان اندازه جوجه تیغی ظریف است، حیوان کوچک، بی‌حال، به شدت گوشه‌گیر و بی‌اندازه ظریف.

- شاید زندگی یعنی همین: ناامیدی بسیار، ولی همین‌طور لحظه‌هایی از زیبایی، که در آن لحظه‌ها، زمان همان زمان نیست. درست نت‌های موسیقی که نوعی پرانتز در گذر زمان ایجاد می‌کنند، تعلیق، یک جای دیگر درهمین جا، یک همیشه در هرگز.

- رنج می‌کشیدم بی آن‌که دردی در میان باشد.

- در ساعت مردن، این دیگرانند که برای ما می‌میرند زیرا من اینجا هستم، خوابیده روی سنگ فرشِ کمی سردِ خیابان و اهمیتی به مردنم نمی‌دهم، این وضعیت هیچ اهمیتی بیشتر از دیروز ندارد. ولی دیگر من آن‌هایی که دوست دارم نخواهم دید و مردن این است.

- فقط یک دوست داشته باش و او  را خوب انتخاب کن.

- هوشمندی در نفس خود هیچ ارزش و سودی ندارد. آدم‌های هوشمند بوده‌اند که تمام عمرشان را، به عنوان مثال، وقف مسئله جنسیت فرشتگان کرده‌اند.

- تدوین والاترین مفاهیم از بررسی پیش پا افتاده‌ترین جزییات آغاز می‌شود.

- هر چیزی به وقتش می‌آید برای کسی که می‌تواند منتظر بماند. (برگرفته از کتاب جنگ و صلح در متن کتاب)

- چون ما سرایدار بودیم، یه نظر می‌آید که پذیرفته شده است که مرگ برای ما در روند طبیعی امور قرار دارد و چیزی عادی و پیش پا افتاده است حال آن‌که برای داراها چیزی غیر عادلانه و واقعه‌ای ناگوار شمرده می‌شد.

........................................

پ.ن:  این کتاب را «مرتضی کلانتریان» ترجمه کرده و توسط انتشارات «کندوکاو» منتشر شذه است.

پ.ن.ن: عنوان فرعیِ «یک وحشی متمدن» از دیالوگ یکی از شخصیت‎‌های کتاب گرفته شده است. 

پ.ن.ن.ن: تصویر سمت چپ مربوط به نویسنده کتاب «موریل باربری» است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

بادِ بال‌های جنون را حس کرده‌ام

ظلمت آشکار (خاطرات دیوانگی) darkness visible

کتاب «ظلمت آشکار» (با عنوان فرعی؛ خاطرات دیوانگی) در مورد افسردگی است. نویسنده تجربه شخصی خود از مبارزه با بیماری افسردگی را به شکل یک کتاب کوتاه در آورده است. این کتاب را «افشین رضاپور» ترجمه و نشر «ماهی» آن را منتشر کرده است. کتاب کم حجم و مفیدی است. از آن دسته کتاب‌هایی که می‌شود در اتوبوس یا مترو خواند. (خودم این کتاب را در اتوبوسِ مسیر تهران به شیراز خواندم) 

برخی از جملات کتاب:

- آن خیل غم انگیزی که مجبورند خود را به دست نابودی بسپارند، همان قدر شایسته‌یِ سرزنش‌اند که قربانیان سرطان لاعلاج.

- مشخصا ثابت شده که هنرمندان (به خصوص شاعران) نسبت به این اختلال (افسردگی) آسیب پذیرترند و بر اساس گزارش‌های کلینیکی بیست درصدشان خودکشی می‌کنند.

- در افسردگی این امید به رهایی و بهبود نهایی غایب است. درد بی رحم  و بی امان است و آنچه وضع را غبر قابل تحمل می‌کند، این پیش آگاهی است که درمانی درکار نیست.

- برای آن‌هایی که در جنگل تاریک افسردگی اقامت کرده‌‌اند و عذاب توجیه ناپذیر آن را می‌شناسند، بازگشتشان از مغاک بی‌شباهت به معراج شاعر نیست که کشان کشان از اعماق جهنم بیرون می‌آید و در جهانی که خود «جهان تابناکش می‌نامد ظاهر می‌شود. در اینجا هرکس که به سلامتی بازگشته، تقریبا همیشه توان لذت و آرامش را بازیافته و این شاید جبران زیان تحمل یاس و ناامیدی باشد.

...............................................

پ.ن: عنوان این پست، بخشی از شعر بودلر است که در کتاب «ظلمت آشکار»به آن اشاره شده است.

پ.ن.ن: به نظر من از معدود مواردی است که طرح روی جلد ایرانی جذاب‌تر از جلد اصل خارجی شده است. (عکس روی جلد ایرانی از سایت نشر ماهی گرفته شده).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...