چوب الف

چوب الف: چیزی که برای نشانه‌گذاری صفحه‌ای که خوانده شده توی کتاب می‌گذارند... و نه آن چیزی که بر سرِ ما است.

۶ مطلب در مهر ۱۳۹۱ ثبت شده است

اسب‌های پشت پنجره

اسب‌های پشت پنجرهاسب های پشت پنجره

نمایشنامه‌ی «اسب‌های پشت پنجره» درباره جنگ و اثراتی که بر روح و روان آدم‌ها برجا می‌گذارد، است. نمایشنامه در سه بخش اصلی روایت می‌شود و در هر سه بخش شخصیت زن و پیکی که اخبار جنگ را می‌آورد حضور دارند. 

اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

* پیک: راستش یه کم خنده‌داره... منم نمی‌دونم باید در این مورد چی فکر کنم... پسرتون مثل جریان هوا بی‌رنگ بود. می‌شه گفت بخار شد و توی فضا گم شد... زیر فشار درد انقدر کز کرد که دیگه تنها یه نقطه شد، یه نقطه‌ای که ناپدید شد... و من بهتون اطمینان می‌دم که از این لحاظ نشون داد سرباز نمونه‌ایه... هیچ وقت فکر کردین که چه قدر دنیای ما دنیای پاکیزه‌ای می‌شد اگه هیچ سربازی جسدش رو پشت سرش جا نمی‌ذاشت؟ 


* زن: سه تا پسر داره که هرسه تاشون رفتن جبهه... حالا نمی‌خواد نامه رو باز کنه... همه‌یِ روز توی خونه‌اش می‌مونه، با پرده‌های بسته، توی تاریکی... گاهی می‌ره بیرون یه کم شیر بخره، نامه رو با خودش می‌بره، گاهی به نونوا نشونش می‌ده، به قصاب نشونش می‌ده... ولی بازش نمی‌کنه... گوش می‌دی هانس؟

* زن‏: وحشتناکه! یه آدم زنده رو با پاهاشون له و لورده کردن، وحشتناکه!

پیک:  ‏همینه دیگه! چی‌کار می‌‏تونستن بکنن؟ خیلی شلوغ‏ بود، خانم. کسی نمی‌‏فهمید روی چی داره پا می‌‏ذاره.

زن‏: بعدش چی، بلندش کردین؟

پیک:  ‏نتونستیم، خانم. ولی من پوتین‏‌ها رو آوردم.

 (آرام در کمد را نیمه‏‌باز می‌‏کند و از آن چندین پوتین بیرون می‌‏آید.)

زن‏: پوتین‏‌هاشه؟

پیک: ‏نخیر، خانم، اینا پوتین‏‌هایی‌‏ان که ایشون رو له‌‏ولورده کردن.

 (پیک در کمد را باز می‌‏کند و انبوهی پوتین از کمد روی زمین می‌‏افتد.)

زن‏: اصلاً نمی‌‏فهمم.

پیک: ‏من راه دیگه‌‏ای ندیدم، خانم. هرچی از ایشون باقی‏ مونده زیر پاشنه‌‏های این پوتین‏‌هاست که‏ له‌‏ولورده‏‌اش کردن. واسه همین من همه‌‏شون رو براتون آوردم.


ماتئی ویسینی یکمشخصات کتاب

عنوان: اسب‌های پشت پنجره

نویسنده: ماتئی ویسینی یک

مترجم: تینوش نظم جو

نشر: نی

چاپ سوم 1390

قیمت: 2000 تومان

88 صفحه

...................................

پ.ن: به نظرم کتاب جمع و جور خوبی است. از لحاظ حجم و قطع کتاب، جزو دسته‌ای است که به راحتی می‌توان در اتوبوس و مترو خواند. در ضمن تئاتر آن نیز در ایران به کارگردانی «هادی کمای مقدم» و «روح الله جعفری» به روی صحنه رفته است.

پ.ن.ن: «داستان خرس‌های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد» از همین نویسنده را قبلا در این پست معرفی کرده بودم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

کتاب فروشی بلخ

یکی از لذت‌های زندگی‌ام پرسه زدن در کتاب فروشی‌هاست. کتاب فروشی‌های خیابان انقلاب را زیاد دوست ندارم. بیشترشان کتاب درسی می‌فروشند و نگاهشان به کتاب مانند یک کالای تجاری است. هرچند استثناهایی مثل کتاب فروشی نیک، مولی، آگه، برخی از دستِ دوم فروشی‌ها و... نیز تویشان پیدا می‌شود که حس پرسه زدن را ارضاء کند. 

کتاب فروشی‌های راسته کریم خان و شهر کتاب‌ها را هم دوست دارم،‌ اما لذت پرسه زدن در یک کتاب فروشی دنج و خلوتی که توی مسیر هر روزه‌ات باشد، حس دیگری دارد. کتاب فروشی «اگر» یکی از این کتاب فروشی‌ها بود که همین چند روز پیش تعطیل شد.

کتاب فروشی بلخ را کاملا اتفاقی پیدا کردم. فقط کافی بود کمی مسیر هر روزه‌ام را تغییر بدهم و به جای اینکه از خیابان 16 آذر به سمت انقلاب بروم، از خیابان قبلی‌اش (جلالیه) که یک مجسمه ابوعلی سینا هم جلویش قرار دارد، به داخل خیابان پورسینا بپیچم.

اولین چیزی که در این کتاب فروشی نظرم را جلب کرد، چیدمانِ نامنظم کتاب‌ها بود.

بعد که دقیق‌تر به کتاب‌ها نگاه کردم،‌ به نظرم رسید که کتاب‌ها بر اساس سلیقه انتخاب شده‌اند و اثری از کتاب‌های زرد و عامه پسند در کتاب فروشی نیست.

 صاحب کتاب فروشی مرد دوست داشتنی و نازنینی است. از آن آدم‌هایی که کتاب را به چشم یک کالای تجاری نمی‌بیند و بیشتر عمرشان را صرفِ کتاب و کتاب خوانی کرده‌اند. اسمش «منوچهر پیشوا» است. با کمی جستجو در اینترنت فهمیدم که تخصصش در شاهنامه پژوهی است.

یکی از کارهای خوبی که در این کتاب فروشی انجام می‌شود،‌ امانت دادن کتاب‌هاست. کتاب‌های قفسه‌یِ انتهایی به صورت رایگان به مشتری‌ها امانت داده می‌شود. این همان طرحی بود که خودم زمانی در کتاب فروشی هدهد سعی کردم انجام بدهم، اما عمر کتاب فروشی مجال نداد.

.......................

پ.ن: پیشنهاد می‌کنم اگر از پرسه زدن در کتاب‌فروشی‌ها لذت می‌برید، حتما سری هم به این کتاب فروشی بزنید.

آدرس: تهران- بلوار کشاورز- روبه روی پارک لاله- خیابان جلالیه- پلاک 12 - کتاب فروشی بلخ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

راز قتل پالومینو مولرو

راز قتل پالومینو مولروwho killed palomino molero

داستان در ژانر جنایی است. همان‌طور که از نام کتاب هم معلوم است، داستان در مورد راز یک قتل است. روایت داستان جذاب است و خواننده را وادار می‌کند تا انتهای داستان را یک نفس بخواند. در کنار داستان اصلی، با زندگی شخصی کارگاه، دستیارش و وضعیت زندگی روستایی که داستان در آن اتفاق می‌افت نیز آشنا می‌شویم.

کتاب را می‌توانید از اینجا تهیه کنید.

برخی از جملات کتاب

ـ جوان را مثله و از درخت خرنوب کهنسالی حلق آویز کرده بودند. وضع افتضاحی داشت که به مترسک یا عروسک خیمه شب بازی درهم شکسته بیشتر شبیه بود تا جنازه. احتمالا قبل از اینکه او را بکشند یا پس از آن، با کارد به جانش افتاده‌اند: بینی را بریده و دهانش را جر داده بودند و خون دلمه بسته، کبودی، بریدگی و جای داغ سیگار قیافه‌اش را از ریخت انداخته بود و به نقشه درهم و برهمی شباهت داشت. حتی سعی کرده بودند بیضی‌هایش را بکشند، چون تا زانو کش آمده بود.

ـ تو فرق چاق و فربه را می‌دانی؟ لیتوما می‌دانی زن چاق همه‌اش چربی است. باد کرده مثل اسفنج می‌ماند. دست بزنی مثل پنیر خیک فرو می‌رود. آدم سرش کلاه می‌رود. زن فربه قبراق است و محکم. توپر. همه چیزش سرجاست و سرپا. بدن که نیست فنر است. از سر آدم می‌ریزد. دوست نداری از دست بدهی.

ـ ... حالا حالا باید یاد بگیری. به این آسانی‌ها هم که خیال می‌کنی نیست، لیتوما. خیلی از راست‌ها که به نظر خیلی راست می‌آید، اگر خوب نگاه کنی، اگر دقیق نگاه کنی یا آنقدر راست نیست یا به کلی دروغ است.

ـ لیتوما پرسید: «مردم چه دلیلی برای کشتن پالومینو مولرو می‌آورند؟»
دون خرونیمو به صدای بلند گفت: «قاچاق. میلیون‌ها میلیون پول می‌برند. اول او را ‌کشتند چون بوهایی برده بود. سرهنگ میندرائو هم که فهمید چه خبر شده، می‌خواست دستشان را رو کند، خودش و دخترش را نفله کردند. چون می‌خواست دستشان را رو کند، خودش و دخترش را نفله کردند. چون می‌دانستند مردم چی دوست دارند بشنوند، این داستان کثیف را از خودشان در آوردند که قتل طرف را به گردن او بیندازند که گویا سر و سری با دخترش داشت و از او سوء استفاده می‌کرد...
ستوان آهی کشید و چنگالش را طوری به بشقاب می‌کشید که گویی می‌خواست آن را بشکند. گفت: «لعنت! ناکس‌ها چه تخیلی دارند.»

ماریو وارگاس یوسامشخصات کتاب
عنوان: راز قتل پالومینو مولرو
نویسنده: ماریو وارگاس یوسا
مترجم: اسدالله امرایی
تعداد صفحه: 176
چاپ اول 1387
قیمت: 2950
........................
پ.ن: قبلا از یوسا کتاب «گفتگو در کاتدرال» را خوانده بودم و در موردش در همین وبلاگ نوشته بودم.
آن کتاب پر بود از ارجاعات سیاسی و اجتماعی که در مقابلِ آن کتاب «راز قتل پالومینو مولرو» بیشتر به یک سرگرمی شبیه است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

مرگ در می‌زند

مرگ در می‌زندمرگ در می زند

کتابِ «مرگ در می‌زند»‌ مجوعه داستان‌های طنزی است که از کتاب Allen Compelet Prose of Woody  انتخاب شده است. در ایران از این مجموعه سه کتابِ تسویه حساب، بی بال و پر و عوارض جانبی ترجمه شده است. این مجموعه شامل داستان‌ها، مقالات و نمایشنامه‌هایی است که وودی آلن در مطبوعات (بیشتر در نشریه نیویورکر) و در دهه شصت و هفتاد نوشته است.

به نظرم در کتاب «مرگ در می‌زند» نمونه‌های خوبی از طنزِِ  وودی آلن جمع‌آوری شده است، هر چند ممکن است سطح همه داستان‌های آن یکسان نباشد و حتی بعضی از داستان‌های آن را دوست نداشته باشیم.  

فایل صوتی کتاب را می‌توانید از اینجا دانلود کنید.

کتاب را می‌توانید از اینجا تهیه کنید.

برخی از جملات کتاب


ـ یادمه به ساعت دیوار آشپزخونه نگاه کردم؛ چهار و پنجاه دقیقه بود، دقیقا چهار و پنجاه دقیقه. از این موضوع کاملا مطمئنم؛ چون ساعت دیواری آشپزخونه سه سال خوابیده و عقربه‌هاش روی چهار و پنجاه دقیقه مونده.

ـ مست نکرده بودیم؛ البته خُب اگه نخوام دروغ بگم باید اعتراف کنم که یه گالن الکل با خودمون داشتیم؛ اما اصلا در حدی نبود که بخواد ما رو مست کنه.

ـ مرگ یه تصور نمادین از نبودنه و همون‌طور که خودتون خوب می‌دونین چیزی که نباشه نمی‌تونه وجود داشته باشه... بنابراین مرگ وجود نداره و فقط یه وهمه.

ـ در حالی که جنازه نیدلمن در آتش می‌سوخت همه ما ساکت و مغموم فقط به دو چیز فکر می‌کردیم: بارانی که بسیار تند می‌آمد و جنازه‌ای که دیر می‌سوخت.

ـ خواهش می‌کنم منو بسوزونید؛ شاید فکر کنین که سوزوندن جنازه یک مُرده کار شنیعیه؛ اما باید بدونین که من ترجیح می‌دم سوزونده بشم تا اینکه زیر زمین دفن بشم و البته هر دوی این‌ها رو به اینکه مجبور باشم یه تعطیلات آخر هفته دیگه رو با زنم بگذرونم ترجیح می‌دم.

ـ انسان برای مشاهده واقعیت وجودی خود دو راه پیش رو داشت:

رستگاری روحی و یا نصبِ یک آینه قدی در تالار پذیرایی منزلش.

وودی آلن و سون یی پروینمشخصات کتاب

عنوان: مرگ در می‌زند

نویسنده: وودی آلن

مترجم: حسین یعقوبی

نشر: چشمه

چاپ هشتم

قیمت 5000 تومان

191 صفحه

..............................

پ.ن: این عکس مربوط به وودی آلن و همسرش سون - یی پروین(Soon-Yi -Previn) است.

وودی آلن اولین بار در سن نوزده سالگی  ازدواج  کرد و بعد از 5 سال از همسرش جداشد. ازدواج دومش سه سال بیشتر دوام نداشت. در سال 1970 وارد رابطه عاشقانه‌‌‌ای با دایان کیتون شد که بعد از یک سال به پایان رسید. البته دایان کیتون پس از آن در چند فیلم وودی آلن از جمله «آنی هال» بازی کرد. آلن در 1980 وارد رابطه با میافارو شد. این دو هرگز ازدواج نکردند اما یک فرزند داشتند و دو کودک دیگر را هم به فرزندی پذیرفتند. آلن در سال 1992 از فارو جدا شد و با دختر خوانده فارو، «سون - یی پروین» ازدواج کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

کانادا جای تو نیست

کانادا جای تو نیست

کتاب، مجموعه داستان روان و خوش خوانی است. مایه اصلی آن روزمرگی و زندگی مکانیکی زنی از قشر متوسط در شهری بزرگ است. نثری ساده و روان دارد و با بیان موجز، افکار و ذهنیات به خواننده منتقل می‌شود. پس و پیش شدن زمان خواننده را گیج و گم نمی‌کند، در عین حال اتفاقات گذشته و آینده را می‌فهمیم. از امتیازات کتاب پرداخت خوب شخصیت‌هاست. با آنکه همه کتاب را بلافاصله خواندم، افراد بین داستان‌ها گم نبودند و قاطی نمی‌شدند. داستان‌ها از زبان اول شخص گفته می‌شود و بیشتر حول و حوش روابط دونفره است. کاراکترها کم و تکلیف خواننده مشخص است. شباهت زیاد داستان به خاطرات روزانه، از نظر خودم جالب بود.

مشخصات کتاب:
کانادا جای تو نیست
نویسنده: فرشته توانگر
نشر چشمه
چاپ اول 1391
102 صفحه
قیمت 3500 تومان
اطلاعات در نشر چشمه

پ.ن:
فعلا از کتاب خوشم آمده. شاید نقاط ضعفش هنوز در ذهنم شکل نگرفته باشد. فکر نمی‌کنم کسی از خریدن و خواندنش پشیمان شود.

پ.ن2:
وبلاگ فرشته توانگر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

مرگ ایوان ایلیچ

the death of ivan ilychمرگ ایوان ایلیچ

داستان با شنیدن خبر مرگ ایوان ایلیچ توسط دوستان و همکارانش شروع می‌شود. آن‌ها از شنیدن این خبر خوشحال می‌شوند و به فکر گرفتن جایگاه شغلی ایوان هستند، هر چند که در ظاهر خود را غمگین و ناراحت نشان می‌دهند. در ادامه‌یِ داستان با زندگی ایوان ایلیچ بیشتر آشنا می‌شویم. او در زندگی روزمره و کاری خود آدم موفقی است. همسر دلخواهش را با آگاهی انتخاب کرده و در ابتدای زندگی همه چیز خوب پیش می‌رود. اما هنگامی که به بیماری سختی مبتلا می‌شود، واقعیت‌های زندگی‌اش را می‌بیند و احساس تنهایی می‌کند.

کتاب را می‌توانید از اینجا بخرید.

فایل پی دی اف برخی از کتاب‌های لئو تولستوی را می‌توانید از اینجا دانلود کنید.

برخی از جملات کتاب

ـ به اظهارات خود رنگ نارضایی ملایمی از دولت بخشید که خاص لیبرال‌های معتدل و شهروندان روشنفکر بود. در عین حال در سمت جدید بی آنکه در خوش پوشی خود تغییری بدهد،‌دیگر چانه‌ی خود را نتراشید و ریش خود را آزاد گذاشت تا هرقدر و به هرشکلی که می‌خواهد بلند شود. 

ـ لذتی که همچون چراغی همه‌ی تاریکی‌های زندگی‌اش را روشن می‌کرد، آن است که با دوستانی، همبازیانی آرام، در گروهی چهار نفره بنشیند و دستش جور باشد و هوشمندانه و جدی ویست بازی کند و بعد شامکی بخورد و جامکی بزند. (ویست نوعی بازی بریج است)

ـ ایوان ایلیچ می‌دید که دارد می‌میرد و پیوسته به یأس و نومیدی گرفتار بود. ایوان ایلیچ از تهِ دل می‌دانست که در حالِ مردن است، ولی نه تنها به این فکر مأنوس نشده بود، بلکه منطقاً نمی‌توانست این مطلب را درک کند. این مثال که او در کتابِ منطق اثر کیزه وتر، در فصلِ «قیاس» خوانده بود که: «کایوس انسان است و انسان‌ها فانی هستند، پس کابوس هم فانی است.» در تمامِ طولِ عمرش به نظرِ او فقط در موردِ کایوس درست بود و بس. اما در موردِ او به‌هیچ‌وجه... البته کایوس فانی بود و بایست بمیرد،‌ ولی من، وانیا، ایوان ایلیچ با این همه احساس‌ها و اندیشه‌ها... برای من مسئله شکل دیگری پیدا می‌کند. مگر ممکن است که من هم مثل همه بمیرم؟ چنینن چیزی خیلی وحشت انگیز می‌شد.  

لئو تولستوی و همسرش سوفیامشخصات کتاب

عنوان: مرگ ایوان ایلیچ

نویسنده: لئو تولستوی

مترجم: سروش حبیبی

چاپ دوم 1390

104 صفحه

قیمت: 2500 تومان

..........................

پ.ن: لئو تولستوی در سال 1862 با یک دختر 18 ساله آلمانی به نام سوفیا ازدواج کرد. شاید جالب باشد بدانید پیش نوس رمان جنگ و صلح را سوفیا هفت بار پاکنویس کرده است. آن‌ها 13 فرزند داشتند که چهارتای آن‌ها در دوران کودکی مردند. اطلاعات بیشتر در مورد لئو تولستوی را می‌توانید از اینجا بخوانید.

پ.ن.ن: این کتاب را کسان دیگری مثل، صالح حسینی (نشر نیلوفر)، محمد دادگر (نشر فردا)، لاله بهنام (نشر جان کتاب) و ... نیز ترجمه کرده‌اند، اما پیشنها می‌کنم ترجمه سروش حبیبی (نشر چشمه) را بخوانید که مستقیما از زبان روسی ترجمه کرده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...