کتاب "مارک و پلو" منصور ضابطیان کتاب خوبی است. از این جهت که نویسنده اش روزنامه نگار است. روزنامه نگار باتجربه ای هم هست و میداند چگونه بنویسد که جذاب باشد، کلمات را چگونه انتخاب کند که راحت خوانده شود و ذهن را خسته نکند. چگونه سفرنامه بنویسد که حواشی و متن سفر را یکجا منعکس کند.

"مارک و پلو" کتاب ضعیفی است. از این جهت که ضابطیان یک مسافر حرفه ای نیست و این غیر حرفه ای بودن خودش را لا به لای نوشته ها نشان میدهد. در چند جای کتاب نویسنده از کیفیت پایین اتاق های هاستل و کثیف بودن پتوها شکایت میکند. ممکن است این به نوعی صداقت نویسنده تعبیر شود، اما به نظر من بیانگر نوع نگاه راوی به مقوله ای به نام سفر است. که اصولا برای تمیز بودن ملافه ها ارزش قائل است (دارم الان شعار میدم؟!) و به جای لذت بردن از آن به عنوان یک تجربه، باعث میشود کیفیت خاطره ها و تجربه ها تغییر کند. و تازه اینکه چیزی نیست! فاجعه کتاب جایی است که نویسنده در روزی که ماراتن شهر رم برگزار میشود، با دلخوری رم را ترک میکند و میرود واتیکان. اختلاف سلیقه ها جای خودش، اما کدام آدم عاقلی دیدن و عکاسی کردن از ماراتن رم را بی خیال میشود و میرود به دیدن جناب پاپ در واتیکان؟ که بعد هم بنویسد "یک جایی بود مانند شهر قم خودمان"؟!!

"مارک و پلو" کتاب خوبی است. از این جهت که تجربیات نویسنده در زیستن در فضاهای یکسره متفاوتی را در اختیار خواننده قرار میدهد. تجربه هم کلام شدن با آدم هایی ناشناس، و اتفاقاتی که فقط در حین مسافرت امکان وقوع دارند.

"مارک و پلو" گاهی زیادی شعارزده است. چند بار مینویسد که هیچ جا وطن آدم نمیشود و نویسنده دلش برای خانه تنگ شده است این آب و خاک را با هیچ جای دیگر عوض نمیکند و ... . خب معلوم است! من هم وقتی تا همین شهر ری سفر میکنم (!) دلم برای لم دادن در اتاقم و نوشیدن چای عطری مخصوص تنگ میشود. دیگر نوشتن ندارد. و بدتر اینکه تصور کنید همه اینها در پایان یک سفر یک هفته ای نوشته شود. آنهایی که بار و بندیل برای یک سفر دو سه ساله به دور دنیا میبندند هم دچار این دلتنگی ها میشوند؟! و این شعارزدگی در جاهای دیگر هم نمود دارد. مثلا جایی که نویسنده درباره جهانخوار بودن آمریکای جنایتکار مینویسد یا سعی میکند با یک سرباز آمریکایی درباره فلسفه جنگ حرف بزند و بعد او را سطحی میبیند ... . به نظر من سفرنامه جای این شعار ها نیست. نه آقا، واقعا نیست.

"مارک و پلو" کتاب خوبی است. از این جهت که هر چه باشد درباره مقوله ای به نام سفر است. به خصوص برای آنهایی که امکان سفرهای این چنینی ندارند و به جایش میتوانند قوه تخیل شان را بکار اندازند و در خیال به سفر فکر کنند.

(نوشته شده توسط سانتیاگو)