بعضی کتاب ها هستند که آدم واقعا تعجب میکند که چرا اینقدر مهجور افتاده و کم خوانده شده اند. فرض کنید کتابی را سه سال پیش موقع خریدن، چاپ اولش را خریده اید. پارسال که کتابفروش بوده اید همان چاپ اول را میفروختید. الان هم دوباره در کتابفروشی چاپ اول را میبینید. چرا؟
بنظرم یکی از جذابترین تجربیات، تجربه های انسان شناسانی است که مدتی طولانی را در بین مردمان کشور یا قبیله ای به عنوان مهمان زندگی میکنند تا زندگی مردم میزبان را از نزدیک ببینند و بررسی کنند.
اسکار لوئیس، انسان شناس آمریکائی یکی از همین افراد است که مدتی را در بین طبقات فقیر و متوسط به پائین مکزیک گذرانده و از بین چند ده خانواده، خانواده سانچز را به عنوان نمونه موردی انتخاب کرده و چند سالی را در کنار آنان زندگی میکند. اسکار لوئیس در این مدت پدر و چهار فرزند خانواده را تشویق به بیان اتفاقات زندگی شان کرده و سپس مجموعه این صحبت ها را به شکل خود زندگی نامه ای از زندگی این 5 نفر در کتاب "فرزندان سانچز" منتشر میکند. کتاب فصل به فصل پیش میرود و در هر فصل یکی از اعضای خانواده سانچز بخشی از زندگی و اتفاقاتش را بصورت تک روایت بازگو میکند.
"فرزندان سانچز" حقیقتا کتابی بسیار تاثیر گذار و حتی هولناک است. نمایشی از فقر و مشکلات مردمان جامعه ای که در حال گذاری دردناک و سخت از کشوری عقب مانده به کشوری در حال توسعه است. از تلاش و کشمکشی مدام برای زنده ماندن و بدست آوردن حداقل ها. از فساد اداری و دولتی و در کنار آن فساد اجتماعی و سیاسی در جامعه ای توسعه نیافته. نمایشی از اتفاقات و درد و رنج هائی که برای اعضای خانواده سانچز پیش میاید و آنها بسیار ساده و طبیعی حوادث را میپذیرند انگار که هیچ راه گریزی از آن ندارند. اعضای خانواده سانچز به مانند شخصیت های برترین رمان ها طیفی از خلقیات و خصوصیات شخصیتی متضاد و متناقض را دارا هستند: از تلاش و پشتکار گرفته تا رخوت، از مهربانی و فداکاری تا خشم و حسادت و از صفات نیک تا رذایل اخلاقی؛ و البته خصوصیت مشترک شان در تمام دوران زندگی گردن گذاشتن به سرنوشت محتوم شان است.
کتاب را نشر هرمس منتشر کرده و همانطور که در مقدمه نوشتم، با وجود اینکه کتابی بی نظیر است و کمتر کتابی با این خصوصیت در ایران منتشر شده، اما همچنان چاپ اولش در تمام کتاب فروشی ها در دسترس است!