چوب الف

چوب الف: چیزی که برای نشانه‌گذاری صفحه‌ای که خوانده شده توی کتاب می‌گذارند... و نه آن چیزی که بر سرِ ما است.

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادبیات فرانسه» ثبت شده است

ادبیات در مخاطره

ادبیات در مخاطرهادبیات در مخاطره

کتابی است درباره‌ی ادبیات. تودورف در این کتاب برخلاف نظریه‌های قبلی‌اش (بوطیقای ساختارگرا و...) محتوای ادبیات را مهم‌تر از فرم و ساختار می‌داند.

اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- آنچه بر من می‌گذشت سخت‌تر از آن بود که تصور می‌کردم. در دوره‌ی دانشجویی، عادت کرده بودم به وجوهی از آثار ادبی بپردازم که در چنین چنبره‌ی ایدئولوژی گرفتار نبودند: سبک، ساخت، فرم‌های روایی و... در یک کلام، فنون ادبی. (ص ۱۲)

- اگر امروز از خود بپرسم چرا ادبیات را دوست می‌دارم، اولین چیزی که به ذهنم می‌آید این است: ادبیات یاری‌ام می‌کند تا زندگی کنم. دیگر آن‌قدرها هم مثل دوران نوجوانی از ادبیات انتظار ندارم مرا از آسیب‌های مواجه با آدم‌های واقعی دور نگه دارد. ادبیات مرا از تجربه‌های واقعی محروم نمی‌سازد، بلکه چشم‌انداز جهان‌هایی را در ادامه‌ی جهان وافعی پیش چشمم می‌گشاید و مجال می‌دهد به درک بهتری از آن‌ها برسم. (ص ۱۶)

- ادبیات به ما امکان می‌دهد با دیگران تعاملی نامحدود داشته باشیم و نتیجتا بر غنایمان می‌افزاید. احساساتی بی‌بدیل برایمان به ارمغان می‌آورد که دنیای واقعی‌مان را پرمعناتر و زیباتر می‌کند. ادبیات نه یک سرگرمی ساده است و نه تفریحی مختص فضلا؛ فرصتی است پیش روی همگان تا رسالت انسانی‌شان را بهتر و شابسته‌تر محقق کنند. (ص ۱۶-۱۷)

- در مدرسه نمی‌آموزیم آثار ادبی از چه سخن می‌گویند، بلکه یاد می‌گیریم منتقدان از چه حرف می‌زنند. (ص ۲۰)

- آموزش نظریه‌های ادبی و بی‌توجهی به خود این آثار شاهدی است بر تبختر نظریه‌پردازان. ما متخصصان، منتقدان ادبی و استادان اغلب چیزی نیستیم جز کوتوله‌هایی سوار بر شانه‌ی غول‌ها. (ص ۲۴)

- شناخت ادبیات غایتی فی‌نفسه نیست بلکه، یکی از شاهراه‌هایی است که به کمال فرد می‌انجامد. مسیری که امروز تدریس ادبیات در آن گام برمی‌دارد از این افق روی گردانده است («این هفته درباره‌ی مجاز صحبت می‌کنیم و هفته‌ی بعد درباره‌ی تشخیص») و ممکن است به بن‌بست منتهی شود، چه رسد به آنکه عشق به ادبیات را در دل‌ها بیدار کند. (ص ۲۶)

- سر فصل دروس مدرسه، که مخاطبش عمومند و غیرمتخصصان، نباید با دانشگاه یکی باشد. مخاطب ادبیات همگانند، اما مطالعات ادبی نه. پس تدریس ادبیات بر مطالعات ادبی مقدم است. (ص ۳۲)

- {از نگاه کانت} امر زیبا نمی‌تواند به نحو عینی(ابژکتیو) تبیین و تثبیت شود، چرا که از حکمی ذوقی سرچشمه می‌گیرد و بنابراین بر ذهنیت (سوبژکتیویته‌ی) خوانندگان یا تماشاگرانش متکی است. با این حال، می‌توان به واسطه‌ی هماهنگی اجزاء و عناصر اثر هنری امر زیبا را بازشناخت و بر سر آن به توافق رسید. (ص ۵۰-۵۱)

- خواننده‌ی معمولی که در پیِ معنا بخشیدن به زندگی خویش است، حق دارد مخالف استادان مخالف استادان، منتقدان و نویسندگانی باشد که به او می‌گویند ادبیات فقط از خودش حرف می‌زند و چیزی جز ناامیدی به ما نمی‌آموزذ. اگر این حق را از او سلب کنیم، در واقع نقطه‌ی پایانی بر خوانندگان گذاشته‌ایم. (ص ۶۸)

- ادبیات خواه در قالب تک‌گویی‌ای شاعرانه خواه در قالب داستان، تجربه‌هایی منحصر به فرد را در ما زنده می‌کند، اما فلسفه با مفاهیم سرو کار دارد. یکی غنا و تجربه‌های زیسته را گرد می‌آورد و دیگری به دنبال انتزاع مساثل است تا به قانون‌های کلی برسد. و این همان عاملی است که خواندن و فهمیدن یک متن ادبی را کم و بیش اسان می‌کند. خوانندگانی بی‌شمار می‌توانند ابله داستایفسکی را بخوانند و بفهمند، اما تفسیری فلسفی از این رمان یا رساله‌ای فلسفی با همان موضوع فقط برای اقلیتی که به این نوع متون عادت کرده‌اند دست‌یافتنی است. (ص ۶۹)

- نویسنده با پرداختن به یک موضوع، حادثه یا شخصیت، نظریه‌پردازی نمی‌کند، بلکه خواننده را وامی‌دارد خود به این نظریه برسد. کار ادبیات بیش‌تر پیشنهاد کردن تا تحمیل، بنابراین خواننده را آزاد می‌گذارد؛ گرچه در عین حال او را به فعالیت بیش‌تر برمی‌انگیزد. (ص ۶۹)

- برخلاف گفتمان‌های دینی، اخلاقی یا سیاسی، ادبیات تکلیف نمی‌کندو به همین خاطر از سانسورهایی که حوزه‌های دیگر تحمیل می‌شود و می‌گریزد. حقایق ناخوشایند در باب انسان به طور اعم، و در باب فرد فرد انسان‌ها به طور اخص، در اثر ادبی راحت‌تر بیان و شنیده می‌شوند تا در اثری فلسفی یا علمی. (ص ۷۱)

- ریچارد رورتی، فیلسوف امریکایی، اخیرا تصویر تازه‌ای از سهم ادبیات در فهم جهان به دست داده است. او به کاربردن تعابیری چون «حقیقت» و «شناخت» را نادرست می‌داند و تاکید می‌کند ادبیات بیش‌تر «خودخواهی»‌مان را درمان می‌کند تا جهلمان را. (ص ۷۱)

- {ژرژ ساند} نویسندگانی چون فلوبر «استعداد بیش‌تری از من دارند و فاضل‌ترند. ولی به گمانم چیزی کم دارند، و شما هم در این کمبود با آنان شریکید، و آن نگاهی دقیق‌تر اما گسترده به زندگی است.» (ص ۷۸)

- ساند هر روز بیش از پیش دم را غنیمت می‌شمارد. «تا آخرین دَم، می‌چرخم و می‌رقصم. نه یقین دارم و نه به انتظار سرای نیکی نشسته‌ام، چرا که یگانه لذتم بودن در کنار عزیزانم در مسیر سختِ پیشِ روست.» این حکمت «سعادت را به ارمغان می‌آورد، یعنی پذیرفتن زندگی آن گونه که هست.» این همان چیزی است که ساند «لذت بی‌آلایش زیستن برای زیستن» می‌نامدش. (ص ۷۹)

تزوتان تودورف

مشخصات کتاب

عنوان: ادبیات در مخاطره

نویسنده: تزوتان تودوروف

ترجمه: محمد مهدی شجاعی

نشر: ماهی

چاپ اول ۱۳۹۱

۹۰ صفحه

قیمت: ۷۰۰۰ تومان


پ.ن: از این نویسنده قبلا کتاب «بوطیقای ساختارگرا» را خوانده بوم. در آن کتاب بیشتر در مورد ساختار و فرم در ادبیات گفته بوده و اهمیتش. در این کتاب اهمیت بیشتر را به محتوای ادبیات داده و گفته در آن زمان چون تحتِ سانسور و فشار حکومت کمونیستی بلغارستان بوده آن نظریه را داده. برخلافِ کتاب قبلی این کتابش را دوست داشتم. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
استراگون ...

شوخی

شوخیشوخی

نام شخصیت اصلی کتاب «لودویک» است. در ابتدای داستان، لودویک عضو حزب کمونیست است اما پس از اینکه در  یک کارت پستال به شوخی چیزهایی برای دوست دخترش می‌نویسند، از حزب اخراج می‌شود و مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کند.  هر چند کوندرا اصرار دارد که «شوخی» صرفا یک داستان عاشقانه است و نه یک رمانِ ضد کمونیستی، اما در تمام فضای کتاب تاثیر این فضای کمونیستی را بر داستان می‌توان مشاهده کرد.

جالب است بدانید که نام پدر میلان کوندار نیز «لودویک» بوده و خودش نیز شبیه شخصیت اصلی داستان پس از مدتی از حزب کمونیست اخراج می‌شود.

مترجم بنا به دلیل احتمال ممیزی فصل پنجم این کتاب را سانسور کرده است. می‌توانید متن سانسور شده را از اینجا بخوانید.

اطلاعات بیشتر در مورد کتاب را می‌توانید از اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- «خوشبینی تریاک توده‌هاست! جو سالم بوی گند حماقت می‌دهد! درود بر تروتسکی! لودویک.» (این همان جمله‌ای است که باعث اخرج لودویک از حذب می‌شود) ص 55

- به مردم می‌گفتند که آن سال‌ها مشعشع‌ترین سال‌ها هستند و هرکسی که نمی‌توانست خوشحالی کند بلافاصله مورد سوءظن قرار می‌گرفت که عزای پیروزمندانه طبقه کارگر را گرفته یا اینکه به غم‌های درونی ناشی از فردگرایی تسلیم شده است (که به همان اندازه جرم محسوب می‌شد)ص 50

- سعی کردم موضعم را روشن‌تر کنم و کلماتی را انتخاب کنم که لحن طبیعی‌تر داشته باشد، اما هونزا که داشت آخرین لقمه‌اش را قورت می‌داد، حرف مرا قطع کرد «ببین، اگه به همین اندازه که احمق هستی قد بلند هم بودی آفتاب مخت رو جوش آورده بود.»

- بعدا همان روز اتفاقا با او تنها ماندم، فقط برای اینکه گفتگویی کرده باشم، پرسیدم که چطور با این مهارت به هدف تیراندازی می‌کند؟ در حالی که جور عجیب و غریبی مرا برانداز می‌کرد گفت «کلکی است که با زحمت مخصوص خودم درست کرده‌ام. به خودم می‌گویم که هدف یک امپریالیست است و بعد آنقدر خشمگین می‌شوم که هرگز خطا نمی‌کنم.» و پیش از آنکه بتوانم از او سوال کنم که امپریالیست او چه شکلی است، با لحنی جدی و افسرده افزود «نمی‌دانم برای چه شماها به من تبریک می‌گویید. اگر جنگی در بگیرد، شماها را هدف قرار خواهم کرد.»

با شنیدن این حرف‌ها از دهان این مرد کوچولوی نازنین که حتی نمی‌توانست سر ما فریاد بزند و بعدها منتقل شد، متوجه شدم که رشته‌هایی که مرا به حزب و رفقا پیوند می‌داد برای همیشه از بین رفته است. راهی را که قرار بود زندگی‌ام باشد ترک کردم. (ص 82)

- هر چه بیشتر از دنیا و زن‌ها محروم می‌ماندیم، زن‌ها حضور بیشتری در گفتگوهایمان پیدا می‌کردند، با تیکه بر همه ویژگی‌ها و تمام جزئیاتشان... (ص 155)

میلان کوندار و همسرش ورامشخصات کتاب

عنوان: شوخی

نویسنده: میلان کوندرا

ترجمه: فروغ پوریاوری

نشر: روشنگران و مطالعات زنان

چاپ سیزدهم 1391

411 صفحه

قیمت: 12000 تومان


پ.ن: با کتاب‌های قبلی که از کوندرا خوانده بودم (بارهستی، هویت، جهالت) کمی تفاوت داشت اما باز هم به نظرم کتاب خوبی بود. هر بخش از رمان توسط یکی از شخصیت‌ها روایت می‌شود و داستان لایه به لایه آشکارتر می‌شود.

پ.پ.ن: عکس:میلان کونداری جوان و همسرش وِرا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

خرابکاری عاشقانه

خرابکاری عاشقانهخرابکاری عاشقانه


به نظر می‌رسد داستانِ کتاب مربوط به بخشی از خاطرات زندگی خودِ امیلی نوتومب است. راویِ داستان دختربچه‌یِ هفت ساله شیطانی است که پدرش سفیر بلژیک است و به تازگی از ژاپن به چین منتقل شده‌اند. او در چین عاشق دختر شش ساله‌یِ ایتالیای به نام اِلنا می‌شود. ماجراهایِ کتاب در زمانِ حکومت مائو اتفاق می‌افتد.

اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا و اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- به لطفِ دشمن، این اتفاق نحس که اسمش زندگی است به حماسه تبدیل می‌شود.

- ما بچه‌هایی را که ضربه‌های بد خود را با با جمله‌یِ «اول او شرع کرد!» توجیه می‌کنند مسخره می‌کنیم. منشاء جنگ‌های بزرگ‌ترها هم چیزی دیگری جز این نیست.

- دعای استاندال را همه می‌شناسند: «خدای من، اگر وجود داری، به روحم رحم کن، اگر روحی داشته باشم.» وارد گفتگو شدن با حکومت چین شبیه این دعاست.

- به عرش بردن داستانی که در آن احساسات نیک جای تخیل را می‌گرفت، منزجرم می‌کرد.

- در مدرسه فرانسوی، شهرت من مثل دنباله‌ای از پودر منتشر شد. یک هفته پیش غش کرده بودم و حالا استعدادهای هیولایی من کشف می‌شد. بدون شک من کسی بودم.

محبوبم از موضوع مطلع شد.

بنابر دستورالعمل، تظاهر به ندیدنش می‌کردم.

یک روز در حیاط به من نزدیک شد. معجزه‌ای بی‌سابقه!

با تردیدی مبهم از من پرسید: «چیزی که می‌گویند حقیقت دارد؟»

بدون اینکه حتی نگاهش کنم، گفتم: «مگر چه می‌گویند؟»

«که تو بدون کمک گرفتن از دست‌ها، سرپا جیش می‌کنی و می‌توانی هدف گیری کنی؟»

با بی‌اعتنایی جواب دادم «حقیقت دارد» مثل اینکه مسئله‌ای کاملا عادی بوده است. و به راه رفتن با قدم‌های آرام، بدون کلمه‌ای اضافی ادامه دادم.

امیلی نوتومبمشخصات کتاب

عنوان: خرابکاری عاشقانه

نویسنده: امیلی نوتومب

نشر: مرکز

چاپ اول 1386

141 صفحه

قیمت 2000 تومان

................

پ.ن: روایت طنزگونه و دنیایِ خیالی و پر از شیطنت دختربچه را دوست داشتم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

چرا ادبیات؟

چرا ادبیات؟


این کتاب شامل سه مقاله و یک مصاحبه با ماریو بارگاس یوسا است. 


عنوان مقاله‌ها و مصاحبه به ترتیب: چرا ادبیات؟ - فرهنگ آزادی - امریکای لاتین (افسانه - واقعیت) - سرخوشی و کمال

دوستم «هانس» قبلا یک بار این کتاب را معرفی کرده بود که می‌توانید برای خواندنش اینجا را کلیک کنید.

برخی از جملات کتاب

- بارها و بارها پیش آمده که در نمایشگاه کتاب یا در کتاب‌فروشی آقایی به سراغم آمده و از من امضا خواسته و این را هم اضافه کرده که: «برای همسرم می‌خواهم، یا برای دختر جوانم، یا مادرم.» و من هم بلافاصله از او پرسیده‌ام «خودتان چی؟ اهل مطالعه نیستید؟» پاسخ همیشه یکی است: «چرا کتاب خواندن را دوست دارم، اما می‌دانید، خیلی گرفتارم.» این پاسخ را ده‌ها بار شنیده‌ام. این مرد و هزاران هزار مرد مثل او آنقدر کارهای مهم، آنقدر وظیفه و آنقدر مسئولیت دارند که نمی‌توانند اوقات ذی‌قیمتشان را به خواندن رمانی، یا مجموعه شعری یا مقاله‌ای ادبی به هدر بدهند. در نظر این گونه آدم‌ها ادبیات فعالیتی غیر ضروری است، چیزی تجملی و تنها در خور افرادی که وقت اضافی دارند.

- معتقدم جامعه‌ای بدون ادبیات، یا جامعه‌ای که در آن ادبیات - مثل مفسده‌ای شرم آور- به گوشه کنار زندگی اجتماعی و خصوصی آدمی رانده می‌شود و به کیشی انزواطلب بدل می‌گردد، جامعه‌ای محکوم به توحش معنوی است و حتی آزادی خود را به خطر می‌اندازد.

-هیچ چیز بهتر از ادبیات به ما نمی‌آموزد که تفاوت‌های قومی و فرهنگی را نشانه‌یِ غنایم میراث آدمی بشماریم و این تفاوت‌ها را که تجلی قدرت آفرینش چندوجهی آدمی است بزرگ بداریم. مطالعه ادبیات خوب بی‌گمان لذت بخش است، اما در عین حال به ما می‌آموزد که چیستیم و چگونه‌ایم، با وحدت انسانی‌مان و با نقص‌های انسانی‌مان، با اعمالمان، رویاهامان و اوهام‌مان، به تنهایی و با روابطی که ما را به هم می‌پیوندد، در تصویر اجتماعی‌مان و در خلوت وجدانمان.

«هویت جمعی» افسانه‌ای ایدئولوژیکی و شالوده ناسیونالیسم است.

- امروز شهروندان، همچون گذشته و در بسیاری از نقاط جهان امروز، ناچار نیستند هویتی را حرمت بگذارند که ایشان را در نوعی اردوگاه کار اجباری، که راه گریزی ندارد، پا در بند نگاه دارد - هویتی که به واسطه‌ی زبان، ملت، کلیسا و آداب و رسوم زادگاهشان بر آنها تحمیل شده است. از این دیدگاه باید جهانی شدن را خوشامد بگوییم، زیرا آفاق آزادی فرد را به گونه‌ای نمایان وسعت می‌بخشد.

- تلاش برای تحمیل هویت فرهنگی بر مردم همانا محبوس کردن و محروم کردن ایشان از ارجمندترین آزادی‌هاست، یعنی آزادی گزینش اینکه چه باشند، چگونه باشند و چه کسی باشند.

- کمال در ادبیات و هنر می‌تواند واقعیت داشته باشد، اما در سیاست هرگز.

ماریو وارگاس یوسامشخصات کتاب

عنوان: چرا ادبیات

نویسنده: ماریو بارگاس یوسا

ترجمه: عبدالله کوثری

نشر: لوح افکار

چاپ سوم 1392

96 صفحه

فیمت: 5000 تومان

.....................

پ.ن: به نظرم ویرایش کتاب در برخی جاها می‌توانست بهتر باشد، ولی روی هم رفته کتاب خیلی خوبی است و خواندنش را توصیه می‌کنم.

عبدالله کوثری

پ.ن.ن: کتاب‌های امریکای لاتین (و به خصوص یوسا) را دوست دارم با ترجمه‌هایِ عبدالله کوثری بخوانم.

پ.ن.ن.ن: در پست‌های قبلی این کتاب‌ها از یوسا را معرفی کرده بودم: گفتگو در کاتدرال، سوربز و راز قتل پالومینو مولرو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

ژاک قضا و قدری و اربابش

ژاک قضا و قدری و اربابشژاک قضا و قدری و اربابش
داستان در مورد ژاک و اربابش است. ژاک مرد پرحرفی است که اعتقاد زیادی به قضا و قدر دارد و تکیه کلامش این است: «آن بالا نوشته شده» نویسنده یک خطِ داستانی را دنبال نمی‌کند و داستان‌های مختلفی را در هم روایت می‌کند و حتی در بخش‌هایی از داستان، نویسنده مشغول گفت و گو با خواننده می‌شود. استفاده از این روشِ غیر خطی و نامنظم در زمان نوشتن این اثر (قرن 18) کارِ نو و جدیدی به نظر می‌رسد.
اطلاعات بیشتر در مورد کتاب را می‌توانید از اینجا بخوانید.


برخی از جملات کتاب

- ژاک: معلوم بود شوهر آنقدرها هم عقل و منطق سرش نمی‌شود. اما خب، ارو جوان بود و زنش هم خوشگل. فقط در زمان فقر و نداری است که مردم این همه بچه درست می‌کنند.

ارباب: هیچ چیز مثل فقر جمعیت را زیاد نمی‌کند.

- واقعیت این است که ملاحظه‌یِ تصنعی اهانت زننده‌ای بیش نیست.

-مگر زنده بودن یا نبودنش فرقی می‌کند؟ مگر آدم نظامی برای کشته شدن ساخته نشده؟ بعد از ده بار تجربه‌ی محاصره شدن و گیر افتادن و پنج یا شش دفعه جنگیدن، مگر چنان عصبی نشده که بخواهد میان آن مردمان پست و سیاه بمیرد؟

- به نظر شما چه چیزی عوام را به میدان اعدام می‌کشاند؟ سنگدلی؟ اشتباه می‌کنید، مردم سنگدل نیستند و اگر زورشان می‌‌رسید این بدبختی را که روی سکوی اعدام احاطه‌اش کرده‌اند از چنگال عدالت بیرون می‌کشیدند. اینان اگر به میدان اعدام می‌روند برای آن است که وقتی به محله‌شان برمی‌گردند مطلبی برای تعریف کردن داشته باشند، هسایه‌ها را دور خود جمع کنند و آن‌ها به حرف‌هایشان گوش بدهند. کافی است در خیابان جشن و سرور به پا شود، خواهید دید میدان اعدام خالی می‌شود.

دنی دیدرومشخصات کتاب

عنوان: ژاک قضا و قدری و اربابش

نویسنده: دنی دیدرو

ترجمه: مینو مشیری

نشر: نو

چاپ سوم 1386

359 صفحه

قیمت: 9000 تومان

.........................

پ.ن: نوع روایت کتاب من را یادِ کتاب «اگرشبی از شب‌های زمستان مسافری» ایتالو کالوبنو می‌انداخت با این تفاوت که داستان‌های کالوینو سورئال بودند و بیشتر دوستشان داشتم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

ترجیع گرسنگی


داستانِ کتاب در مورد خانواده‌ای است که از جزیره موریس به فرانسه آمده‌اند. شخصیت اصلیِ داستان اتل دختر خانواده است. ماجراهایِ داستان شباهت‌هایِ زیادی با سرگذشت خانوادگی خودِ نویسنده دارد و اینگونه به نظر می‌رسد که شخصیت اتل همان مادرِ لوکزیرو است.

برخی از جملات کتاب

- خوشبختی یعنی اینکه گذشته را مدام پیش چشم نداشته باشی.

- کشور کوچک٬ مردم کوچک

- یک بار هنگامی که اتل و ژوستین در مرکز شهر قدم می‌زدند٬ مادر ایستاد و در ته خیابان٬ چسبیده به دامنه‌های تپه سیمیز٬ بنای سفیدی را که آفتاب زمستانی نور زننده‌ای بر آن تابانده بود نشان داد٬ آهی کشید و گفت: «این تنها چیزی است که از سفر ماه عسلمان باقی مانده.» اتل به زحمت از اظهار نظری طعنه آمیز خودداری کرد: «پس نطفه مرا در این کاروانسرا بسته‌اند.»

- آن‌ها از بمب‌های انگلیسی و آمریکایی نمی‌مردند بلکه رفته رفته٬ از نخوردن، از نفس راحت نکشیدن٬ از آزاد نبودن و از آرزو نداشتن می‌مردند.

- اتل به پدر و مادرش نگاه می‌کرد٬ ژوستین روی نیمکتی که برایش حکم تختخواب را داشت در ته اتاق نشیمن دراز می‌کشید و الکساندر٬ فرو رفته در صندلی چوبی نخل خود٬ با سر تکیه داده به بالش٬ در کنار بخاری خاموش٬ و در حالی که شماره‌ای از روزنامه «عصر» سال ۴۰را در دست داشت٬ به رویا فرو می‌رفت و دیگر در آنجا نبود. برای اینکه اتل بخواهد به حقیقت پی ببرد٬ از سرگذشت واقعی آن دو آگاه شود٬ چگونه با هم شدند٬ چرا با یکدیگر ازدواج کردند٬ از کجا به فکر افتادند که فرزندی داشته باشند٬ بسیار دیر بود. اتل می‌دید که دوستشان ندارد٬ اما رقتی در دل نسبت به آن‌ّا احساس می‌کرد. و این وابستگی بود٬ شاید هم اسارت.


لوکزیومشخصات کتاب

عنوان: ترجیع گرسنگی

نویسنده: ژان ماری گوستاو لوکزیو

ترجمه: مهستی بحرینی

نشر: نیلوفر

چاپ اول ۱۳۸۸

۲۲۳ صفحه

قیمت: ۴۵۰۰ تومان

.................

پ.ن: کتاب را زیاد دوست نداشتم. نمی‌دانم مشکل از ترجمه‌اش بود یا اینکه فضاها و داستانی که روایت می‌کرد برایم جذاب نبود و به دلم نمی‌نشست. بیشتر به دلیل اینکه نویسنده‌اش جایزه نوبل را برده بود، این کتاب را خریدم و خواندم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

کرگدن

کرگدنکرگدن


داستان در شهر کوچکی اتفاق می‌افتد که در آن آدم‌ها یکی یکی به کرگدن تبدیل می‌شوند.

اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب


کمدی وحشت‌آور است، کمدی دردناک است، من می‌نویسم تا جوابی به خود داده باشم. کی هستیم و چرا هستیم (از مقدمه کتاب).

***

منطق دان: (به آقای پیر) حالا یک قیاس دیگه. تمام گربه‌ها فنا پذیرند. سقراط فناپذیره. پس سقراط گربه‌ست.

آقای پیر: و چهار تا پا هم داره. درسته من یه گربه دارم که اسمش سقراطه.

***

برانژه: ... آدم‌های با شهامت کرگدن‌های باشهامتی هم می‌شن. افسوس. و چونکه حسن نیت دارن راحت می‌شه خرشون کرد.

***

برانژه: گوش کن دیزی. ما می‌تونیم یه کاری بکنیم. ما بچه‌دار می‌شیم. بچه‌هامون بچه‌دار می‌شن. وقت زیادی می‌بره اما با همین کار ما می‌تونیم بشریت رو دوباره احیا کنیم.

دیزی: بشریت رو احیاء کنیم؟

برانژه: ما آدم و حوا می‌شیم.

دیزی: اون وقت‌ها... آدم و حوا خیلی شهامت داشتن.

***

برانژه: وای به روزگار کسی که بخواد اصالت خودش رو حفظ کنه.

اوژن یونسکو

مشخصات کتاب

عنوان: کرگدن

نویسنده: اوژن یونسکو

ترجمه: پری صابری

نشر: قطره

چاپ پنجم 1391

246 صفحه

قیمت: 7500 تومان

............................

پ.ن: تئاتر نمایشنامه کرگدن در ایران توسط فرهاد آئیش اجرا شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

لذت متن

لذت متنلذت متن


توضیحات بیشتر در مرورد کتاب را می‌توانید از اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- متنی به من عرضه می‌شود. این متن مرا ملول می‌کند. می‌شود گفت که حرافی می‌کند. حرافیِ متن صرفا کف زبان است که بر اثر نیاز ساده نوشتن پدید می‌آید. 

- اشتیاق شدید ما به دانستن وادارمان می‌کند که برخی بندها را جا انداخته یا با شتاب از آن‌ها بگذریم (چون پیش بینی می‌کنیم که «ملال آور» خواهند بود) تا هرچه سریع‌تر به بخش‌های پرکشش ماجرا برسیم (آن‌ها که همیشه بخش بندی کننده‌ی ماجرای‌اند: حل معما، کشف سرنوشت، هرچه هم دیریاب باشد مهم نیست): ما جسورانه از توصیف‌ها، توضیح‌ها، تحلیل‌ها و گفت‌و‌گوها چشم می‌پوشیم (کسی شاهد رفتار ما نیست)؛ و این سان، به تماشاگری در یک باشگاه شبانه شبیه می‌شویم که روی صحنه می‌پرد و عریان نمایی رقاصه را تسریع می‌کند، لباس‌های او را می‌کند، اما با همان نظم، که این یعنی؛ بخش‌های متوالی یک آئین را از وسواس رعایت کردن و از سویی شتاب بخشیدن (همچون کشیشی که مناجات‌اش را می‌خورد).

- جامعه دوست داران متن: اعضای این جامعه هیچ وجه اشتراکی با هم ندارند (چون وجود هیچ گونه توافقی بر سر متون لذت بخش لازم نیست)، آن‌ها تنها دشمنان مشترکی دارند: همه ابلهان، از هرگونه که باشند، آن‌ها که به سلب حق متن و سلب لذت آن حکم می‌دهند، به اتکای همسان گرایی فرهنگی یا به اتکای عقل‌گرایی سازش ناپذیر.

- باتای می‌گفت: «من می‌نویسم تا دیوانه نشوم.»

- هیچ چیز نمی‌تواند تضمین کند که این متن در آینده نیز برای ما لذت بخش باشد؛ این لذتی ناپایدار و بسته به حال و هوا، عادت و موقعیت است.

رولان بارتمشخصات کتاب

عنوان: لذت متن

نویسنده: رولان بارت

ترجمه: پیام یزدان جو

نشر: مرکز

چاپ: ششم 1391

96 صفحه

قیمت: 3800 تومان

.............................

پ.ن: برخلاف عنوان و جملاتی که از داخل کتاب نوشتم، لحن و نحوه روایت آن را زیاد دوست نداشتم. به نظرم بیش از حد خشک و تخصصی به این موضوع نگاه کرده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

مرغدانی پرماجرا

مرغدانی پرماجرا + نوک دراز عاشق می‌شود

چند روز پیش در دفتر کاری یکی از دوستان بودم. یک مجموعه کتاب کودک روی میزش بود. طبق عادت همیشگی، از روی کنجکاوی یکی از کتاب‌ها را برداشتم و ورق زدم. تصویرسازی کتاب فوق العاده بود. آنقدر از دیدنشان به وجد آمده بودم که مجموعه‌یِ ده جلدی را قرض گرفتم تا بخوانم. نام این مجموعه «مرغدانی پرماجرا» بود. با اینکه این مجموعه برای کودکان نوشته شده بود، آنقدر جذابیت داشت که در کمتر از دو ساعت تمام ده جلدش را خواندم! تصویرسازی و طنز جذابی که در کتاب بود و مخصوصا شیوه روایت داستان‌هایش را دوست داشتم. این کتاب‌ها بار آموزشی هم برای کودکان دارد و در هر مجموعه علاوه بر تعریف یک داستان یک شخصیت معروفِ تاریخی مثل؛ گالیله، ازوپ، لویی چهاردهم و... را هم معرفی می‌کند. 

اطلاعات بیشتر را می‌توانید در اینجا بخوانید.

برخی از تصاویر روی جلد کتاب


نوک دراز عاشق می‌شودروباه ها با مرغ ها کاری ندارند

چه کسی جانشین موش قصه گو می‌شود؟مرغ هایی که طلسم شدند

روزی که قرار بود برادرم به دنیا بیایدپشم‌های طلایی‌ام کو؟

کریستیان ژولی بوآ + کریستیان هاینریشمشخصات کتاب


عنوان: مرغداری پرماجرا (ده جلد)

نویسنده: کریستیان ژولی بوآ

ترجمه: محمد مهدی شجاعی

تصویرساز: کریستیان هاینریش

نشر: چکه و شهر قلم

...................

پ.ن: در تصویر مرد سمت راستی «کریستیان هاینریش» و مرد سمت چپی نویسنده کتاب «کریستیان ژولی بوآ» است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

تماشاچی محکوم به اعدام

تماشاچی محکوم به اعدامتماشاچی محکوم به اعدام

فضای نمایشنامه مربوط به یک دادگاه است. دادگاهی که در آن یکی از تماشاگران به عنوان متهم قرار است به اعدام محکوم شود.

اطلاعات بیشتر در مورد این کتاب را می‌توانید از اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

 آقای آلبرت ریچاردسون در برابر دادگاه شهر سینسیناتی به جرم اینکه «با بی‌شرمی و وقاحت» به شامپانزه‌های باغ وحش این شهر توهین کرده، محاکمه شد. وکیل مدافع او، مردی بسیار ماهر، موفق شد او را تبرئه کند. او ثابت کرد که اول شامپانزه‌ها شروع کرده بودند.

***

 دومین شاهد (جیغ کوچکی می‌زند): آی!

قاضی: چیزی پیدا کردین؟

دومین شاهد (برق گرفته): فکر کنم.

دادستان (خونسردی‌اش را از دست می‌دهد، به دختر جوان نزدیک می‌شود): آروم، خانم، آروم، ازتون خواهش می‌کنم که آرامشتون رو حفظ کنین.

منشی دادگاه (با کنجکاوی نزدیک می‌شود): کجا توی کدوم قسمت؟

دومین شاهد (دست در جیب بر جای خود میخکوب می‌ماند): اینجا...

همه روی بارانی خم می‌شوند.

دادستان: آروم خانم، شما رو به خدا، استدعا می‌کنم...

قاضی: سفته؟

دومین شاهد: نمی‌دونم، دستام خیس عرق‌اَن.

وکیل مدافع: سرده؟ اگه سرده من می‌تونم درش بیارم.

دومین شاهد: خیلی نازکه.

وکیل مدافع: شاید بهتر بگیم  فرمانده پلیس بیاد...

دومین شاهد: نه، نه... آلت بین انگشت‌هامه.

قاضی (در اوج هیجان): همین الان، قبل از اینکه دیر بشه، سریع بیارینش بیرون.

شاهد دوم چشم‌هایش را می‌بندد و یک خلال دندان بیرون می‌آورد. همه در برابر آن شگفت زده هستند.

دومین شاهد: حالا می‌تونم چشم‌هام رو باز کنم؟ چیز مبتذلی نیست؟

قاضی (اثیری): یه خلال دوندن!

***

دادستان: زندگی خصوصبم پر از تظاهر و وانموده. نمی‌تونم از شر این مرض راحت بشم، حتی وقتی می‌خوابم یه جوری می‌خوابم که اونی که من رو می‌بینه به خودش بگه: چه قشنگ خوابیده!

ماتئی ویسینی یکمشخصات کتاب

عنوان: تماشاچی محکوم به اعدام

نویسنده: ماتئی ویسنی یک

ترجمه: تینوش نظم جو

نشر: نی

چاپ سوم 139

128 صفحه

قیمت: 2400 تومان

..................... 

 پ.ن: ایده‌یِ نمایشنامه و بازی‌هایی که با تماشاگران انجام می‌داد را دوست داشتم. 

پ.ن.ن: این نمایشنامه در ایران به کارگردانی روح الله جعفری به روی صحنه رفته است.

پ.ن.ن.ن: در پست‌های قبلی از همین نویسنده «داستان خرس‌های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد»، «اسب‌های پشت پنجره» و «پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی» را معرفی کرده بودم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...