چوب الف

چوب الف: چیزی که برای نشانه‌گذاری صفحه‌ای که خوانده شده توی کتاب می‌گذارند... و نه آن چیزی که بر سرِ ما است.

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادبیات امریکا» ثبت شده است

هالیوود

 هالیوودهالیوود

بوکفسکی فیلمنامه‌ای به اسم «خراباتی‌ها» می‌نویسد و بر اساس آن فیلمی ساخته می‌شود. این کتاب داستان نوشتن فیلمنامه و دردسرهای ساخته شدن آن فیلم است. البته در داستان بعضی از اسم‌ها را تغییر داده مثلا اسم فیلم شده «رقص جیم بیم»، ژان لوک گدار شده «ژان لوک مُدار» و...  داستان فیلم هم در مورد زندگی خودِ بوکفسکی است. در دوره‌ای که دائم الخمر بوده و کاری جز رفتن به بار و دعوا کردن نداشته.

اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا بخوانید. 

برخی از جملات کتاب

- «پول مثل رابطه‌ی جنسی می‌مونه، وقتی نداریش به نظر خیلی مهم می‌آد... » (ص 22)

- بعد ژان پل {سارتر} محکم به در تنه زد و بیرون آمد. فکر کردم شانه‌اش حتما باید آسیب دیده باشد. توقف کرد، به شانه‌اش دست زد، بی‌خیالش شد. خودش را خاراند و دوباره به سمت جلو حمله‌ور شد و شروع کرد آرام به دور میز گشتن و فریاد زدن:

«همه‌ی ما تحت داریم، درسته؟ اون پایین مایینا، اون وسط، درسته؟ اینجا کسی هست نداشته باشه؟ اگه هست فوری بگه. می‌شنوین چی می‌گم؟»

جان پینچو با شانه‌اش به من زد: «می‌بینی،‌نابغه‌ست نه؟»

ژان پل همین‌طور میز را دور می‌زد و فریاد می‌کشید: «سنده ازش میاد بیرون، درسته؟ یا دست کم آرزو داریم که بیاد! سنده رو از ما بگیرن مُردیم! فکر کنید ما در طول عمرمون چقدر می‌رینیم! زمین جذبش می‌کنه، ولی دریاها و رودخونه‌ها موقع بلعیدن گهِ ما جونه‌شون به لب‌شون می‌آد! ماها کثافتیم، کثافت! از همه‌مون متنفرم! هردفعه که ماتحتمو پاک می‌کنم از همه‌مون بدم می‌آد!» (ص 37)

ژان لوک همین‌طور حرف می‌زد. ناامیدانه حرف می‌زد و ادای نوابغ را در می‌آورد. شاید هم نابغه بود. نمی‌خواستم منفی نگاهش کنم،‌ ولی در تمام دوران تحصیلم نابغه‌ها دخلم را آورده بودند: شکسپیر، تولستوی، ایبسن، جرج برنارد شا، چخوف، تمام این کودن‌ها. از این‌ها بدتر، مارک تواین، هاثورن، خواهران برونته، درایزر، سینکلر لویس. تمام اینها مثل یک بلوک سیمانی روی آدم می‌افتادند و می‌خواستی از زیرش بیرون بیایی و فرار کنی. مثل پدر و مادرهای احمق و سخت‌گیری بودند که روی اصول و قواعدی پافشاری می‌کردند که حتی مرده‌ها هم قبولش نداشتند. (ص 39)

- اسب‌دوانی برایم مهم بود، چون به من مجال می‌داد فراموش کنم که قرار است نویسنده باشم، نوشتن غریب بود. من به نوشتن نیاز داشتم، مثل یک مرض بود، یک مخدر، یک اجبار، ولی باز هم دوست نداشتم خودم را نویسنده بدانم. شاید به خاطر این بود که نویسنده‌های زیادی دیده بودم. بیشتر از اینکه وقت برای نوشتن بگذارند وقت‌شان را صرف بی‌‌اعتبار کردن همدیگر می‌کردند. یک مشت پیردختر خاله زنک بیشتر نبودند، نق می‌زدند و همدیگر را سلاخی می‌کردند و پر از تکبر بودند. آفریننده‌های ما این‌هایند؟ همیشه همین‌طور بوده؟ شاید. شاید نوشتن شکلی از نق زدن باشد. بعضی‌ها بهتر از بقیه غر می‌زنند. (ص 113)

- «گوش کن هنک،‌ می‌گه باید یه صحنه‌ی اختصاصی برای خود اون بنویسی.»

«آره؟»

«می‌خواد یه صحنه جلوِ آینه براش بنویسی. دوست داره جلو آینه یه چیزی بگه. مثلا شعر... »

«این می‌تونه همه‌چی رو نابود کنه جان... »

«این بازیگرا می‌تونن آدمای سختی باشن. اگه از همون اول ناراضی باشن می‌تونن کل فیلم رو نابود کنن.»

با خودم فکر کردم دارم به خودم خیانت می‌کنم...

گفتم «خیله خوب، یه شعر تو آینه می‌نویسم.»

«ضمنا فرانسیس هم یه صحنه می‌خواد که بتونه توش پاهاشو نشون بده. پاهای معرکه‌ای داره، می‌دونی که.»

«باشه، یه صحنه‌ی پا هم می‌نویسم... » (ص 171-172)

- اعجاز همیشه در سادگی است، برای رسیدن به حقیقت مطلق،‌ برای انجام دادن کارها، برای نوشتن، نقاشی کشیدن،‌ زندگی در سادگی است که عمق پیدا می‌کند. (ص ۲۵۰)

جملات بیشتر را می‌توانید از اینجا بخوانید.

چارلز بوکوفسکیمشخصات کتاب

عنوان: هالیوود

نویسنده: چارلز بوکفسکی

ترجمه: پیمان خاکسار

چاپ سوم 1390

300 صفحه

قیمت: 14000 تومان


 پ.ن: کتاب را دوست داشتم. ساده و روان است و تکه‌های طنز خوبی دارد. به نظرم حسن (و گاهی ضعف) بوکفسکی این است که خیلی ساده و صمیمی داستانش را روایت می‌کند و گاهی داستان شکل نمایشنامه به خودش می‌گیرد. ترجمه‌ی پیمان خاکسار هم مثل کارهای قبلی‌اش خوب و روان است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

کودتا (28 مرداد، سازمان سیا و ریشه‌های روابط ایران و امریکا در عصر مدرن)

 کودتاکودتا

تمرکز کتاب بیشتر بر روی نقش امریکا و بریتانیا در کودتای 28 مرداد 1332 است.

اطلاعات بیشتر در مورد کتاب را می‌توانید از اینجا و اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

 - سر ریدر بولارد سفیر بریتانیا که معمولا به صراحت سخن می‌گفت، به این موضوع اذعان کرده بود که بریتانیا بار شکایات صریح درباره‌ی محرومیت‌‌های ناشی از جنگ - تورم، کمبود مواد غذایی، نابسامانی‌های مربوط به حمل و نقل و فروپاشی قدرت- را متحمل شد، نه شوروی. او معمولا چنین مسئله‌ای را با اشاره به «خصلت‌های ملی» شرح می‌داد: «باعث تاسف است اما واقعیت دارد که ایرانیان خوراک ایده‌آل استالین هستند. آنان دروغگو، اهل غیبت و بدگویی، بی‌انظباط، ناتوان در برقراری وحدت و بی‌برنامه هستند . نظام شوروی مجهز به برنامه‌ی تئوریک کاملی برای هر چیزی از خدا گرفته تا {کفش} گالش هستند.» (ص 63)

- او (مصدق) همچنین به نمایندگان یادآوری کرد که عهد و سوگند آنان نه به شخص شاه بلکه به سلطنت مشروطه بوده است. او تاکید می‌کرد که قانون اساسی به وضوح نقش پادشاه را صرفا تشریفاتی دانسته است. او هشدار می‌داد که: «اگر شاه وارد سیاست شود،‌در آن صورت باید مسئول باشد و اگر مسئول است، پس باید بتواند پاسخگو باشد.» او اغلب این گفته را که «پادشاه باید سلطنت کند نه حکومت» تکرار می‌کرد. (ص 70)

- دیپلمات‌های امریکایی و بریتانیایی دیدن فیلم «آلیس در سرزمین عجایب» را به عنوان بهترین شیوه‌ی درک ایران به یکدیگر توصیه می‌کردند. (ص 148)

- امامی نیز برای جلب نظر شماری از نمایندگان روحانی و دریافت کمک مالی به بریتانیایی‌ها نزدیک شده بود. وزارت خارجه بریتانیا به شکل محرمانه در این خصوص نوشت:‌ «ظاهرا چرخ‌های اسلام در مقایسه با دیگر اعتقادات، به چرب شدن بیشتری نیاز دارد.» سفارت گزارش داد که شاه،‌ مخفیانه در حال کمک مالی به حسن امامی برای تضعیف مصدق است. (ص 196)

- او (رابین زینر) افزود که فدائیان به رغم پیوندهای آشکار سید ضیاء با انگلیس، با او رابطه‌ی کاری داشتند. آخر آن‌طور که زینر توضیح می‌دهد، ضیاء‌ فردی سید و مذهبی بود و نگرانی فدائیان همواره اجرای قوانین شرعی در زمینه‌های مصرف مشروبات الکلی، فحشا و حجاب بود و چون هیچ یک از این موارد جزو دغدغه‌های بریتانیا نبود، بنابراین دلیلی وجود نداشت که آنها با هم کار نکنند. (ص 216)

- زینر طی گزارشی جداگانه اضافه کرده که «دو پسر نابکار» کاشانی -مصطفی و ابوالمعالی- با هدف ظاهری تسهیل معاملات تجاری یک دفتر کار ایجاد کرده‌‌اند،‌اما هدف واقعی آنها مبادله‌ی کالاهای قاچاق است. بر اساس برآورد زینر، معاملات غیرقانونی آنان طی چند هفته به بیش از 2 میلیون ریال رسیده بود. او همچنین گزارش داد که کاشانی به طور محرمانه در پی کسب منابع {مالی} بیش‌تر است. (ص 220)

- به گزارش بریتانیایی‌ها کاشانی به طور محرمانه به امریکایی‌ها گفته بود که به زاهدی به عنوان جانشین مصدق نظر مساعد دارد. پیام واضحی که سفیر امریکا دریافت کرد این بود: کاشانی به این نتیجه رسیده است که «ایران تنها از طریق یک کودتا می‌تواند نجات یابد.» سیا در اواخر سال 1331 به رییس جمهور امریکا اطلاع داد که کاشانی «چهره‌ای کلیدی در برگزاری تظاهرات خیابانی به هواداری از شاه در تهران» است. (ص 226)

- مخلفان جناح کاشانی حتی مصدق را به نقض قوانین شریعت از طریق مجاز کردن خرید و فروش مشروبات الکلی، تشویق ایجاد مدارس مختلط، حمایت از مدارس خارجی به ویژه مدرسه‌ی فرانسوی معروف ژاندارک، انتقال سرمایه‌های بنیادی مذهبی به نهادهای آموزشی دولتی و تلاش برای ارائه حق رای به زنان متهم کردند. کاشانی با این توضیح که جایگاه حقیقی زنان در منزل است، با شور و هیجان گفت که «نمی‌تواند بفهمد مردان چه گناهی کرده‌اند که مستحق آن باشند که به زنانشان حق رای بدهند.» (ص 233)

- به نوشته‌ی مارک گازیوروسکی که با عوامل سیا در کودتا مصاحبه کرده است، جنگ تبلیغاتی علیه مصدق شامل انتشار شایعاتی مبنی بر یهودی بودن نیاکان وی می‌شد. نمی‌توان از سیا و ‌MI6 به خاطر عدم توجه به راه‌های تازه و متفاوت، خرده گرفت. (ص 248)

یرواند آبراهامیانمشخصات کتاب

عنوان: کودتا (28 مرداد، سازمان سیا و ریشه‌های روابط ایران و امریکا در عصر مدرن)

نویسنده: یرواند آبراهامیان

ترجمه: محمد ابراهیم فتاحی

نشر: نی

 چاپ سوم 1392

328 صفحه

قیمت: 15000 تومان


پ.ن: کتاب روان و خوش‌خوانی است. به نظرم نویسنده صادقانه و مستند ماجرای کودتای 28 مرداد را روایت کرده، هرچند که گاهی به نظر می‌رسید یک کوچولو هوای مصدق را بیشتر از بقیه دارد.

پ.پ.ن: در ترجمه‌ی کتاب اشتباهاتی نیز وجود داشت که خوشبختانه در کتابی که می‌خواندم یک نفر با مداد اشتباهات را اصلاح کرده بود!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

مادربزرگت رو از اینجا ببر

مادربزرگت رو از اینجا ببرمادربزرگت رو از اینجا ببر

کتاب شامل یازده داستان است. مانند کتاب قبلی این نویسنده (بالاخره یه روز قشنگ حرف می‌زنم) به زبان طنز و اول شخص روایت می‌شود. بیشتر داستان‌های این مجموعه از کتابی به نام «naked» ترجمه شده است. اطلاعات بیشتر در مورد کتاب را می‌توانید از اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- پدرم همیشه می‌گفت «دانشگاه بهترین چیزیه که ممکنه تو زندگیت اتفاق بیفته.» راست می‌گفت، چون آنجا بود که مواد و الکل و سیگار را کشف کردم.

 

- یک شب که برای شام آمده بود خانه‌ی ما پدرم برای اینکه او را به حرف بیاورد گفت «راجع به اتفاق‌های وحشتناک زندگیت حرف بزن. تا حالا بهتون گفته بودم یایا جسد برادرش رو وسط جاده پیدا کرده؟ با چاقو از چونه تا شکمش رو جر داده بودن، یه مشت قاتل سر هیچ و پوچ کشته بودنش. برادرش! می‌تونین همچین چیزی رو تصور کنین؟»

خواهرم لیسا یک هسته‌ی زیتون پرت کرد توی بشقابم و گفت «من هر روز همچین صحنه‌ای رو تصور می‌کنم، نمی‌دونم یایا این همه شانس رو از کجا آورده.»

- کمد و کشوهای پدرم پُر از نشانه‌هایی بود از زندگی درونی‌اش. از برملا شدن رازهایش لذت می‌بردم ولی همیشه به نظرم باید احترام خلوت مادرم را نگه می‌داشتم، نه از بابت ملاحظه، بیشتر از روی ترس. دوست نداشتم احتمال دیدن دست بند و ماسک‌های چرمی بر تصورم از مادر بودن اثر بگذارد.

- ترم اول با آدمی به اسم تاد آشنا شدم. یک دیتونی مهربان که تنها معلولیتش موهای قرمزش بود. فلج‌های گردن به پایین برای تهیه‌ی مواد بهترین ساقی‌ها را سراغ داشتند و اکثر اوقاات پیش آنها بودیم. می‌گفتند «قلیون رو قفسه‌ست، بغل شیاف‌ها» چیزی نگذشت که به دیدن کیسه مدفوع دوستانم عادت کردم و به نظرم دانشگاه کنت هم یک جور هاروارد آمد که همه در تزریق شاگرد اول بودند.

دیوید سداریسمشخصات کتاب

عنوان: مادربزرگت رو از اینجا ببر

نویسنده: دیوید سداریس

ترجمه: پیمان خاکسار

نشر: زاوش

چاپ اول 1392

150 صفحه

7500 تومان

....................

پ.ن: کتاب خوب و خوش خوانی است. چند وقتی است که ترجمه‌های پیمان خاکسار را دنبال می‌کنم و از خواندن کتاب‌هایش لذت می‌برم. اگر به لیست کتاب‌های پرفروش نشر چشمه دقت کنید تقریبا تمام ترجمه‌های خاکسار جزو پرفروش‌ها بوده و این کتاب جدیدش هم در کمتر از یک ماه تجدید شده است.

پ.پ.ن: از همین مترجم کتاب‌های زیر را در پست‌های قبلی معرفی کرده بودم.

- بالاخره یه روز قشنگ حرف می‌زنم

- برادران سیسترز

- اتحادیه ابلهان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

رگتایم

ragtimeرگتایم


کلمه رگتایم نام نوعی موسیقس است که از ترانه‌های بردگان سیاه‌پوست جنوب آمریکا سرچشمه گرفته شده  که در آغاز قرن بیستم در امریکا رواج داشته است. «رگ» به معنای ژنده و پاره و گسیخته است و «تایم» به معنای وزن و ضربان موسیقی.

اطلاعات بیشتر در مورد کتاب را می‌توانید از اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- در اوایل دهه‌ی 1900 میهن‌پرستی جزو احساسات پر درآمد محسوب می‌شد.

- کارفرماها خوش داشتند خیال کنند که بچه‌ها یک مشت فرشته خوشبخت‌اند. اگر استخدام بچه‌ها مسئله‌ای داشت، این مسئله فقط مربوط به طاقت و تحمل آن‌ها بود. بچه‌ها چابک‌تر از بزرگ‌ترها بودند، اما در ساعت‌های آخر روز بازده آن‌ها کمی پایین می‌افتاد. در کارخانه‌های کنسروسازی و آسیاب‌ها این همان ساعت‌هایی بود که بچه‌ها غالبا انگشت‌هایشان قطع می‌شد یا سرشان له می‌شد یا پایشان می‌شکست. باید به آن‌ها تذکر می‌دادند که حواسشان را جمع کنند.

- یک بار یک پلیس خواست جلوی حرف زدن گلدمن را بگیرد، به این دلیل که گفت در آگهی قید شده است که ناطق درباره تئاتر صحبت خواهد کرد و حالا دارد درباره ایبسن صحبت می‌کند. گروهبان را با هو و شیشکی از سالن بیرون کردند.

- آینه را به عنوان وسیله نسخه برداری از خودش کشف کرده بود. آنقدر به خودش خیره می‌شد که وجودش به دو موجود رو‌به‌روی هم تقسیم می‌شد و هیچکدام نمی‌توانست مدعی واقعی بودن باشد.

- از برادر کوچیکه به کلی بریده بود. حس می‌کرد از نظر زنش افتاده است؛ فقط جسما کاشف و جهان‌دیده است، روحا گرفتار همان تعصباتی است که گریبانگیر پدرش بود. داشت شبیه پدرش می‌شد، همه چیزش خشک و تکیه می‌شد، برق دیوانه‌واری در گوشه‌ی چشم‌اش پیدا شده بود. چرا؟

- برادر کوچکه گفت شما خیال می‌کنین در تمام کارهاتون درستکار هستین، ولی این خودفریبی همه‌ی کسانی است که به بشریت ستم می‌کنند.

ای. ال. دکتروفمشخصات کتاب

عنوان: رگتایم

نویسنده: ای. ال. دکتروف

ترجمه: نجف دریابندری

نشر: خوارزمی

چاپ سوم 1385

280 صفحه

...................

پ.ن: به نظرم بیشتر از اینکه داستان در مورد آدمِ خاصی باشد، داستان در مورد کشور آمریکا در شروع قرن بیستم است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

گتسبی بزرگ

گتسبی بزرگگتسبی بزرگ

گتسبی ویلایِ بزرگی در شهرِ کوچکِ وست اگ داردو هر یکشنبه مهمانی بزرگی می‌گیرد که تمام آدم‌هایِ منطقه می‌توانند در آن شرکت کنند. کسی از زندگی او اطلاعات زیادی ندارد و به همین دلیل مرد مرموزی به نظر می‌رسد. داستان از زبان همسایه‌اش «نیک» روایت می‌شود.

اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا و اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- در سال‌هایی که جوان‌تر و به ناچار آسیب‌پذیرتر بودم، پدرم پندی به من داد که آن را تا به امروز در ذهن خود مزه مزه می‌کنم. وی گفت: «هر وقت دلت خواست عیب کسی رو بگیری، یادت باشه که تو این دنیا، همه مزایای تو رو نداشتن.»

- شوهر دیزی، از جمله توفیق‌هایِ بدنی مختلفی که به دست آورده بود، یکی از قوی‌ترین فوتبالیست‌هایی بود که تاریخ ورزشی دانشگاه ییل به خاطر داشت و برای خودش یک جور قهرمان ملی بود، یکی از آن آدم‌هایی که در بیست و یک سالگی به چنان اوج شدید ولی محدودی از کمال می‌رسند که بعد از آن همه چیز برایشان طعم فرود را دارد.

- بلافاصله از پرستار پرسیدم که پسره یا دختره؟ وقتی بهم گفت دختره، سرم رو برگردوندم و زدم زیر گریه. گفتم خیلی خب، خوشحالم که دختره. امیدوارم که خل باشه، واسه اینکه بهترین چیزی که یه دختر توی این دنیا می‌تونه باشه، همینه، یه خل خوشگل.

- جوردن بیکر به طور غریزی از مردان باهوش و زیرک پرهیز می‌کرد. اکنون می‌بینم که این پرهیز بدین علت بود که در یک سطح پایین‌تر، جایی که امکان تخطی از اصول پذیرفته به مغز اشخاص خطور نمی‌کند، احساس امنیت بیشتری می‌کند.

- هیچ اغتشاشی مثل اغتشاش فکری یک مغز کوچک نیست.

- به پیشنهاد گفت:«بیاین یاد بگیربم که دوستی‌مون رو نسبت به یه نفر تا زنده هست بهش نشون بدیم و نه بعد از اونکه مرده...»

-گفتم: «من سی سالمه. پنج سال پیرتر از آن هستم که به خودم دروغ بگم و اسمش رو بگذارم شرافت.»

جواب نداد. خشمگین، هنوز نیمه عاشق، و فوق العاده متاسف، به او پشت کردم.

- نه می‌توانستم او را ببخشم و نه کارش را بپسندم. اما دیدم آنچه انجام داده بود در نظر خودش کاملا موجه بود. کاری بود زاییده‌یِ بی‌قیدی و ندانم کاری. آن دو، تام و دیزی، آدم‌های بی‌قیدی بودند. چیزها و آدم‌ها را می‌شکستند و بعد می‌دویدند و می‌رفتند توی پولشان، توی بی‌قیدی عظیمشان یا توی همان چیزی که آن‌ها را به هم پیوند می‌داد، تا دیگران بیایند و ریخت و پاش و کثافتشان را جمع کنند...

اسکات فیتس جرالد و زلدامشخصات کتاب

عنوان: گتسبی بزرگ

نویسنده: اسکات فیتز جرالد

ترجمه: کریم امامی

نشر: امیرکبیر

چاپ چهارم: 1390

254 صفحه

قیمت: 4200 تومان

...................

پ.ن: چند وقتی است که سعی می‌کنم سراغ کتاب‌هایِ کلاسیک و قدیمی نروم. راستش حوصله خواندن توصیفات فراوان و موضوعات تکراریِ آن دوره را ندارم. اما به علت حجم کمِ این کتاب (نسبت به «جنگ و صلح» و «زمان از دست رفته» و...) و تعریفِ یکی از دوستانم، برایش استثناء قائل شدم و خواندمش. خوشبختانه آنقدرها هم که انتظار داشتم خسته کننه نبود. به نظرم اگر ترجمه‌اش روان‌تر و امروزی‌تر بود خیلی بهتر می‌شد.

پ.ن.ن: تصویر مربوط به «فیس جرالد» و همسرش «زلدا» است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

برادران سیسترز

برادران سیسترزبرادران سیسترز

داستانِ کتاب در مورد دو برادرِ آدم‌کش است که ماموریت دارند مردی به اسم «وارم» را بکشند. یکی از برادرها به اسم «الی» داستان را روایت می‌کند. زمانِ داستان در سال 1851 اتفاق می‌افتد و حال و هوایِ وسترنی دارد.

اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا بخوانید.


برخی از جملات کتاب

- اندوخته‌ی روحیه‌ام را یک کاسه کردم و تصمیم گرفتم که آلونک را به جایی قابل سکونت تبدیل کنم. نه هیزمی باقی مانده بود و نه خار و خاشاکی٬ ولی خاکسترها و زغال‌‌ها هنوز سرخ بودند و من رفتم سراغِ صندلی پیرزن و بردمش بالایِ سر و کوبیدمش زمین و خوردش کردم. پایه‌ها و نشیمن و پشتی‌اش را به شکل یک وی برعکس توی شومینه چیدم و کمی از نفت فانوس را روی راس هرم ریختم. یک دقیقه بعد صندلی تاگهان شعله کشید. از درخشش و بویش نیرو گرفتم. صندلی از چوب سخت بلوط بود و خوب می‌سوخت. مادرم همیشه می‌گفت پیروزی‌های کوچک و من هم همین را با صدای بلند تکرار کردم.

- صدایِ ناله‌ی فنرهایِ تشک، زیرِ سنگینیِ یک مرد بی‌قرار٬ دلگیرترین صدایی است که به عمرم شنیده‌ام.

- دیگر از کوره در رفته بودم و دوباره برگشتم تا با مرد حرف بزنم: «اصلا برای چی بچه‌ای به این سن رو آوردی اینجا که شاهد همچین خشونتی باشه؟» پسر بچه گفت: «قبلا هم آدمشی دیده‌م. یه بار یه نفر با قمه شکم یه سرخ‌پوسته رو جر داد و دل و روده‌اش مثل یه مار چاق قرمز ریخت بیرون. یه بار هم دیدم که یه مرده رو بیرون شهر دار زدن. زبونش این جوری از دهنش زد بیرون.» بچه شکلک زشتی درآورد.

به مرد گفتم «هنوز هم فکر می‌کنی کار درستی می‌کنی.» مرد چیزی نگفت.

- دنیا چه جور جایی می‌شد اگر پول طوقی نبود بر گردن و روح‌مان.

- «وقتی یه مزد بندازی پشت هر کاری٬ چیزی که قراره انجامش بدی یه جورایی مشروعیت پیدا می‌کنه٬ به نظر بقیه آبرومند می‌آد. می‌شه گفت به نظرم خیلی مهم می‌آد وقتی یه چیزی به بزرگی جون یه آدم به عهده من گذاشته می‌شه.»

 - خشونت کلام و رفتارش شگفت زده‌ام کرد٬ وقتی به خودم آمدم دیدم یک قدم به عقب رفته‌ام. گفتم تو دختر غیرعادی‌یی هستی.»

در مخالفت با من گفت «این زندگیه که غیر عادیه نه من.» نمی‌دانستم در جواب چه بگویم. جمله‌ای از این درست‌تر نمی‌شد گفت.

پاتریک دوویتمشخصات کتاب

عنوان: برادران سیسترز

نویسنده: پاتریک دوویت

ترجمه: پیمان خاکسار

نشر: به نگار

چاپ دوم زمستان ۱۳۹۱

۲۷۹ صفحه 

قیمت: ۱۳۰۰۰ تومان

...........

پ.ن: اولین بار که کتاب را در کتاب فروشی چشمه دیدم، نسبت به خریدنش مقاومت کردم، چون علاقه‌ای به ژانر وسترن نداشتم. اما با تعریف‌هایی که از دوستانم شنیدم مقاومتم را شکستم و کتاب را خریدم. حالا جزو یکی از بهترین کتاب‌هایی است که تا کنون خوانده‌ام. از معدود کتاب‌هایی است که با آن می‌توان لذتِ داستان خواندن را حس کرد. ترجمه بسیار خوبِ پیمان خاکسار نیز کتاب را خواندنی‌تر کرده است. خواندنش را به شدت توصیه می‌کنم.

پیمان خاکسارپ.ن.ن: مدتی هست که کتاب‌هایِ ترجمه شده پیمان خاکسار را دنبال می‌کنم و از خواندنشان لذت می‌برم. در پست‌هایِ قبلی نیز دو تا از این کتاب‌ها را معرفی کرده بود.

- بالاخره یه روزی قشنگ حرف می‌زنم

- اتحادیه ابلهان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

اتحادیه ابلهان

اتحادیه ابلهاناتحادیه ابلهان

نام شخصیت اصلی کتاب «ایگنیشس» است. جوانی مجرد و 30 ساله که به تنهایی با مادرش زندگی می‌کند. در نگاه اول ممکن است تفکر و نگاهِ ایگنیشس به دنیای اطرافش عجیب به نظر برسد و او را ابله جلوه بدهد، اما اگر به سایر شخصیت‌های داستان دقت کنیم، متوجه می‌شویم که آن‌ها نیز حماقت‌های خاص خودشان را دارند که به دلیل رایج بودن این نوع حماقت‌ها باعث می‌شود شبیه انسان‌هایِ عادی به نظر برسند.

اطلاعات بیشتر در مورد کتاب را می‌توانید از اینجا بخوانید.

کتاب را می‌توانید از اینجا تهیه کنید.

برخی از جملات کتاب


- وقتی نابغه‌ای در دنیا پیدا می‌شود می‌توانید او را از این نشانه بشناسید؛ تمام ابلهان علیه‌اش متحد می‌شوند. (جانتن سویفت - مقدمه کتاب)

-ایگنیشس به عنوان متخصص فرهنگ و هنر قرون وسطا به روتا فورتانا اعتقاد داشت، یکی از آن مفاهیم اصلی کتاب تسلای فلسفه، اثری فلسفی که تفکر قرون وسطا بر پایه‌ی آن بنا شده بود.

- می‌شود گفت من همیشه با نژاد سیاه احساس خویشاوندی داشته‌ام چون موقعیت‌شان درست شبیه من است؛ هردوی ما در جامعه امریکا غیر خودی هستیم، هرچند که تبعید من خود خواسته است.

- چیزی نگذشت که رفتار وحشیانه‌ی میرنا تمام حضار ضیافت را فراری داد و ما با قهوه‌ای سرد و کلمات داغ تنها ماندیم.

- «عالی نیست؟ من دو کلاس بیشتر سواد ندارم. ننه‌م بیرون رخت چرکای ملت رو می‌شست و کسی هم راجع به مدرسه حرف نمی‌زد. تمام وقت تو خیابون لاستیک قل می‌دادم. من قل می‌دادم، ننه‌هه می‌شست و هیشکی هیچی یاد نمی‌گرفت.»

- «پس کارِ آن انگل رسوای قرطاس اداری بود. شبیه بازوی بوروکراسی بود. همیشه کارمندان دولت رو از فضای تهی‌یی می‌شه شناخت که بیشتر آدم‌ها با چیزی به اسم صورت پرش کردند.»

- «در هنگام بیهوشی این‌ها مشغول لوده بازی با تن من بودن؟ دست کم لطف می‌کردی و جلوشونو می‌گرفتی. خدا می‌دونه دست این هرزه‌های به اصطلاح پزشک تا کجاها نرفته. ممکنه چند لحظه از اینجا بیرون بری تا خودم رو بررسی کنم ببینم آیا با من با بی‌احتیاطی رفتار شده یا نه؟...»

جان کندی تولمشخصات کتاب

عنوان: اتحادیه ابلهان

نویسنده: جان کندی تول

ترجمه: پیمان خاکسار

نشر: به نگار

چاپ اول 1391

تعداد صفحه: 467

قیمت: 20000 تومان

................................

پ.ن: نویسنده این کتاب (جان کندی تول) در سن 28 سالگی این کتب را نوشت اما هیچ ناشری حاضر به چاپ آن نشد و به همین دلیل در سن 32 سالگی خودکشی کرد. بیست سال بعد مادرش با تلاش فراوان موفق شد کتاب را چاپ کند. بعد از چاپ کتاب، بسیار مورد استقبال قرار گرفت و برنده جایزه پولیتزر شد.

تئاتر اتحادیه ابلهانپ.ن.ن: بر اساس این کتاب چند تئاتر نیز در بر روی صحنه رفته است که تصویر رو به رو مربوط به یکی از این تئاترهاست.

پ.ن.ن.ن: چند تصویر دیگر از روی جلدهای خارجی این کتاب در اینترنت پیدا کردم.






a confederacy of duncesاتحادیه ابلهاناتحادیه ابلهان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

خاطرات صد در صد واقعی یک سرخ‌پوست پاره وقت

خاطرات صد در صد واقعی یک سرخ‌پوست پاره وقت خاطرات صد در صد واقعی یک سرخ‌پوست پاره وقت

داستان کتاب خطی و ساده است. یک اتوبیوگرافی ( تا سن نوجوانی ) از نویسنده که در قالب داستانی طنز روایت می‌شود. در این کتاب از «ایستاه با مشت»، «پر عقاب»، «تیراندازی با کمان» و کلیشه‌هایی که با شنیدن نام سرخ پوست‌ها به ذهنمان می‌آید، خبری نیست. ما بیشتر با یک سرخ‌پوست امروزی و مشکلاتش آشنا می‌شویم.

اطلاعات بیشتر در مورد کتاب را می‌توانید از اینجا بخوانید.

کتاب را می‌توانید با خرید اینترنتی از اینجا تهیه کنید.


برخی از جملات کتاب

- فقر نه به آدم قدرت و قوت می‌دهد، نه درس استقامت. فقر فقط به آدم یاد می‌دهد چه‌طور فقیر بماند.

- مسخره است که چطور غصه‌دارترین آدم‌ها می‌توانند شادترین مست‌های باشند.

- همیشه با خودم می‌گویم این جشن شکرگزاری سرخ‌پوست‌ها راستی که بامزه است. منظورم این است که سر اولین جشن شکرگزاری، سرخ‌پوست‌ها و کشیشانِ زائر بهترین دوستان یکدیگر بودند، اما همین که چند سال گذشت، کشیشان زائر سرخ‌پوست‌ها را به گلوله بستند. 

همین است که هیچ وقت سر در نمی‌آورم چرا ما سرخ‌پوست‌ها هم مثل دیگران توی این روز بوقلمون می‌خوریم.

گفتم: «راستی بابا، سرخ‌پوستا برای چی باید شکرگزار باشن؟»

بابا: «واسه اینکه اونا لطف کردن و همه‌مونو نکشتن.»

- زندگی مبارزه دائم، بین فرد بودن و عضوی از اجتماع بودنه.

- ارزش زندگی هر آدمی ارتباط مستقیم داره با تعهدش برای رسیدن به حد عالی؛ زمینه فعالیتش هر چی می‌خواد باشه.

- پدرم رفت دنبال یکی دیگر از مشروب خوری‌های افسانه‌ای‌اش، مادرم روزی نبود که به کلیسا نرود. یکی به الکل پناه برد، یکی به یهوه. همیشه همین بود، یا مشروب یا یهوه.

- برای اینکه از کسی بیزار باشی، باید همین‌قدر دوستش داشته باشی.

- تولستوی می‌گوید: «همه خانواده‌های خوش بخت شبیه هم‌اند، اما هر خانواده بدبخت، بدبختی خودش را دارد.» خب، من دوست ندارم با یک نابغه‌ی روس وارد جر و بحث بشوم، چیزی که هست تولستوی سرخ‌پوست‌ها را نمی‌شناخته.

- گوردی گفت: «کتابو برای قصه‌اش می‌خونی، برای تک تک کلماتش و تو هم کاریکاتوراتو برای داستانا می‌کشی، برای تک تک کلمات و تصویرا. آره باید کارتو جدی بگیری، ولی باید به یه دلیل دیگه هم بخونی و نقاشی کنی و اونم اینکه کتاب و نقاشی خوب واقعا به آدم حال می‌ده.»

شرمن الکسی

مشخصات کتاب

عنوان: خاطرات صد در صد واقعی یک سرخ‌پوست پاره وقت

نویسنده: شرمن الکسی

ترجمه: رضی هیرمندی

تصویرساز: آلن فورنی

نشر: افق

چاپ دوم: 1391

280 صفحه

قیمت: 10500 تومان

.......................

پ.ن: به نظرم کتاب صادقانه‌ای است که به راحتی خوانده می‌شود. خواندنش لذت بخش است و تصاویر کارتون داخل کتاب نیز باعث افزایش جذابیتش می‌شود.

آلن فورنی

پ.ن.ن: به نظرم داستان این کتاب فقط مربوط به سرخ‌پوست‌ها نیست و آن را می‌توان به تمام آدم‌هایی که با وجود زندگی در اقلیت و مناطق محروم، برای رسیدن به آینده‌ای بهتر تلاش و مبارزه می‌کنند، تعمیم داد. 

پ.ن.ن.ن:  تصویر روبه‌رو مربوط به «آلن فورنی» کارتونیست کتاب  است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

فرانی و زویی

فرانی و زویی فرانی و زویی


داستان کتاب در مورد دو فرزند کوچک خانواده گلس؛ فرانی و زویی است (سلینجر در بیشتر کتاب‌هایش داستان زندگی خانواده گلس را روایت کرده است. خانواده که هفت بچه باهوش و نبغه دارد که همگی در دوران کودکی در یک برنامه رادیویی شرکت می‌کردند).

فرانی کوچک‌ترین فرزند خانواده بر اثر خواندن یک کتاب عرفانی به اسم راه زائر دچار بحران روحی/عرفانی می‌شود. کتاب پر از مباحثی در مورد مذهب و عرفان شرقی است. گرچه به عقیده خود سلینجر: «گمان نمی‌کنم مطلب حاضر به هیچ وجه یک قصه عرفانی، یا یک قصه پررمز و راز مذهبی باشد. من می‌گویم این یک قصه عشقی مرکب، یا چندگانه است، خالص و پیچیده.»

اطلاعات بیشتر در مورد کتاب را می‌توانید از اینجا و اینجا ببینید.

برخی از جملات کتاب

- می‌خوام بگم، فکر می‌کنم تاحدودی کاملا قانع شده‌ام که هیچ کدوم از این بر و بچه‌ها -تولستوی، داستایوفسکی، حتی شکسپیر- اون جور هم لغت شناس نبودند. اونها فقط می‌نوشتند. می‌فهمی چی می‌خوام بگم؟

- هوش دردسر همیشگی من، پای چوبی من است، و اینکه جلب توجه دیگران به آن نشانه بدسلیقگی است.

- تو که بادی رو می‌شناسی. اگه بیست مایل هم توی جنگل بود، جفت پاهاش هم شکسته بود و یه نیزه هم توی پشتش فرو رفته بود، خزان خزان بر می‌‎گشت به غارش که مطمئن بشه نکنه وقتی که نیست کسی دزدکی بیاد تو گالش‌هاش رو پاش کنه.

- استادان بزرگ. ناجیان بزرگ. خدای من، من حتی نمی‌تونم بنشینم با یک نفر ناهار بخورم و مثل آدم حرف بزنم. یا این‌قدر حوصله‌ام سر میره یا این‌قدر موعظه می‌کنم که یارو اگه یه جو شعور داشته باشه، صندلیش رو توی سرم خرد می‌کنه.

- «برای اطلاعت من نگفتم که می‌خوام به روانکاو فیلی برنز تلفن کنم؛ گفتم دارم در موردش فکر می‌کنم. اولا اون یک روانکاو معمولی نیست. اتفاقا یک روانکاور کاتولیک خیلی مومنه. من فکر کردم شاید بهتر از این باشه که بشینیم و تماشا کنیم اون بچه...»

«بسی، دارم بهت اخطار می‌کنم؛ خدا لعنتش کنه. اگه اون یه دامپزشک بودایی خیلی مومن هم باشه برام مهم نیست... وای تو خیلی خنگی بسی. فیلی برنز. فیلی برنز یه عنین بدبخت خیس عرقه که سنش از چهل هم گذشته و سال‌هاست که با یه تسبیح و یه نسخه ورایتی زیر بالشش می‌خوابه»

- طبق منطق ساده، به هیچ وجه هیچ فرقی، که من بتونم ببینم، بین کسی که حرص گنجینه‌یِ مادی - یا حتی گنجینه فکری- رو داره و کسی که حریص گنجینه‌یِ معنویه نیست. همون جور که تو گفتی، گنجینه گنجینه است، خدا لعنتش کنه، و به نظر من، از لحاظ اصول، نود درصد قدیس‌هایِ دنیا گریزِ تاریخ، همون‌قدر زیاه طلب و نامعقول بودند که بقیه ما هستیم.

- قطارسواری رو خیلی دوست دارم، اگه آدم زن داشته باشه هیچ وقت نمی‌تونه کنار پنجره بشینه.

- یه مرد باید بتونه با گردن بریده شده پایین تپه دراز بکشه، در حالی که همین طور ازش خون می‌آد تا بمیره، و اگه یه دختر خوشگل یا یه زن پیر با یک کوزه قشنگ روی سرش بخواد از کنارش بگذره، باید بتونه خودش رو با یه دستش بلند کنه و ببینه که کوزه سالم به بالای تپه رسیده.

- گاهی وقت‌ها مریض شو برو عیادت خودت، اون وقت می‌فهمی چقدر بی ملاحظه هستی!

- مطلقا هیچ چیزت درجه دهم نیست، اون وقت تا گردن توی افکار درجه دهم فرو رفته‌ای.

جی . دی. سلینجرمشخصات کتاب

عنوان: فرانی و زویی

نویسنده: جی. دی. سلینجر

ترجمه: میلاد زکریا

نشر: مرکز

چاپ دهم 1391

تعداد صفحه: 188

قیمت: 5900 تومان

.............


پ.ن: سلینجر بعد از نوشتن «ناطوردشت» اجازه نداد هیچ عکسی از او گرفته شود. او آدم گوشه گیری بود و به همین دلیل اطلاعات زیادی از زندگی او وجود ندارد. در عکس بالا که در سن پیری از او گرفته شده او می‌خواهد مانع از عکس‌برداری عکاس شود.

پ.ن.ن: برخی عقیده دارند که «فرانی» در این کتاب الهام گرفته از شخصیت «کلر» همسر سلینجر است. داستان فیلم «پری» داریوش مهرجویی برگرفته از همین کتاب است و در فیلم «هامون» نیز می‌توانید ردپاهای این کتاب را پیدا کنید.

پ.ن.ن.ن: با اینکه مدت زیادی است که دیگر به خواندن داستان‌های عرفانی علاقه‌ای ندارم اما داستان پردازی و توصیفاتی که سلینجر در این کتاب استفاده کرده است، باعث شد بتوانم از خواندن کتاب لذت ببرم.

به نظرم صحنه‌ای که مادر خانوده (بسی) وارد حمام می‌شود و با زویی گفتگو می‌کند و دیالوگ‌هایی که بین زویی و فرانی رد و بدل می‌شوند خیلی خوب از کار درآمده‌اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

اتاقی در هتل پلازا

اتاقی در هتل پلازااتاقی در هتل پلازا

این نمایشنامه شامل سه داستان است که همگی در یکی از اتاق‌های هتل پلازا اتفاق می‌افتد و به زبان طنز روایت می‌شود. موضوع هر سه داستان در مورد زوج‌هایی است که رابطه‌هایشان با مشکل مواجه شده یا می‌شود.

اطلاعات بیشتر در مورد کتاب را می‎‌توانید از اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب


جین قهوه‌ی تلخ باشه خوبه، ممنونم.

کارن یه قهوه تلخ. سام تو قهوه تلخ نمی‌خوای؟

سام [بی‌حوصله] نه خیر

کارن پس شد یه قهوه تلخ و یه نه خیر تلخ.

***

سام هاه کارن، مودب بازی رو بذار کنار. بهم بگو حرومزاده، قهوه رو بپاش تو صورتم.

کارن حرومزاده، خامه و شکر هم می‌خوای؟

سام چه بامزه، یه‌هو نظرت از این رو به اون رو شد! کی بود می‌گفت «به نظرم مردی به سن و سال ِتو باید سر و گوشش بجُنبه»؟

کارن از پنحزه قشنگ به نظر می‌اومد، ولی وقتی تو خونه باهاش مواجه شدم دیدم وحشتناکه.

***

کارن تنها دلیلی که به خانم مک کورمَک گیر دادی این بود که احتمالا اون اولین نفری بود که اون روز صبح سر راهت سبز شد... اگه اون روز صبح مریض بود و غیبت می‌کرد خیلی امکان داشت با آسان‌سُرچیِ دفترت روی هم بریزی.

سام اشتباه می‌کنی. آسان‌سُرچی‌مون یه مرد پنجاه و دو ساله‌ست، منم که به آدمای سن و سال دار بند نمی‌کنم.

نیل سایمون و همسرشمشخصات کتاب

عنوان: اتاقی در هتل پلازا

نویسنده: نیل سایمون

ترجمه: شهرام زرگر

نشر: نیلا

چاپ دوم 1389

112 صفجه

قیمت: 2500 تومان

.......................

پ.ن خواندنِ کتاب آسان است و داستان‌ها پیچیدگی زیادی ندارند. نیل سایمون در این نمایشنامه بیشتر به روابط آدم‌ها و موضوعاتی مثل دوست داشتن، خیانت و...  می‌پردازد. به نظرم کتابِ شاهکاری نیست،‌اما خواندنش هم آدم را اذیت نمی‌کند.

پ.ن.ن: تصویر بالا مربوط به نیل سایمون و همسر فعلی‌ا‌ش الین جویس است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...