چوب الف

چوب الف: چیزی که برای نشانه‌گذاری صفحه‌ای که خوانده شده توی کتاب می‌گذارند... و نه آن چیزی که بر سرِ ما است.

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادبیات آلمان» ثبت شده است

ماجراهای حیرت انگیز بارن فن مونهاوزن

ماجراهای حیرت انگیز بارن فن مونهاوزن ماجراهای حیرت انگیز بارن فن مونهاوزن

 داستان‌های بارن مونهاوزن در سال 1781-1783 با امضای "M-H-Z-N" در صفحات مجله‌ی آلمانی Vademecum fur Lustige Leute (راه‌نامه برای آدم‌های زنده‌دل) آغاز شد. نامو مولف داستان‌ها مشخص نیست اما جله‌ی مذکور در مقدومه‌ای بر این داستان‌ها نوشته بود: «از دو حال خارج نیست، یا داستان‌ها را به بارن مونهاوزن نسبت می‌دهند یا توسط خود او روایت شده است.»

«راسپه» در سال 1785 (دو سال بعد) این داستان‌ها را به شکل اثری با ساختار به هم پیوسته و از زبان روایت‌گری معین (بارن مونهاوزن) به زبان انگلیسی منتشر کرد.

«بورگر» در سال 1788 این کتاب را از انگلیسی به آلمانی ترجمه کرد. (از مقدمه‌ی مترجم)

داستان‌های کتاب، ماجراهای است که بارون فون مونهاوزن سفرهایش تعریف می‌کند. ماجراهی خیال‌انگیز و اغراق شده که به نظر می‌رسد به قصد شوخی و سرگرمی برای آدم‌های اطرافش روایت می‌کند.

برخی از جملات کتاب

 - گوگول معتقد است که «نه بر بینی کج بلکه باید بر روح کج خندید.» (ص 7 از مقدمه‌ی ویراستار)

- آنکه خاکستری بود ریشش       خودستایی‌ست مذهب و کیشش

تهی از شور مردم زنده است       دشمن عشق و شادی و خنده است

... می‌شود عاقبت ز دور زمان       قامت ما خمیده همچو کمان

باد پیری به سوی ما چو وزید        ریش ما را کند چو برف سفید    

... گرچه عالی بود شراب کهن     باده‌ی نو طلب کند دل من

گر شود روزگار زیر و زبر                 طالب تازه است طبع بشر

... بهر تو گر نبوغ شد تکرار            می‌شوی از نبوغ هم بیزار

حاصل زندگی ز تغییرات               نیست جز کسب شادی و لذات

گاه بینی که مردمانی خام              به «خوشی» می‌دهند صد دشنام

ما به عیش و طرب وفاداریم              دامنش از دست نگذاریم (ص 20-21 پیشگفتار ناشر آلمانی - این قطعه شعر ترجمه‌ی است از متن روسی، که توسط ابوتراب جلی به خواهش مترجم در سال ۱۳۳۸ سروده شده)

- یک روز صبح به برکه‌ای که درست زیر پنجره‌های اتاق خوابم گسترده شده بود نظر افکندم و آن را پر از اردک وحشی یافتم. تفنگی را که در گوشه‌ی اتاق بود در یک چشم به هم زدن قاپیده و دیوانه‌وار از پله‌ها سرازیر شدم. در این میان آنقدر عجله به خرج دادم که سرم به شدت به چارچوب در خورد و برق از چشم‌هایم پرید. اما این حادثه مرا از عزمی که داشتم لحظه‌ای باز نداشت. خود را با عجله به فاصله‌ی تیررس رساندم، تفنگ را از شانه‌ام پایین کشیدم و با تاسف بسیار متوجه شدم که هنگام اصابت سرم به چارچوب در، سنگ چخماق تفنگم از جایش پریده و گم شده است. چه کنم، چه نکنم؟ فرصت داشت فوت می‌شد. خوشبختانه در همین اثنا به یاد برقی افتادم که از چشم‌هایم جهیده بود. فی‌الفور گلنگدن زدم و به طرف پرندگان وحشی قراول رفتم، و در حال مشتم را محکم به چشمم کوبیدم و برقی از آن جهانیدم؛ صدای تیر بلند شد و من با همان یک تیر پنج جفت اردک و چهار سینه سرخ و یک چنگر زدم: آری آقایان، تدبیر و حضور ذهن، خالق قهرمانی‌ها است! (ص 47)

- حیوان زیبا و خوش قد و قواره، با پی‌روایی و گستاخی عجیبی بی‌حرکت مانده و به من زل زده بود، انگار می‌دانست که فانوسقه‌ام تهی از فشنگ است. من فرصت را از دست ندادم، مشتی آلبالو ریختم توی دهانم و تفنگ را با مخلوطی از باروت و هسته‌ی آلبالو پر کردم و پیشانی گوزن را -درست وسط شاخ‌های بلند و پرانشعابش را- هدف قرار دادم و شلیک کردم. گرچه حیوان گیج و منگ شد و حتی کمی تلوتلو خورد، مع‌ذلک به سرعت پا به فرار گذاشت. یکی دو سال بعد باز در همان جنگل مشغول شکار بودم و ناگهان -فکرش را بکنید! با گوزن خوش قد و قامتی روبه‌رو شدمکه بین شاخ‌هایش یک درخت آلبالوی پرشاخ و برگ به ارتفاع بیش از سه متر سبز شده بود. بی‌اختیار به یاد ماجرای دو سال پیش افتادم. گوزن را که انگار از دیرباز به من تعلق داشت با یک تیر بر زمین انداختم. از این شکار دو چیز نصیبم شد: ژیگوی خوشمزه و سس بسیار عالی آلبالو. (ص 56)

 

بارن فن مونهاوزنمشخصات کتاب

عنوان: ماجراهای حیرت انگزی بارن فن مونهاوزن

نویسنده: گ. بورگر

ترجمه: سروژ استپانیان

نشر: توس

چاپ اول 1373

200 صفحه

قیمت: 400 تومان!


پ.ن: کتاب خوبی بود. داستان‌های سفرهای روسیه‌اش را که در اول کتاب بود، بیشتر دوست داشتم.

پ.پ.ن: چند تا از تصویر‌سازی‌های مربوط به داستان‌های این کتاب و یک مجسمه‌ی آن را در زیر این پست  آوردم.

ماجراهای حیرت انگیز بارن فن مونهاوزنماجراهای حیرت انگیز بارن فن مونهاوزن

ماجراهای حیرت انگیز بارن فن مونهاوزنماجراهای حیرت انگیز بارن فن مونهاوزن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

سیمای زنی در میان جمع

سیمای زنی در میان جمعسیمای زنی در میان جمعنویسنده‌ای سعی می‌کند با پرس و جو از اطرافیانِ زنی به نام «لنی»، زندگی‌اش را از سال 1922 تا 1970 روایت کند. در این پرس و جوها علاوه بر زندگی لنی با زندگی‌ بقیه‌ی آدم‌های داستان هم آشنا می‌شویم. وقتی هانریش بل در سال 1972 جایزه نوبل ادبیات را برد، کتاب «سیمای زنی در میان جمع» به عنوان اثری کامل و جامع که نشان دهنده‌ی شاخصِ آثار نویسنده است، معرفی شد.  

اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا و اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب
- مارگارت، به عللی که بعدها گفته خواهد شد، با مردان زیادی رابطه داشته است؛ اما این روابط هرگز از روی حسابگری نبوده است - به استثنای مواردی که واقعا از لحاظ مادی در وضع بسیار بدی به سر می‌برده است، هرگز از کسی طلب پول نمی‌کرده است. برای آنکه مارگارت را بهتر بشناسانیم باید بگوییم که تنها رابطه‌ی جنسی حسابگرانه‌اش با مردی است که در سن 18 سالگی با او ازدواج می‌کند. تنها عکس العمل حاکی از فاحشگی او مربوط به همین تاریخ می‌شود و فقط در همان زمان است که احساس فاحشه بودن می‌کند. (ص 18)

- از همان زمان که لنی خیلی بچه بود با اشتیاق و کنجکاوی فوق العاده‌‌ای به مدفوعش می‌نگریست و -بی‌ثمر- سوال می‌کرد: «بر شیطان لعنت، این چیه که از پشتم درمیاد!» اما هرگزتوضیحی نه از ناحیه‌ی مادرش و نه از طرف ماریا وان دورن به او داده نشد. (ص 40)

- این آموزش جنسی به دخترانی که سنشان بین شانزده تا بیست سال بود داده می‌شد. این آقای معلم تعلیمات دینی، با صدایی بسیار مطبوع و آرام، منحصرا با استفاده از اصطلاحات آشپزخانه‌ای،‌ بدون کمترین اشاره‌ به آلات تناسلی و نحوه‌ی کار آنها،‌ رابطه‌ی جنسی را، که او به آن «جریان ضروری تولید مثل» نام داده بود، به «توت فرنگی که روی آن لایه‌ای از کرم» ریخته باشند.» تشبیه می‌کرد و به همین صورت انتزاعی و تجریدی بوسه‌های مجاز و غیر مجاز را برمی‌شمرد بدون اینکه شاگردان جوان بیچاره‌اش چیزی از ماجرا سردربیاورند. (ص 50)

- من هنوز بر این عقیده‌ام که مردن برای هدف یا چیزی، نه آن هدف یا چیز را بهتر یا بزرگ‌تر جلوه می‌دهد و نه بدتر و کوچک‌تر. (ص 144)

هانریش بلمشخصات کتاب

عنوان: سیمای زنی در میان جمع

نویسنده: هانریش بل

ترجمه: مرتضی کلانتری

نشر: آگه

چاپ هشتم 1388

557 صفحه

قیمت: 9500 تومان


پ.ن: برخلاف تعریف‌های زیادی که از این کتاب شده، دوستش نداشتم. اوایل داستان خوب پیش می‌رفت و حتی طنز خوبی نیز در بعضی قسمت‌هایش داشت، اما کم کم فضای داستان تکراری و کند می‌شد. باید اعتراف کنم که به سختی کتاب را تا آخر خواندم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

ساده دل

ساده دلساده دل

 

داستان در یک جزیره کوچک فرانسوی که توسط یک کشیش اداره می‌شود رخ می‌دهد. هم چیز در آنجا به صورت عادی و روزمره ادامه دارد تا اینکه جوان ساده دل و درستکاری از قبیله وحشی‌ها وارد جزیره می‌شود و کشیش‌ها سعی می‌کنند جوان ساده دل را مسیحی کنند. جوان علاقه‌ای به این کار ندارد اما به علت اینکه عاشق دختر یکی از کشیش‌ها شده، قبول می‌کند.

برخی از جملات کتاب

- سرپرست دیر که اندک پیر شده بود روحانی بس نیک نهادی بود و بعد از عمری محبوب زنان همسایه بودن اکنون مردان همسایه‎اش او را دوست داشتند.

آنچه به خصوص موجب قدر و احترام بی‎اندازه او شده بود این بود که آن عالی جناب تنها کشیش موظف ولایت بود که بعد از صرف شام با هم قطارانش مجبور نبودند وی را به رختخوابش ببرند. (ص 26)

- به غسل گیرنده نام هرکول را داده بودند. اسقف سن مالو همواره می‌پرسید که آن بزرگوار که هرگز نامش را نشنیده است کیست؟ کشیش یسوعی که بسیار فاضل بود به او گفت که هرکول از مقدسین بوده و دوازده معجزه کرده است. معجزه سیزدهمی نیز داشته که به تمام معجزات دوازده‎گانه‎اش می‌ارزیده است، لیکن ذکر آن شایسته مقام یک کشیش یسوعی نیست: توضیح آنکه هرکول در یک شب از پنجاه زن ازاله بکارت کرده است. شوخ طبعی که در آن مجلس بود با آب و تاب تمام بر این معجزه خرده گرفت. همه بانوان سر به زیر انداختند و از سیمای ساده دل تشخیص دادند که او شایسته همنامی با آن مرد مقدس ایت که نامش را بر وی نهاده‌اند. (ص 50-51)

- کسانی که برای این مشاجرات مکتبی بیهوده خویشتن را دچار شکنجه و آزار می‌کنند در نظر من کم عقلند و کسانی که شکنجه و آزار می‌دهند جانوری درنده. (ص 104)

ولترمشخصات کتاب

عنوان: ساده دل

نویسنده: ولتر (فرانسوا-ماری آروئه)

ترجمه: محمد قاضی

نشر: جامی

چاپ دوم 1393

قیمت: 6500 تومان

144 صفحه


پ.ن: کتاب با توجه به زمان خودش (قرن 18) خوب است اما برای خواننده امروزی شاید کمی کسل کننده به نظر برسد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

موش و گربه

موش و گربه موش و گربه

سیبکِ گلویِ نوجوانی به اسم مالکه، آن‌قدر بزرگ شده که شبیه موش به نظر می‌رسد. یکی از دوستان مالکه هنگامی که او خوابیده است، گربه‌ای را به سمت موشِ مالکه هدایت می‌کند و گربه نیز گلوی مالکه را به قصد گرفتن موش چنگ می‌اندازد.

کتاب در مورد داستان زندگیِ مالکه است که توسط یکی از دوستانش روایت می‌شود. اتفاقاتِ داستان در یکی از شهرهای کوچکِ آلمان و در زمانِ جنگ جهانی دوم روی می‌دهد.

اطلاعات بیشتر در مورد کتاب را می‌توانید از اینجا و اینجا بخوانید

برخی از جملات کتاب

- اما وقتی دکتربرونیس، یکی از دبیرانمان، از بچه‌ها پرسید می‌خواهند چکاره شوند، تو -تو که آن زمان هنوز شنا یاد نگرفته بودی- جواب گفتی: «می‌خواهم دلقک بشوم و مردم را بخندانم.» هیچ کس در کلاس نخندید - و من ترسیدم. وقتی مالکه صریح و قاطع قصدش را مبنی بر دلقک سیرک شدن اظهار داشت، چهره‌اش چنان حالت وقاری به خود گرفته بود که من واقعا ترسیدم که روزی مردم را از خنده بکشد.

- «من داوطلب شدم، لذا از قضیه سر در نمیارم. می‌دونی که نسبت به نظام و سرباز بازی و تکیه‌هایی که حالا روی افتخار سربازی و اینجور چیزها می‌کنند چه احساسی دارم. حدس بزن چه رسته‌ای رو انتخاب کردم. نذار بهت بخندم. نیروی هوایی که کلکش کنده. چتر بازی؟ بازم اشتباه کردی. چرا فکرت به زیردریایی‌ها نمی‌ره؟ خب، بالاخره این یکی شد؟ تنها رشته‌ای که هنوز شانس داره. گرچه توی اونام دلم می‌ترکه. کاش یه کار مفید، یا خنده‌دار انجام می‌دادم! یادت میاد می‌خواستم دلقک بشم...»

- «پسره حالش بهتره، گرچه تو نامه‌هاش چیزی نمی‌گه، آخه هیچ وقت اهل شکایت نبود، درست مثل مرحوم پدرش. حالا تو تانک کار می‎‌کنه. از پیاده نظام مطمئن‌تره و وقتی بارون بیاد خیس نمی‌شه.»

گونتر گراسمشخصات کتاب

عنوان: موش و گربه

نویسنده: گونتر گراس

ترجمه: کامران فانی

نشر: فرزان روز

چاپ پنجم 1388

178 صفحه

قیمت: 3500 تومان

................

قبلا در همین وبلاگ کتاب «طبل حلبی» گونتر گراس را معرفی کرده بودم. به نظرم وقتی «طبل حلبی» را خوانده باشید، «موش و گربه» حرف جدیدی برای گفتن نخواهد داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

گفتگوی فراریان

گفتگوی فراریانگفتگوی فراریان

زمانِ داستان مربوط به جنگ جهانی دوم است و تمام نمایشنامه بر اساس گفتگوی بین دو نفر به اسم «تسفیل» و «کاله» شکل گرفته است. آن‌ها معمولا در رستورانی کنار ایستگاه راه‌آهن همدیگر را می‌بینند و بدون مقدمه شروع به بحث و گفتگو می‌کنند.

راستش کتاب را دوست نداشتم. نمایشنامه روایت داستانی نداشت و بیشتر در مورد تفکرات و نظرات برتولت برشت بود. گفتگوها گاهی طولانی و خسته کننده می‌شد و تقریبا هیچ اتفاقی در داستان رخ نمی‌دهد.

فایل پی دی اف کتاب را می‌توانید از اینجا دانلود کنید.

برخی از جملات کتاب

- گذرنامه اصیل‌ترین قسمت آدم است؛‌ البته به سادگی آدم به وجود نمی‌آید. آدم ممکن است همه جا به وجود بیاید،‌ حتی به سبکسرانه‌ترین وجه و بدون هیچ دلیل منطقی،‌ اما گذرنامه هرگز.

- انسان اگر اعمال معینی را با نظم انجام ندهد، اصلا نمی‌تواند انجامشان دهد. این اعمال کارهای بیهوده است.

- بعضی از مردم می‌گفتند؛‌ تجارت و اقتصاد انسانی است،‌ فقط جنگ غیرانسانی است. اما تجارت و اقتصاد اولا انسانی نیست و ثانیا تا آنجا که ما می‌بینیم باعث جنگ می‌شود.

- تسیفل: می‌خواهم چیزی به شما بگویم: حکومت را ملت فقط در نهایی‌ترین تنگنا به دست می‌گیرد. چرا که آدم‌ها فقط در نهایی‌ترین تنگنا به فکر می‌افتند. فقط وقتی که آب تا زیر گلویشان برسد.

- آنچه مرا بلافاصله منزجر کرد، این بود که کلمه «ایمان» چنین نقشی بازی کرد. آن‌ها از من ایمان می‌خواستند و من هم نمی‌توانم چیزی را که ندارم به آن‌ها بدهم.

براولت برشتمشخصات کتاب

عنوان: گفتگوی فراریان

نویسنده: برتولت برشت

مترجم: خشایار قائم مقامی

نشر: ابتکار نو

چاپ اول 1380

قیمت: 1200 تومان!

148 صفحه

......................

پ.ن: چند روز بعد از اینکه کتاب را خواندم در خانه‌ی یکی از دوستان کتابی در مورد برشت دیدم و مشغول ورق زدن شدم. از این شعرش خوشم آمد:

«چه روزگاری است که گفتگوی درباره‌یِ درختان کم و بیش جنایت محسوب می‌شود، برای اینکه انبوه جنایات را هاله‌ای از سکوت گرفته است.»

پ.ن.ن: برخی از جملات دیگر کتاب را می‌توانید از اینجا بخوانید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

توتالیتاریسم

توتالیتاریسمتوتالیتاریسم

با اینکه بیشتر به ادبیات داستانی و رمان علاقه دارم، اما متنوع خواندن را نیز دوست دارم و گاهی ویرم می‌گیرد به کتاب‌های جامعه شناسی، تاریخی و... هم نگاهی بیندازم.

توتالیتاریسم را تمامیت‌خواهی ترجمه کرده‌اند و به نوعی از حکومت‌های اقدارگرا گفته می‌شود که با خواندن کتاب متوجه خصوصیات و ویژگی این نوع از حکومت‌ها می‌شوید.

هانا آرنت این کتاب را در اواسط دهه شصت و با توجه به اسناد و مدارک به جا مانده از حکومت هیتلر و استالین نوشت.

فایل پی‌دی‌اف کتاب توتالیتاریسم را می‌توانید از این سایت دانلود کنید.

برخی از جملات کتاب

- اصطلاح توده‌ها،‌ تنها به آن مردمی اطلاق می‌شود که ماهیتا چیزی بیش‌تر از مجموعه‌ای از انسان‌های بی‌هویت و بی‌تفاوت نیستند... این مردم،‌ به گونه‌ای بالقوه در هر کشوری وجود دارند و اکثریت عظیم افراد خنثی و از نظر سیاسی بی‌تفاوت کشور را تشکیل می‌دهند.

- هیتلر: برای موفق بودن باید دروغ بزرگ گفت.

- هر برنامه‌ای، هر چقدر هم ریشه‌ای تنظیم شده باشد،‌ اگر هدف سیاسی مشخصی را در بر نداشته باشد که داعیه فرمانروایی جهان را بیان نکند و هر برنامه سیاسی که به مسائلی به جز «مسائل ایدئولوژیک قرن‌های آینده» بپردازد، مانعی بر سر راه توتالیتاریسم به حساب می‌آید.

- توتالیترتاریسم،‌ وعده تحقق عدالت بر روی زمین را می‌دهد. 

- توتالیتاریسم در راس قدرت، همه‌ی استعدادهای ناب را بدون هیچ اعتنایی به هواداری آن‌ها از جنبش،‌ از سرکار بر می‌دارد و به جای آن‌ها عقل باختگان و بی‌خردانی را می‌نشاند که همان بی‌عقلی و عدم آفرینندگی‌شان،‌ بهترین تضمین وفاداری آن‌هاست.

- تنها در یک رژیم توتالیتر می‌توان سراسر بافت زندگی را بر وفق یک ایدئولوژی سازمان داد. 

- روزت می‌گوید: آن‌ها که با چشمان خود ندیده‌اند،‌ آن را باور نخواهند کرد. آیا خود شما باور کردید؟ پیش از اینکه به اینجا بیاید،‌ آیا شایعات مربوط به اتاق‌های گاز را جدی می‌گرفتید؟... امثال شما در پاریس، لندن و نیویورک فراوان هستند. حتی در Birkenau دوقدمی کوره‌های آدم سوزی، پنج دقیقه پیش از افتادن در آن‌ها، هنوز قربانیان، این واقعیت هولناک را باور نداشتند.

- پس از کشتن شخصیت اخلاقی و نابودی شخصیت حقوقی انسان، ‌از بین بردن فردیت او دیگر چندان دشوار نیست. 

- فرمانروای توتالیتر عملا مانند کسی رفتار می‌کند که آن‌قدر به دیگری توهین می‌‌کند تا آن که همه بدانند آن شخص دشمن است و از آن پس بتواند با توجیحه دفاع از خود، او را بکشد.

- سیاست توتالیتر که از نسخه‌های ایدئولوژیک پیروی می‌کند، ‌ماهیت راستین این جنبش‌های ایدئولوژیک را برملا کرده است،‌ زیرا به خوبی نشان داده است که بر این فرایند نقطه پایانی نیست.

- توده‌های خام و یکنواخت مواد خام بهتری بودند و استعداد آن را داشتند که به جنایت‌هایی حتی سهمگین‌تر از جنایتکاران حرفه‌ای دست یازند، مشروط بر آنکه این جنایت‌ها به خوبی سازمان داده شودند و ظاهر مشاغل را به خود بگیرند.

هانا آرنتمشخصات کتاب

عنوان: توتالیتاریسم

نویسنده: هانا آرنت

ترجمه: محسن ثلاثی

نشر: ثالث

چاپ سوم 1390

قیمت 8000 تومان

..................

پ.ن: اگر به خواندن کتاب‌های جدی علاقه ندارید و تا کنون کتاب‌هایی در این حوزه نخوانده‌اید، پیشنهاد می‌کنم این کتاب را نخوانید، ممکن است برای‌تان کمی خسته کننده و گنگ به نظر برسد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

در ستایش بی سوادی

در ستایش بی سوادیدر ستایش بی سوادی 

این کتاب شامل چهار مقاله اجتماعی است: در ستایش بی سوادی، مهاجرت بزرگ، نگاهی به جنگ‌های داخلی، نکته هایی درباره تجمل کهنه و نو.

«هانس ماگنوس انسنس برگر» نویسنده، شاعر و روزنامه نگاری آلمانی است که مجموعه مقالات اجتماعی زیادی نوشته. تصویر بالا سمت راست، مجموعه بیست مقاله از این نویسنده است که مقاله «در ستایش بی‌سوادی» نیز از این مجموعه برداشته شده.

این چهار مقاله در دهه 90 میلادی نوشته شده‌اند، اما مسائلی که  نویسنده به آن پرداخته، فراتر از محدوده مکانی و زمانی است. خواندنش را به شدت توصیه می‌کنم.

برخی از جملات کتاب


- وحشت از روشنگری، گذشته‌ای درازتر از خود روشنگری داشته است.

- رسانه‌ی آرمانیِ بی‌سوادِ نوع دوم تلویزیون است.

- ادبیات در اساس همیشه دغدغه گروهی کم شمار بوده است.

- مناقشات ریشه‌دار اجتماعی با موعظه از بین نمی‌رود.

- اینکه آدم‌ها بتوانند بدون ترس از شکنجه یا قتل، عقیده‌ی شخصی خود را درباره‌ی دولت و خداوند به زبان بیاورند؛‌ اینکه اختلاف عقیده را در دادگاه حل کنند نه با کینه و کشتار؛ اینکه زنان در رفتار و کردار خود آزاد باشند و برده و کالای فروشی نشوند؛ اینکه بتوانی بدون هراس از رو‌به‌رو شدن با سنگر سربازی مسلسل به دست و دیوانه از خیابان بگذری؛ همه و همه نه تنها دلپذیر بلکه ضروری است... این‌ها حداقل شرایط یک جامعه مدنی است.

- هر اندازه تمدن‌ها در برابر تهدید خارجی بسته‌تر شود و حصاری بلندتر به دور خود بکشند، در پایان چیزی که به دفاع بیرزد، براشیان باقی نمی‌ماند.

- در این «مردم نظامی بی‌گناه» که در هنگامه فرود بمب‌های فسفری و تبدیل شدن شهر به دریایی از آتش در زیر زمین نشسته بود، تغییری عجیب رخ داده است. آخر من می‌دیدم هر بار چشم این جماعت چه برقی می‌زد وقتی که پیشوا شروع به سخنرانی می‌کرد، پیشوایی که هیچ‌وقت از آن‌ها پنهان نکرده بود هدفش چیست... نیز می‌دیدم هربار که یک کنیسه یهودی به آتش کشیده می‌شد، می‌ایستادند و نگاه می‌کردند. بدون تاییدهای این توده‌یِ غیر نظامی، نازی‌ها هرگز به قدرت نمی‌رسیدند.

- چه بسیار بانیان جنگ‌ها که نامشان با اکثریت قاطع از صندوق‌های رای بیرون آمده است.

- ... ولی چه کسی مجرمان را بزرگ کرده و آب و نانشان داده است، چه کسی برایشان هورا کشیده و دست دعا به آسمان برده است، جز همین «مردم نظامی بی‌گناه»؟

- دارایی‌های مادی دنیا را نمی‌شود کیک بزرگی پنداشت که صرفا کافی است به تساوی تقسیمش کنی؛ گرچه اعتقاد به این الگو را نمی‌توان به سادگی از ذهن‌ها پاک کرد. 

هانس ماگنوس انسس برگرمشخصات کتاب

نویسنده: هانس ماگنوس انسنس برگر

مترجم: محمود حدادی

نشر: ماهی

چاپ اول 1390

152 صفحه

قیمت: 3500 تومان

.....................................

پ.ن: تصویر رو به رو مربوط به نویسنده کتاب «هانس ماگنوس انسنس برگر» است.

پ.ن.ن: کتاب را دوست داشتم. نثر روانی دارد و یک جورهایی شبیه کتاب «روح پراگ» است. رفتارِ مردم و حاکمان، در کشورهایی که در شرایط سخت به سر می‌برند گاهی بسیار به هم شباهت دارد.

پ.ن.ن.ن: نقاشیِ روی جلدِ کتاب ایرانی (تصویر بالا سمت چپ) اثر George Grosz است. اصل نقاشی را می‌توانید از اینجا ببینید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

سرزمین گوجه‌ها سبز (قلب حیوانی)

سرزمین گوجه های سبزسرزمین گوجه های سبز


از آن کتاب‌هایی است که خواندنش کمی سخت است. داستانش فضای تلخ  و سیاهی دارد که مربوط به دوران نیکولای چائوشسکو (دیکتاتور رومانی) است. هرتا مولر نویسنده رومانی-آلمانیِ، در سال 2009 برنده جایز نوبل ادبیات شد. در ایران «سرزمین گوجه‌های سبز» قبل از اینکه هرتا مولر  برنده جایزه نوبل شود، ترجمه شده بود و فروش چندانی نداشت اما بعد از اعلام برندگان جایز نوبل 2009 فروش این کتاب به طرز چشم گیری افزایش یافت و برای مدت کوتاهی به دلیل نداشتن مجوز برای چاپ سوم در بازار کمیاب شد.

اطلاعات بیشتر در مورد کتابِ «سرزمین گوجه‌های سبز» را می‌توانید از اینجا و اینجا بخوانید.

اطلاعات بیشتر در مورد هرتا مولر را می‌توانید از اینجا و اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- ادگار گفت: «وقتی لب فرو می‌بندیم و سخنی نمی‌گوییم، غیرقابل تحمل می‌شویم و آنگاه که زبان می‌گشاییم از خود دلقکی می‌سازیم.»

- وقتی که دندان یکی می‌شکست و به زمین می‌افتاد، قهقهه می‌زدند؛ گویی که دکمه لباسشان افتاده است. گاهی یکی دولا می‌شد، دندان را برمی‌داشت و به درون گیلاسش می‌انداخت. می‌گفتند که شانس می‌آورد.

- دهقانان و تنها دهقانان یکباره از خنده به گریه می‌افتادند و از فریاد به سکوت.

- هر یکی دو روز یکی از موژیک‌ها (سرباران روس) سرش را توی توالت فرنگی می‌کرد و از یکی از رفقای خود می‌خواست تا سیفون را بکشد. موژیک‌ها سرشان را اینجوری می‌شستند.

- بچه‌های مدرسه نمی‌توانند حتی در مورد چیزی که به آن می‌بالند، جمله‌ای بدون واژه مجبور بودن بیان کنند. آنها می‌گویند؛ مادرم مجبور بود کفش جدیدی برای من بخرد. خود من هم همین کار را می‌کنم. مثلاً من مجبورم هر شب از خودم بپرسم که آیا فردایی خواهد بود؟

-  مادر گفت: «وقتی ساعت می‌بندم احساس امنیت بیشتری می‌کنم؛ حتی اگر کار نکند.»

گفتم: «پس چرا از من می‌پرسی ساعت چنده؟»

مادر گفت: «این تنها چیزی است که می‌توانم راجع به آن با تو حرف بزنم.»

هرتا مولرمشخصات کتاب

عنوان فرعی: قلب حیوانی

نویسنده: هرتا مولر

مترجم: غلامحسین میرزا صالح

نشر: مازیار

چاپ هفتم، 1390

قیمت: 4500 تومان

تعداد صفحه: 256

...............................

پ.ن: کتاب را از دوستی قرض گرفتم. خواندن قسمت‌های اول کتاب سخت و حوصله سربر است. از اواسط کتاب که داستان کم کم شکل می‌گیرد اوضاع کمی بهتر می‌شود. اما به طور کلی از یک سطحی بالاتر نمی‌رود و همچنان شامل قسمت‌های خوب و قسمت‌های حوصله سربر باقی می‌ماند. در کل نسبت به تعریف‌هایی که از کتاب شنیده بودم انتظار بیشتری داشتم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

رقص اجباری با مرگ

خاطرات ما همین جا ته کشید و مری هنوز سر و صدا راه می انداخت. بالاخره برای بردن یک کوکاکولای دیگر به آشپزخانه آمد و با وجودی که یک عالمه یخ روی میز بود یک طرف دیگر یخ از یخچال بیرون آورد و کوبید به ظرفشویی. بعد رویش را به من کرد و عصبانیتش را نشانم داد و حالیم کرد که از دست من عصبانی است. ظاهرا قبلا داشت با خودش حرف میزد. بنابر این حرفهایی که بر زبان آورد تنها بخشی از یک گفتگوی طولانی بود. گفت: آنروزها شما هنوز بچه بودید.


گفتم "چی؟"

"توی جنگ شما هنوز بچه بودید. درست مثل بچه هایی که آن بالا هستند."

با سر حرف او را تایید کردم. توی جنگ ما واقعا باکره های احمقی بودیم. درست در پایان دوران کودکیمان.

"اما تو که نمیخوای داستان را بدین صورت بنویسی، درسته؟"

گفتم: "والا درست نمیدانم."

گفت: "ولی من میدانم. شما به جای بچه بودن ادای مردها را در میاورید و آدمهای جنگ طلب و باشکوه و کثافتی مانند فرانک سیناترا و جان وین توی فیلم نقشتان را بازی میکنند. و از نو جنگ در نظر مردم چیز قشنگی جلوه میکند و باز هم جنگ میشود و بچه هایی مثل همین بچه هایی که طبقه بالا هستند میروند میدان".

اینجا بود که جریان را فهمیدم. جنگ باعث عصبانیت او شده بود. دوست نداشت بچه های خودش یا دیگران در جنگ کشته شوند. و خیال میکرد سینما و کتاب تا حدودی جنگ را تشویق میکنند.

به همین خاطر دست راستم را بلند کردم و به او قول دادم: "مری، فکر نکنم این کتاب روزی تمام شود. شاید تا به حال پنج هزار صفحه مطلب نوشتم ولی همه را ریخته ام دور. اما اگر، روزی روزگاری، آن را تمام کردم قول شرف میدهم که در آن برای فرانک سیناترا و جان وین جایی وجود نداشته باشد."

سلاخ خانه شماره پنج، صفحه 29.

·         آن طور که شنیده ام انتشارات فرانکلین دارد چاپ دولوکسی از سلاخ خانه در می آورد.

بله، درست است. از من هم خواسته اند مقدمه ای برای این چاپ دولوکس بنویسم.

 حرف تازه ای هم در این مقدمه زده اید؟

گفته ام روی این سیاره به این بزرگی فقط یکنفر از این حمله هوایی سود برد. حمله ای که حتما دهها میلیون دلار خرج آن شده بود. حمله ای که حتی به قدر نیم ثانیه هم جنگ را کوتاه نکرد، دفاع یا حمله آلمانیها را تضعیف نکرد و حتی یکنفر را هم از اردوگاه های مرگ نجات نداد. از این حمله فقط یکنفر سود برد. دو یا پنج یا ده نفر هم نه، فقط یکنفر.

 و آن یک نفر کی باشد؟

من، خودم. در ازای هر آدمی که کشته شد سه دلار کاسبی کردم.

 

از متن گفتگویی با کورت ونه گات، به نقل از همشهری داستان، آذر 1389

 ·         کورت ونه گات در دسامبر 1944 در آخرین روزهای جنگ اسیر آلمانیها شده و به انباری زیرزمینی (به عنوان زندان) در درسدن منتقل شد. چند روز بعد هواپیماهای متفقین درسدن را با بمب های آتشزا بمباران کردند. شهری بدون هیچ پایگاه نظامی، بدون هیچ پادگان و حتی بدون هیج کارخانه ساخت تجهیزات نظامی. 135000 نفر در عرض یکی دو ساعت سوختند و از بین رفتند. ونه گات و دیگر زندانیان چند ساعت بعد از بمباران از زندان بیرون آورده شدند تا اجساد سوخته را جمع کنند. سلاخ خانه شماره پنج داستانی درباره درسدن است.

(نوشت شده توسط سانتیاگو)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...