زمانِ داستان مربوط به جنگ جهانی دوم است و تمام نمایشنامه بر اساس گفتگوی بین دو نفر به اسم «تسفیل» و «کاله» شکل گرفته است. آنها معمولا در رستورانی کنار ایستگاه راهآهن همدیگر را میبینند و بدون مقدمه شروع به بحث و گفتگو میکنند.
راستش کتاب را دوست نداشتم. نمایشنامه روایت داستانی نداشت و بیشتر در مورد تفکرات و نظرات برتولت برشت بود. گفتگوها گاهی طولانی و خسته کننده میشد و تقریبا هیچ اتفاقی در داستان رخ نمیدهد.
فایل پی دی اف کتاب را میتوانید از اینجا دانلود کنید.
برخی از جملات کتاب
- گذرنامه اصیلترین قسمت آدم است؛ البته به سادگی آدم به وجود نمیآید. آدم ممکن است همه جا به وجود بیاید، حتی به سبکسرانهترین وجه و بدون هیچ دلیل منطقی، اما گذرنامه هرگز.
- انسان اگر اعمال معینی را با نظم انجام ندهد، اصلا نمیتواند انجامشان دهد. این اعمال کارهای بیهوده است.
- بعضی از مردم میگفتند؛ تجارت و اقتصاد انسانی است، فقط جنگ غیرانسانی است. اما تجارت و اقتصاد اولا انسانی نیست و ثانیا تا آنجا که ما میبینیم باعث جنگ میشود.
- تسیفل: میخواهم چیزی به شما بگویم: حکومت را ملت فقط در نهاییترین تنگنا به دست میگیرد. چرا که آدمها فقط در نهاییترین تنگنا به فکر میافتند. فقط وقتی که آب تا زیر گلویشان برسد.
- آنچه مرا بلافاصله منزجر کرد، این بود که کلمه «ایمان» چنین نقشی بازی کرد. آنها از من ایمان میخواستند و من هم نمیتوانم چیزی را که ندارم به آنها بدهم.
مشخصات کتاب
عنوان: گفتگوی فراریان
نویسنده: برتولت برشت
مترجم: خشایار قائم مقامی
نشر: ابتکار نو
چاپ اول 1380
قیمت: 1200 تومان!
148 صفحه
......................
پ.ن: چند روز بعد از اینکه کتاب را خواندم در خانهی یکی از دوستان کتابی در مورد برشت دیدم و مشغول ورق زدن شدم. از این شعرش خوشم آمد:
«چه روزگاری است که گفتگوی دربارهیِ درختان کم و بیش جنایت محسوب میشود، برای اینکه انبوه جنایات را هالهای از سکوت گرفته است.»
پ.ن.ن: برخی از جملات دیگر کتاب را میتوانید از اینجا بخوانید.