- یک کتابفروشی که کتابهای دست دوم داشت، این طرفها، پایین شهر. چند روز پیش کشف کرده بودش، رفته بود که گاهی بیندازد و و داشته با کتابها ور میرفته که چند شماره از یک مجله را پیدا کرده، خیلی قدیمی، خیلی جالب، مجلهای که فکر میکرد اسمش کولتورا سوویتیکا باشد. کتابهای ممنوع، مجلات ممنوع و سانتیاگو میتوانست قفسهها را ببیند، انباشته از جزوههایی که در کتابفروشیها رو نمیشد، کتابهایی که پلیس از کتابخانهها و کتابفروشیها جمع کرده بود.
- سانتیاگو میگوید: «هیچ کس نباید متوجه میشد، مسئله عمده این بود. من شعر نمینویسم، به خدا اعتقاد دارم، به خدا اعتقاد ندارم، همیشه دروغ، همیشه ادا... توی مدرسه، توی خانه، توی محله، توی گروه مطالعه، توی حزب، توی لاکرونیا تمام زندگیام صرف کارهایی شد که بهشان اعتقادی نداشتم، تمام زندگیام به تظاهر گذشت.»
- سانتیاگو گفت: «آدمهای لایق مثل من و تو خودشان را درگیر نمیکنند. ما دلمان را به این خوش میکنیم که از آن آدمهای نالایق که خودشان را درگیر میکنند انتقاد کنیم. به نظر تو این درست است کارلیتوس؟»
- «... اخبار را شنیدید؟ کابینه نظامی، به علت ماجرای آرکیپا. آرکیپائیها برمودس را بیرون کردند. آخرِ کارِ اودریاست.»
کارلیتوس گفت: «اینقدر خوشحال نباش. آخر کار اودریا و شروع چی؟»
بخش اول کتاب «گفتگو در کاتدرال» را که میخوانم به یاد دوران دانشجویی میافتم، بخش دومش را که میخوانم به یاد اتفاقات اخیری که در کشور رخ داد میافتم. بخش سوم و چهارم کتاب را هنوز نخواندهام!
خواندن این کتاب را به کسانی که تازه کتاب خواندن را شروع کردهاند توصیه نمیکنم. شروعش کمی سخت است. زمان و مکان و حتی دیالوگهای بین آدمهای داستان پیوسته و خطی نیست. حدود صد صفحهای را باید خوانده باشی تا ماجرا در ذهنت شکل بگیرد. اما خواندن این کتاب را برای افراد کتابخوان توصیه میکنم مخصوصا اگر به کتابهایی با درونمایه سیاسی علاقه مند باشند.
--------------------------------------------------------------------
پ.ن: «گفتگو در کاتدرال» نویسنده: ماریو بارگاس یوسا (برنده جایزه نوبل ادبی 2010) – ترجمه: عبدالله کوثری، نشر لوح فکر، 704 صفحه
پ.ن.ن: اسم مستعار «سانتیاگو» (یکی از گردانندگان هدهد)، از روی شخصیت اصلی همین کتاب انتخاب شده بود.
پ.ن.ن.ن: با «علی اعرابی» و «نیمه زمینی» موافقم. میتونیم بحث کنیم و راه حلهای عملی برای انجام این کار پیدا کنیم. از موضوعاتی مانند: معرفی کتاب، خاطرات مربوط به کتاب (خریدن، خواندن و...) و داستان کوتاه، به شرطی که حداقلهایی از استاندارد زبان نوشتاری رو رعایت کرده باشه استقبال میکنم.