چوب الف

چوب الف: چیزی که برای نشانه‌گذاری صفحه‌ای که خوانده شده توی کتاب می‌گذارند... و نه آن چیزی که بر سرِ ما است.

۱۷۴ مطلب با موضوع «معرفی کتاب» ثبت شده است

اسب‌های پشت پنجره

اسب‌های پشت پنجرهاسب های پشت پنجره

نمایشنامه‌ی «اسب‌های پشت پنجره» درباره جنگ و اثراتی که بر روح و روان آدم‌ها برجا می‌گذارد، است. نمایشنامه در سه بخش اصلی روایت می‌شود و در هر سه بخش شخصیت زن و پیکی که اخبار جنگ را می‌آورد حضور دارند. 

اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

* پیک: راستش یه کم خنده‌داره... منم نمی‌دونم باید در این مورد چی فکر کنم... پسرتون مثل جریان هوا بی‌رنگ بود. می‌شه گفت بخار شد و توی فضا گم شد... زیر فشار درد انقدر کز کرد که دیگه تنها یه نقطه شد، یه نقطه‌ای که ناپدید شد... و من بهتون اطمینان می‌دم که از این لحاظ نشون داد سرباز نمونه‌ایه... هیچ وقت فکر کردین که چه قدر دنیای ما دنیای پاکیزه‌ای می‌شد اگه هیچ سربازی جسدش رو پشت سرش جا نمی‌ذاشت؟ 


* زن: سه تا پسر داره که هرسه تاشون رفتن جبهه... حالا نمی‌خواد نامه رو باز کنه... همه‌یِ روز توی خونه‌اش می‌مونه، با پرده‌های بسته، توی تاریکی... گاهی می‌ره بیرون یه کم شیر بخره، نامه رو با خودش می‌بره، گاهی به نونوا نشونش می‌ده، به قصاب نشونش می‌ده... ولی بازش نمی‌کنه... گوش می‌دی هانس؟

* زن‏: وحشتناکه! یه آدم زنده رو با پاهاشون له و لورده کردن، وحشتناکه!

پیک:  ‏همینه دیگه! چی‌کار می‌‏تونستن بکنن؟ خیلی شلوغ‏ بود، خانم. کسی نمی‌‏فهمید روی چی داره پا می‌‏ذاره.

زن‏: بعدش چی، بلندش کردین؟

پیک:  ‏نتونستیم، خانم. ولی من پوتین‏‌ها رو آوردم.

 (آرام در کمد را نیمه‏‌باز می‌‏کند و از آن چندین پوتین بیرون می‌‏آید.)

زن‏: پوتین‏‌هاشه؟

پیک: ‏نخیر، خانم، اینا پوتین‏‌هایی‌‏ان که ایشون رو له‌‏ولورده کردن.

 (پیک در کمد را باز می‌‏کند و انبوهی پوتین از کمد روی زمین می‌‏افتد.)

زن‏: اصلاً نمی‌‏فهمم.

پیک: ‏من راه دیگه‌‏ای ندیدم، خانم. هرچی از ایشون باقی‏ مونده زیر پاشنه‌‏های این پوتین‏‌هاست که‏ له‌‏ولورده‏‌اش کردن. واسه همین من همه‌‏شون رو براتون آوردم.


ماتئی ویسینی یکمشخصات کتاب

عنوان: اسب‌های پشت پنجره

نویسنده: ماتئی ویسینی یک

مترجم: تینوش نظم جو

نشر: نی

چاپ سوم 1390

قیمت: 2000 تومان

88 صفحه

...................................

پ.ن: به نظرم کتاب جمع و جور خوبی است. از لحاظ حجم و قطع کتاب، جزو دسته‌ای است که به راحتی می‌توان در اتوبوس و مترو خواند. در ضمن تئاتر آن نیز در ایران به کارگردانی «هادی کمای مقدم» و «روح الله جعفری» به روی صحنه رفته است.

پ.ن.ن: «داستان خرس‌های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد» از همین نویسنده را قبلا در این پست معرفی کرده بودم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

راز قتل پالومینو مولرو

راز قتل پالومینو مولروwho killed palomino molero

داستان در ژانر جنایی است. همان‌طور که از نام کتاب هم معلوم است، داستان در مورد راز یک قتل است. روایت داستان جذاب است و خواننده را وادار می‌کند تا انتهای داستان را یک نفس بخواند. در کنار داستان اصلی، با زندگی شخصی کارگاه، دستیارش و وضعیت زندگی روستایی که داستان در آن اتفاق می‌افت نیز آشنا می‌شویم.

کتاب را می‌توانید از اینجا تهیه کنید.

برخی از جملات کتاب

ـ جوان را مثله و از درخت خرنوب کهنسالی حلق آویز کرده بودند. وضع افتضاحی داشت که به مترسک یا عروسک خیمه شب بازی درهم شکسته بیشتر شبیه بود تا جنازه. احتمالا قبل از اینکه او را بکشند یا پس از آن، با کارد به جانش افتاده‌اند: بینی را بریده و دهانش را جر داده بودند و خون دلمه بسته، کبودی، بریدگی و جای داغ سیگار قیافه‌اش را از ریخت انداخته بود و به نقشه درهم و برهمی شباهت داشت. حتی سعی کرده بودند بیضی‌هایش را بکشند، چون تا زانو کش آمده بود.

ـ تو فرق چاق و فربه را می‌دانی؟ لیتوما می‌دانی زن چاق همه‌اش چربی است. باد کرده مثل اسفنج می‌ماند. دست بزنی مثل پنیر خیک فرو می‌رود. آدم سرش کلاه می‌رود. زن فربه قبراق است و محکم. توپر. همه چیزش سرجاست و سرپا. بدن که نیست فنر است. از سر آدم می‌ریزد. دوست نداری از دست بدهی.

ـ ... حالا حالا باید یاد بگیری. به این آسانی‌ها هم که خیال می‌کنی نیست، لیتوما. خیلی از راست‌ها که به نظر خیلی راست می‌آید، اگر خوب نگاه کنی، اگر دقیق نگاه کنی یا آنقدر راست نیست یا به کلی دروغ است.

ـ لیتوما پرسید: «مردم چه دلیلی برای کشتن پالومینو مولرو می‌آورند؟»
دون خرونیمو به صدای بلند گفت: «قاچاق. میلیون‌ها میلیون پول می‌برند. اول او را ‌کشتند چون بوهایی برده بود. سرهنگ میندرائو هم که فهمید چه خبر شده، می‌خواست دستشان را رو کند، خودش و دخترش را نفله کردند. چون می‌خواست دستشان را رو کند، خودش و دخترش را نفله کردند. چون می‌دانستند مردم چی دوست دارند بشنوند، این داستان کثیف را از خودشان در آوردند که قتل طرف را به گردن او بیندازند که گویا سر و سری با دخترش داشت و از او سوء استفاده می‌کرد...
ستوان آهی کشید و چنگالش را طوری به بشقاب می‌کشید که گویی می‌خواست آن را بشکند. گفت: «لعنت! ناکس‌ها چه تخیلی دارند.»

ماریو وارگاس یوسامشخصات کتاب
عنوان: راز قتل پالومینو مولرو
نویسنده: ماریو وارگاس یوسا
مترجم: اسدالله امرایی
تعداد صفحه: 176
چاپ اول 1387
قیمت: 2950
........................
پ.ن: قبلا از یوسا کتاب «گفتگو در کاتدرال» را خوانده بودم و در موردش در همین وبلاگ نوشته بودم.
آن کتاب پر بود از ارجاعات سیاسی و اجتماعی که در مقابلِ آن کتاب «راز قتل پالومینو مولرو» بیشتر به یک سرگرمی شبیه است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

مرگ در می‌زند

مرگ در می‌زندمرگ در می زند

کتابِ «مرگ در می‌زند»‌ مجوعه داستان‌های طنزی است که از کتاب Allen Compelet Prose of Woody  انتخاب شده است. در ایران از این مجموعه سه کتابِ تسویه حساب، بی بال و پر و عوارض جانبی ترجمه شده است. این مجموعه شامل داستان‌ها، مقالات و نمایشنامه‌هایی است که وودی آلن در مطبوعات (بیشتر در نشریه نیویورکر) و در دهه شصت و هفتاد نوشته است.

به نظرم در کتاب «مرگ در می‌زند» نمونه‌های خوبی از طنزِِ  وودی آلن جمع‌آوری شده است، هر چند ممکن است سطح همه داستان‌های آن یکسان نباشد و حتی بعضی از داستان‌های آن را دوست نداشته باشیم.  

فایل صوتی کتاب را می‌توانید از اینجا دانلود کنید.

کتاب را می‌توانید از اینجا تهیه کنید.

برخی از جملات کتاب


ـ یادمه به ساعت دیوار آشپزخونه نگاه کردم؛ چهار و پنجاه دقیقه بود، دقیقا چهار و پنجاه دقیقه. از این موضوع کاملا مطمئنم؛ چون ساعت دیواری آشپزخونه سه سال خوابیده و عقربه‌هاش روی چهار و پنجاه دقیقه مونده.

ـ مست نکرده بودیم؛ البته خُب اگه نخوام دروغ بگم باید اعتراف کنم که یه گالن الکل با خودمون داشتیم؛ اما اصلا در حدی نبود که بخواد ما رو مست کنه.

ـ مرگ یه تصور نمادین از نبودنه و همون‌طور که خودتون خوب می‌دونین چیزی که نباشه نمی‌تونه وجود داشته باشه... بنابراین مرگ وجود نداره و فقط یه وهمه.

ـ در حالی که جنازه نیدلمن در آتش می‌سوخت همه ما ساکت و مغموم فقط به دو چیز فکر می‌کردیم: بارانی که بسیار تند می‌آمد و جنازه‌ای که دیر می‌سوخت.

ـ خواهش می‌کنم منو بسوزونید؛ شاید فکر کنین که سوزوندن جنازه یک مُرده کار شنیعیه؛ اما باید بدونین که من ترجیح می‌دم سوزونده بشم تا اینکه زیر زمین دفن بشم و البته هر دوی این‌ها رو به اینکه مجبور باشم یه تعطیلات آخر هفته دیگه رو با زنم بگذرونم ترجیح می‌دم.

ـ انسان برای مشاهده واقعیت وجودی خود دو راه پیش رو داشت:

رستگاری روحی و یا نصبِ یک آینه قدی در تالار پذیرایی منزلش.

وودی آلن و سون یی پروینمشخصات کتاب

عنوان: مرگ در می‌زند

نویسنده: وودی آلن

مترجم: حسین یعقوبی

نشر: چشمه

چاپ هشتم

قیمت 5000 تومان

191 صفحه

..............................

پ.ن: این عکس مربوط به وودی آلن و همسرش سون - یی پروین(Soon-Yi -Previn) است.

وودی آلن اولین بار در سن نوزده سالگی  ازدواج  کرد و بعد از 5 سال از همسرش جداشد. ازدواج دومش سه سال بیشتر دوام نداشت. در سال 1970 وارد رابطه عاشقانه‌‌‌ای با دایان کیتون شد که بعد از یک سال به پایان رسید. البته دایان کیتون پس از آن در چند فیلم وودی آلن از جمله «آنی هال» بازی کرد. آلن در 1980 وارد رابطه با میافارو شد. این دو هرگز ازدواج نکردند اما یک فرزند داشتند و دو کودک دیگر را هم به فرزندی پذیرفتند. آلن در سال 1992 از فارو جدا شد و با دختر خوانده فارو، «سون - یی پروین» ازدواج کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

کانادا جای تو نیست

کانادا جای تو نیست

کتاب، مجموعه داستان روان و خوش خوانی است. مایه اصلی آن روزمرگی و زندگی مکانیکی زنی از قشر متوسط در شهری بزرگ است. نثری ساده و روان دارد و با بیان موجز، افکار و ذهنیات به خواننده منتقل می‌شود. پس و پیش شدن زمان خواننده را گیج و گم نمی‌کند، در عین حال اتفاقات گذشته و آینده را می‌فهمیم. از امتیازات کتاب پرداخت خوب شخصیت‌هاست. با آنکه همه کتاب را بلافاصله خواندم، افراد بین داستان‌ها گم نبودند و قاطی نمی‌شدند. داستان‌ها از زبان اول شخص گفته می‌شود و بیشتر حول و حوش روابط دونفره است. کاراکترها کم و تکلیف خواننده مشخص است. شباهت زیاد داستان به خاطرات روزانه، از نظر خودم جالب بود.

مشخصات کتاب:
کانادا جای تو نیست
نویسنده: فرشته توانگر
نشر چشمه
چاپ اول 1391
102 صفحه
قیمت 3500 تومان
اطلاعات در نشر چشمه

پ.ن:
فعلا از کتاب خوشم آمده. شاید نقاط ضعفش هنوز در ذهنم شکل نگرفته باشد. فکر نمی‌کنم کسی از خریدن و خواندنش پشیمان شود.

پ.ن2:
وبلاگ فرشته توانگر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

مرگ ایوان ایلیچ

the death of ivan ilychمرگ ایوان ایلیچ

داستان با شنیدن خبر مرگ ایوان ایلیچ توسط دوستان و همکارانش شروع می‌شود. آن‌ها از شنیدن این خبر خوشحال می‌شوند و به فکر گرفتن جایگاه شغلی ایوان هستند، هر چند که در ظاهر خود را غمگین و ناراحت نشان می‌دهند. در ادامه‌یِ داستان با زندگی ایوان ایلیچ بیشتر آشنا می‌شویم. او در زندگی روزمره و کاری خود آدم موفقی است. همسر دلخواهش را با آگاهی انتخاب کرده و در ابتدای زندگی همه چیز خوب پیش می‌رود. اما هنگامی که به بیماری سختی مبتلا می‌شود، واقعیت‌های زندگی‌اش را می‌بیند و احساس تنهایی می‌کند.

کتاب را می‌توانید از اینجا بخرید.

فایل پی دی اف برخی از کتاب‌های لئو تولستوی را می‌توانید از اینجا دانلود کنید.

برخی از جملات کتاب

ـ به اظهارات خود رنگ نارضایی ملایمی از دولت بخشید که خاص لیبرال‌های معتدل و شهروندان روشنفکر بود. در عین حال در سمت جدید بی آنکه در خوش پوشی خود تغییری بدهد،‌دیگر چانه‌ی خود را نتراشید و ریش خود را آزاد گذاشت تا هرقدر و به هرشکلی که می‌خواهد بلند شود. 

ـ لذتی که همچون چراغی همه‌ی تاریکی‌های زندگی‌اش را روشن می‌کرد، آن است که با دوستانی، همبازیانی آرام، در گروهی چهار نفره بنشیند و دستش جور باشد و هوشمندانه و جدی ویست بازی کند و بعد شامکی بخورد و جامکی بزند. (ویست نوعی بازی بریج است)

ـ ایوان ایلیچ می‌دید که دارد می‌میرد و پیوسته به یأس و نومیدی گرفتار بود. ایوان ایلیچ از تهِ دل می‌دانست که در حالِ مردن است، ولی نه تنها به این فکر مأنوس نشده بود، بلکه منطقاً نمی‌توانست این مطلب را درک کند. این مثال که او در کتابِ منطق اثر کیزه وتر، در فصلِ «قیاس» خوانده بود که: «کایوس انسان است و انسان‌ها فانی هستند، پس کابوس هم فانی است.» در تمامِ طولِ عمرش به نظرِ او فقط در موردِ کایوس درست بود و بس. اما در موردِ او به‌هیچ‌وجه... البته کایوس فانی بود و بایست بمیرد،‌ ولی من، وانیا، ایوان ایلیچ با این همه احساس‌ها و اندیشه‌ها... برای من مسئله شکل دیگری پیدا می‌کند. مگر ممکن است که من هم مثل همه بمیرم؟ چنینن چیزی خیلی وحشت انگیز می‌شد.  

لئو تولستوی و همسرش سوفیامشخصات کتاب

عنوان: مرگ ایوان ایلیچ

نویسنده: لئو تولستوی

مترجم: سروش حبیبی

چاپ دوم 1390

104 صفحه

قیمت: 2500 تومان

..........................

پ.ن: لئو تولستوی در سال 1862 با یک دختر 18 ساله آلمانی به نام سوفیا ازدواج کرد. شاید جالب باشد بدانید پیش نوس رمان جنگ و صلح را سوفیا هفت بار پاکنویس کرده است. آن‌ها 13 فرزند داشتند که چهارتای آن‌ها در دوران کودکی مردند. اطلاعات بیشتر در مورد لئو تولستوی را می‌توانید از اینجا بخوانید.

پ.ن.ن: این کتاب را کسان دیگری مثل، صالح حسینی (نشر نیلوفر)، محمد دادگر (نشر فردا)، لاله بهنام (نشر جان کتاب) و ... نیز ترجمه کرده‌اند، اما پیشنها می‌کنم ترجمه سروش حبیبی (نشر چشمه) را بخوانید که مستقیما از زبان روسی ترجمه کرده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

زندگی در پیش رو

زندگی در پیش روزندگی در پیش رو


داستان از زبان نوجوانی به نام محمد (مو مو) روایت می‌شود. او به همراه چند کودک دیگر در خانه پیرزنی به اسم رُزا زندگی می‌کنند. خانم رُزا در جوانی روسپی بوده و برای امرار معاش در پیری از فرزندانِ مادران روسپی نگهداری می‌کند. این مادران بنا بر قوانین سختِ فرانسه، اجازه نگهداری فرزندانشان را ندارند.


رومن گاری (با نام اصلی رومن کاتسِف) تنها کسی است که توانسته دوبار جایزه گنکور را ببرد. این جایزه تنها یکبار به هر نویسنده تعلق می‌گیرد اما به دلیل اینکه او «زندگی در پیش رو» را با نام مستعارِ امیل آجار (آژار) نوشته بود، توانست برای دومین بار  این جایزه را دریافت کند.

فیلمی نیز از روی این رمان ساخته شده که برخی از عکس‌هایش را می‌توانید از اینجا ببینید.

فایل پی دی اف کتاب «زندگی در پیش رو» را می‌توانید از اینجا دانلودکنید.

برخی از جملات کتاب


ـ بچه‌هایشان را به رُزا خانم می‌سپردند و دیگر هم برنمی‌گشتند. می‌رفتند که می‌رفتند. قصه همه بچه‌هایی که به موقع سقط نشده بودند و یا لزومی ندیده بودند که سقطشان کنند، همین بود.

ـ فکر می‌کنم این گناهکارانند که راحت می‌خوابند چون چیزی حالی‌شان نیست و بر عکس بی‌گناهان نمی‌توانند بخوابند حتی یک لحظه چشم روی هم بگذارند چون نگران همه چیز هستند. اگر غیر از این بود بی‌گناه نمی‌شدند.

ـ خوش‌بختی وقتی حس می‌شود که کم بودنش را حس کنیم.

ـ اگر رزا خانم یک ماده سگ بود،‌ تا حالا خلاصش کرده بودند، اما آدم‌ها با سگ‌ها مهربان‌ترند تا با آدم‌ها و نباید گذاشت بدون زجر کشیدن بمیرند.

ـ این که مادرم بچه‌اش را نیانداخت خودش جنایت بود... زندگی چیزی نیست که متعلق به همه باشد.

 رومن گاری و همسرش جین سیبرگمشخصات کتاب

نام فرعی: مادام رُزا

نویسنده: رومن گاری (امیل آجار یا آژار)

مترجم: لیلی گلستان

نشر: بازتاب نگار

چاپ دهم 1387

222 صفحه

قیمت: 2300 تومان

.......................

پ.ن: تصویر روبه‌رو مربوط به رومن گاری و همسرش جین سیبرگ (بازیگر) است. رومن گاری در ۱۹۸۰ (یک سال پس از خودکشی همسرش)، با شلیک گلوله‌ایی به زندگی خود خاتمه داد.

پ.ن.ن: نگاهِ کتاب به زندگی، یک نگاه انسانی است. کودکان از ملیت‌ها و مذهب‌های مختلفی (ویتنام، عرب، مسلمان، یهودی و...) دور هم جمع شده‌اند و با وجود سخت بودن شرایط در کنار هم زندگی می‌کنند. هر چند در بخش‌هایی از داستان داشتن این تفکرات عمیق از یک نوجوان بعید و دور از ذهن به نظر می‌رسد، اما در کل لطمه چندانی به داستان نمی‌زند.

پ.ن.ن.ن: کتاب «میعاد در سپیده دم» و «خداحافظ گری کوپر» را در پست‌های قبلی معرفی کرده بودم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

جیرجیرک

جیرجیرک

کتاب را از دوستی قرض گرفتم. داستان دوره‌های مختلف زندگی بابک را روایت می‌‌کند، که در سه زمان عمده می‌گذرد: 1. کودکی و نوجوانی که به اجبار و علاقه پدر فوتبالیست می‌شود. 2. روایت پراکنده از خاطرات جبهه 3. خاطراتی سیاسی از کوی دانشگاه و رفتن به زندان. روایت داستان خطی نیست و زمان‌ها و مکان‌ها در هم ترکیب می‌شود. 

احمد غلامی، روزنامه‌نگاری را از سال 1360 با روزنامه اطلاعات آغاز کرد و در حال حاضر سردبیر روزنامه شرق است. همان‌طور که از سوابق نویسنده انتظار می‌رود، در جاهای مختلف داستان به وقایع سیاسیِ و اتفاقات آن دوران اشاره کرده است. مصاحبه محسن ابوالحسنی با نویسنده را می‌توانید در اینجا بخوانید. 

اطلاعات بیشتر در مورد کتاب را می‌توانید در اینجا بخوانید.

کتاب را می‌توانید از اینجا تهیه کنید.


برخی از جملات کتاب

- پایان هر چیزی یعنی مرگ و مرگ چیزی است که تا کسی آن را تجربه نکند، نمی فهمد و وقتی تجربه کرد، تجربه‌اش برای خودش و دیگران فایده‌ای ندارد.

- بنفشه گفت: «آدم وقتی می‌خواد بمیره سبک می‌شه، سبک، سبک... »

گفتم: «مگه تا حالا مردی؟»

گفت: «تا دم درش رفته‌م»

گفتم: «چه جوری؟»

رگ دستش را نشان داد و گفت: «این‌جوری»

گفتم: «احمق»

گفت: «چرا فحش می‌دی واسه هر کسی پیش می‌آد.»

- وقتی از زندان آمدم همه کنجکاو بودند که توی این چهل پنجاه روز آن تو چه کار کرده‌ام، چی پرسیده‌اند و چی جواب داده‌ام. بازجو گفت: «این مدت که اینجا بودی بد گذشت؟» گفتم: «نه آقا».  توی این چهل پنجاه روز یادگرفته بودم تا چیزی ازم نپرسیدند، چیزی نگویم. اگر هم پرسیدند به نفعم بود بگویم، وگرنه سکوت بهتر از هر چیزی است. خیلی زود دور و برم خالی شد. نه حرفی برای گفتن داشتم و نه چیز به درد بخوری آن تو شنیده بودم. فقط از انفرادی گفتم. انفرادی آخر دنیاست.

- هر کس که ساختن انفرادی به کله‌اش زده، آدم جالبی بوده و خوب می‌دانسته با آدم‌ها چطور بازی کند. یعنی درست‌تر آن است که بگویم می‌دانسته آدم بهترین دشمن خودش است. لازم نیست او را کتک بزنند یا زیر شکنجه لت و پارش کنند. بهترین راه این است که خودش را با خودش تنها بگذارند تا خودش دخل خودش را بیاورد. 

- تو هم از اون آدمایی هستی که خریت رو با حریت اشتباه می‌گیرند.


احمد غلامیمشخصات کتاب

نویسنده: احمد غلامی

نشر: چشمه

چاپ اول 1390

قیمت: 2000 تومان

68 صفحه

.................................

پ.ن: با اینکه روایت داستان خطی نیست اما راحت خوانده می‌شود و در کمتر از دو ساعت خواندمش. به طور کلی کتاب خوب و خوش خوانی است اما به نظرم نویسنده می‌توانست داستان را بیشتر ادامه دهد و به برخی از اتفاقاتِ داستان بیش‌تر و عمیق‌تر بپردازد. 

پ.ن.ن: احمد غلامی کتاب دیگری دارد به اسم «آدم‌ها» که قبلا توسط سانتیاگو در این وبلاگ معرفی شده بود. می‌توانید از اینجا بخوانیدش.

پ.ن.ن.ن: داستان با خبر مرگ پدرِ بابک آغاز می‌شود و در جاهای مختلف داستان ردپای «مرگ» دیده می‌شود. در جستجوهایی مختلفی که برای پیدا کردن اطلاعاتی از کتاب در اینترنت داشتم، به طور اتفاقی به یک سایت تعبیر خواب برخوردم که در مورد دیدن جیرجیرک در خواب نوشته بود: «شنیدن صدای جیرجیرک در خواب، نشانه شنیدن اخبار غم انگیز است. شاید خبر مرگ دوستی را می‌شنوید.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

در ستایش بی سوادی

در ستایش بی سوادیدر ستایش بی سوادی 

این کتاب شامل چهار مقاله اجتماعی است: در ستایش بی سوادی، مهاجرت بزرگ، نگاهی به جنگ‌های داخلی، نکته هایی درباره تجمل کهنه و نو.

«هانس ماگنوس انسنس برگر» نویسنده، شاعر و روزنامه نگاری آلمانی است که مجموعه مقالات اجتماعی زیادی نوشته. تصویر بالا سمت راست، مجموعه بیست مقاله از این نویسنده است که مقاله «در ستایش بی‌سوادی» نیز از این مجموعه برداشته شده.

این چهار مقاله در دهه 90 میلادی نوشته شده‌اند، اما مسائلی که  نویسنده به آن پرداخته، فراتر از محدوده مکانی و زمانی است. خواندنش را به شدت توصیه می‌کنم.

برخی از جملات کتاب


- وحشت از روشنگری، گذشته‌ای درازتر از خود روشنگری داشته است.

- رسانه‌ی آرمانیِ بی‌سوادِ نوع دوم تلویزیون است.

- ادبیات در اساس همیشه دغدغه گروهی کم شمار بوده است.

- مناقشات ریشه‌دار اجتماعی با موعظه از بین نمی‌رود.

- اینکه آدم‌ها بتوانند بدون ترس از شکنجه یا قتل، عقیده‌ی شخصی خود را درباره‌ی دولت و خداوند به زبان بیاورند؛‌ اینکه اختلاف عقیده را در دادگاه حل کنند نه با کینه و کشتار؛ اینکه زنان در رفتار و کردار خود آزاد باشند و برده و کالای فروشی نشوند؛ اینکه بتوانی بدون هراس از رو‌به‌رو شدن با سنگر سربازی مسلسل به دست و دیوانه از خیابان بگذری؛ همه و همه نه تنها دلپذیر بلکه ضروری است... این‌ها حداقل شرایط یک جامعه مدنی است.

- هر اندازه تمدن‌ها در برابر تهدید خارجی بسته‌تر شود و حصاری بلندتر به دور خود بکشند، در پایان چیزی که به دفاع بیرزد، براشیان باقی نمی‌ماند.

- در این «مردم نظامی بی‌گناه» که در هنگامه فرود بمب‌های فسفری و تبدیل شدن شهر به دریایی از آتش در زیر زمین نشسته بود، تغییری عجیب رخ داده است. آخر من می‌دیدم هر بار چشم این جماعت چه برقی می‌زد وقتی که پیشوا شروع به سخنرانی می‌کرد، پیشوایی که هیچ‌وقت از آن‌ها پنهان نکرده بود هدفش چیست... نیز می‌دیدم هربار که یک کنیسه یهودی به آتش کشیده می‌شد، می‌ایستادند و نگاه می‌کردند. بدون تاییدهای این توده‌یِ غیر نظامی، نازی‌ها هرگز به قدرت نمی‌رسیدند.

- چه بسیار بانیان جنگ‌ها که نامشان با اکثریت قاطع از صندوق‌های رای بیرون آمده است.

- ... ولی چه کسی مجرمان را بزرگ کرده و آب و نانشان داده است، چه کسی برایشان هورا کشیده و دست دعا به آسمان برده است، جز همین «مردم نظامی بی‌گناه»؟

- دارایی‌های مادی دنیا را نمی‌شود کیک بزرگی پنداشت که صرفا کافی است به تساوی تقسیمش کنی؛ گرچه اعتقاد به این الگو را نمی‌توان به سادگی از ذهن‌ها پاک کرد. 

هانس ماگنوس انسس برگرمشخصات کتاب

نویسنده: هانس ماگنوس انسنس برگر

مترجم: محمود حدادی

نشر: ماهی

چاپ اول 1390

152 صفحه

قیمت: 3500 تومان

.....................................

پ.ن: تصویر رو به رو مربوط به نویسنده کتاب «هانس ماگنوس انسنس برگر» است.

پ.ن.ن: کتاب را دوست داشتم. نثر روانی دارد و یک جورهایی شبیه کتاب «روح پراگ» است. رفتارِ مردم و حاکمان، در کشورهایی که در شرایط سخت به سر می‌برند گاهی بسیار به هم شباهت دارد.

پ.ن.ن.ن: نقاشیِ روی جلدِ کتاب ایرانی (تصویر بالا سمت چپ) اثر George Grosz است. اصل نقاشی را می‌توانید از اینجا ببینید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

داستان خرس‌های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد

داستان خرس‌های پاندا نمایشنامه جذاب و کوچکی است که داستان یک زن و مرد را در فضایی سورئال و با زبان طنز بیان می‌کند. «ماتئی ویسینی یک» نویسنده رومانیایی- فرانسویِ این کتاب، در سال ۱۹۸۴ جایزه اتحادیه نویشندگان رومانیایی را برای بهترین کتاب شعر دریافت کرد. او در طی ۱۰ سال، نمایشنامه‌های زیادی نوشت که همه آنها در کشورش (رومانی) ممنوع شدند. در سپتامبر ۱۹۸۷ در پی دعوت بنیاد فرهنگی پاریس  به فرانسه رفت و پس از درخواست پناهندگی سیاسی در این کشور اقامت گزید.
کتاب با این جملات شروع می‌شود:

مرد: تو کی هستی؟


زن: من؟

{مکث}

مرد: ما همدیگه رو می‏شناسیم؟

زن: نه لزوما.

مرد: این جا خونه توئه؟

زن: نه، خونه توئه.

مرد: شوخی می‏کنی؟

{مکث}

زن: نه بابا خونه توئه.

مرد: امکان نداره.

زن: به هر حال این تو بودی که کلید داشتی.

مرد: و ما این جا چه غلطی کردیم؟

زن: نمی‏دونم.

مرد: بین ما اتفاقیم افتاد؟

زن: اتو داری؟

 برخی از جملات کتاب


- و آن دم که دست به آغوش می‌گشاید،

سایه‌اش صلیبی است...

و آن دم که می‌پندارد خوشبختی‌اش را 

                                                  در آغوش فشرده است،

                                                                                 آن را له می‌کند.

- زن: تو دلت یه آ بگو

مرد: ...

زن: مهربون‌تر

مرد: ...

زن: بلندتر و واضح‌تر، واسه اینکه بتونم بگیریمش.

مرد: ...

زن: حالا یه آ تو دلت بگو انگار می‌خوای بهم بگی دوستم داری.

مرد: ...

زن: یه آ تو دلت بگو، انگار می‌خوای بهم بگی هیچ وقت فراموشم نمی‌کنی... 

مرد: ...

زن: حالا می‌خوام یه چیزی ازت بپرسم... یه چیز خیلی مهم... و می‌خوام تو دلت بهم جواب بدی. آماده‌ای؟

مرد: ... 

زن: آ؟

مرد: ...

زن: ...

مرد: ...

- هر روز به کاگرها یه بطر شیر مجانی می‌دادن. واسه این که مواد سمی کمتر اذیتشون کنه... ولی پدرم هر روز بطی شیر رو می‌آورد خونه... فکر کنم اون وقتا خیلی فقیر بودیم... این جوری بود دیگه... یادم می‌آد یه روز با یکی از دوستام شرط بستم که یه بطر شیر رو یه نفس سربکشم... هفت هشت سالم بیشتر نبود... شرط رو بردم.... ولی بعد از اون دیگه هرگز شیر نخوردم... حالا فقط خامه می‌تونم بخورم... اونم نه زیاد...

- زن: وقتی بچه بودی چه حیوونی رو از همه بیشتر دوست داشتی؟

مرد: خرس‌های پاندا

زن: اسم شهری که دلت می‌خواست توش زندگی کنی بگو.

مرد: «فرانکفورت». اونجا یه باغ وحش خیلی قشنگ هست.

زن: خوب پس تو توی زندگی بعدیت می‌شی یه خرس پاندا.

مرد: تو چی؟

زن: منم می‌آم فرانکفورت دیدنت.


داستان خرس های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت داردمشخصات کتاب

نویسنده: ماتئی ویسینی یک

مترجم: تینوش نظم جو

نشر: ماه ریز

تعداد صفحه: 64

چاپ هشتم 1388

قیمت: 2800 تومان

.........................

پ.ن: کتاب دوست داشتنی و خوبی بود. همچنین «تینوش نظم جو» اجازه ترجمه و نشر کتاب را از نویسنده گرفته است.

پ.ن.ن: این نمایشنامه اجراهای مختلفی داشته است (تصاویر بالا و کنار صفحه). در سال 2010  به کارگردانی یک ایرانی به نام «سیاوش شعبانپور» در تورنتو کانادا نیز باجرا شد. متن مصاحبه در مورد این اجرا را می‌توانید در اینجا بخوانید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

سرزمین گوجه‌ها سبز (قلب حیوانی)

سرزمین گوجه های سبزسرزمین گوجه های سبز


از آن کتاب‌هایی است که خواندنش کمی سخت است. داستانش فضای تلخ  و سیاهی دارد که مربوط به دوران نیکولای چائوشسکو (دیکتاتور رومانی) است. هرتا مولر نویسنده رومانی-آلمانیِ، در سال 2009 برنده جایز نوبل ادبیات شد. در ایران «سرزمین گوجه‌های سبز» قبل از اینکه هرتا مولر  برنده جایزه نوبل شود، ترجمه شده بود و فروش چندانی نداشت اما بعد از اعلام برندگان جایز نوبل 2009 فروش این کتاب به طرز چشم گیری افزایش یافت و برای مدت کوتاهی به دلیل نداشتن مجوز برای چاپ سوم در بازار کمیاب شد.

اطلاعات بیشتر در مورد کتابِ «سرزمین گوجه‌های سبز» را می‌توانید از اینجا و اینجا بخوانید.

اطلاعات بیشتر در مورد هرتا مولر را می‌توانید از اینجا و اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- ادگار گفت: «وقتی لب فرو می‌بندیم و سخنی نمی‌گوییم، غیرقابل تحمل می‌شویم و آنگاه که زبان می‌گشاییم از خود دلقکی می‌سازیم.»

- وقتی که دندان یکی می‌شکست و به زمین می‌افتاد، قهقهه می‌زدند؛ گویی که دکمه لباسشان افتاده است. گاهی یکی دولا می‌شد، دندان را برمی‌داشت و به درون گیلاسش می‌انداخت. می‌گفتند که شانس می‌آورد.

- دهقانان و تنها دهقانان یکباره از خنده به گریه می‌افتادند و از فریاد به سکوت.

- هر یکی دو روز یکی از موژیک‌ها (سرباران روس) سرش را توی توالت فرنگی می‌کرد و از یکی از رفقای خود می‌خواست تا سیفون را بکشد. موژیک‌ها سرشان را اینجوری می‌شستند.

- بچه‌های مدرسه نمی‌توانند حتی در مورد چیزی که به آن می‌بالند، جمله‌ای بدون واژه مجبور بودن بیان کنند. آنها می‌گویند؛ مادرم مجبور بود کفش جدیدی برای من بخرد. خود من هم همین کار را می‌کنم. مثلاً من مجبورم هر شب از خودم بپرسم که آیا فردایی خواهد بود؟

-  مادر گفت: «وقتی ساعت می‌بندم احساس امنیت بیشتری می‌کنم؛ حتی اگر کار نکند.»

گفتم: «پس چرا از من می‌پرسی ساعت چنده؟»

مادر گفت: «این تنها چیزی است که می‌توانم راجع به آن با تو حرف بزنم.»

هرتا مولرمشخصات کتاب

عنوان فرعی: قلب حیوانی

نویسنده: هرتا مولر

مترجم: غلامحسین میرزا صالح

نشر: مازیار

چاپ هفتم، 1390

قیمت: 4500 تومان

تعداد صفحه: 256

...............................

پ.ن: کتاب را از دوستی قرض گرفتم. خواندن قسمت‌های اول کتاب سخت و حوصله سربر است. از اواسط کتاب که داستان کم کم شکل می‌گیرد اوضاع کمی بهتر می‌شود. اما به طور کلی از یک سطحی بالاتر نمی‌رود و همچنان شامل قسمت‌های خوب و قسمت‌های حوصله سربر باقی می‌ماند. در کل نسبت به تعریف‌هایی که از کتاب شنیده بودم انتظار بیشتری داشتم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...