ریشارد کاپوشچینسکی خبرنگار لهستانی است که پس از فروپاشی دیکتاتوریِ سالازار (دیکتاتور پرتغال) در سال 1975 و استقلالِ آنگولا به این کشورِ آفریقایی میرود و مشاهداتش را از زمان خروج پرتقالیها و شروع جنگ داخلیِ آنگولا مینویسد.
اطلاعات بیشتر را میتوانید از اینجا بخوانید.
برخی از جملات کتاب
- پروردگارا!
با وجود دعاهای بسیارمان به درگاه تو، داریم همینطور جنگهایمان را میبازیم. فردا باز نبردی در پیش داریم که واقعا مهم است. با تمام توانی که داریم، باز به یاری تو محتاجیم. برای همین میخواهم درخواستی کنم: نبرد فردا سوای بقیه است. جای بچهها نیست. پس ناگزیرم استدعا کنم پسرت را به یاریمان نفرستی و خودت بیایی.
دعای کک، رهبر قبیلهی کریکاس، قبلِ نبرد سال 1876 با افریکانسیها. (ص 8)
- سرزدن به کتابفروشیای در لاگو دِپرتوگال آدم را غمگین میکند. خالی است. یک لایهی خاکستری غبار روی پیشخان قدیمی نشسته. دریغ از یک مشتری. الان کی دلش میخواهد کتاب بخواند؟ سربازها خیلی وقت پیش آخرین مجلههای پورن را هم خریده و با خودشان بردهاند خط مقدم. آنچه مانده هیچ جذابیتی برای هیچکس ندارد؛ تل شاهکارهای ادبی، قاطی خواندنیهایی به غایت نازل. (ص 30)
- سرباز بیتجربه از همه چیز میترسد. به جبه که منتقلش میکنند، دیگر فکر میکند مرگ از همه سو محاصرهاش کرده است و هر شلیکی به طرف اوست. نمیفهمد تیررس و جهت آتش کجاست، این است که به همه طرفشلیک میکند، بیوقفه شلیک میکند؛ دشمن را نمیزند، وحشت خودش را فرو مینشاند. (ص 40)
- حتی بدترین وضعیتی که میتوانیم گرفتارش شویم به اجزایی تقسیم میشود که بینشان چیزی هست تا بهش چنگ بزنیم و بچسبیم، مثل شاخهی بوتهای که در کرانهی رود میروید، تا نگذاریم گرداب تمام و کمال به درون خودش بکشدمان. آن روزنه، آن جزیره، آن شاخه، ما را در سطح وجود نگه میدارد. (ص 87)
- تصویر جنگ قابل انتقال نیست - نه با قلم نه با صدا نه با تصویر. جنگ واقعیت است، اما فقط برای آنهایی که درون میدان خونبار و سهمگین و پلشتش گرفتار شدهاند. (ص ۹۹)
مشخصات کتاب
عنوان: یک روز دیگر از زندگی
نویسنده: ریشارد کاپوشچینسکی
ترجمه: بهرنگ رجبی
نشر: ماهی
چاپ اول: بهار 95
144 صفحه
قیمت: 10000 تومان
پ.ن: اولین کتابی بود که در مورد آنگولا میخواندم. نویسنده، توضیحات و توصیفات خوبی از وضعیت آنگولا در آن سالها داده بود. دوست داشتم بیشتر حسِ پلشتی جنگ را توی کتاب منتقل میکرد اما شاید همانطور که خودش گفته: «تصویر جنگ قابل انتقال نیست - نه با قلم نه با صدا نه با تصویر. جنگ واقعیت است، اما فقط برای آنهایی که درون میدان خونبار و سهمگین و پلشتش گرفتار شدهاند.»