ژان فیلیپ دوتوناک (نویسندهی کتاب) یک روز با امبرتو اکو (نویسنده) و ژان کلود کریر (فیلمنامهنویس) دورهمی نشستهاند و دربارهی کتاب گپ زدهاند و حاصلش شده این کتاب.
اطلاعات بیشتر را میتوانید از اینجا بخوانید.
برخی از جملات کتاب
- او {امبرتو اکو} میگوید: «انسان مخلوقی به معنی واقعی کلمه، عجیب و غریب است. آتش را کشف کرده، شهرها را بنا نهاده، شعرهایی عالی سروده، تفسیرهایی از جهان به دست داده، اما در عین حال، از جنگ با همنوعانش، از تن دادن به اشتباه، از تخریب محیطزیست خویش و خطاهای دیگر دست نکشیده است. فضیلت اخلاقی بلند پایه و بلاهت فرومایه، هر دو کم و بیش به یک میزان وجود دارد. بنابراین، هنگامی که دربارهی حماقت سخن میگوییم، به تعبیری، به این مخلوق نیمه نابغه - نیمه ابله اداری احترام میکنیم.» (ص 12-13)
- {امبرتو اکو} احترام به نوشته و بعدها کتاب، قدمتی برابر قدمت خط دارد. (ص 33)
- {ژان کلود کریر} بسیاری از رماننویسان گمان میکنند که میتوانند همچنان که رمان مینویسند، سناریو هم بنویسند. اشتباه میکنند. متوجه نیستند که که این دو موضوع نوشتاری - رمان و سناریو- درواقع دو سبک نگارش متفاوت طلب میکنند. (ص 46)
- {ژان کلود کریر} برای خواندن کتاب چشممان از چپ به راست و از بالا به پایین حرکت میکند. در خطوط عربی، فارسی و عبری برعکس است. چشم از راست به چپ حرکت میکند. گاهی از خودم پرسیدهام آیا حرکت دوربین در سینما تحت تأثیر این دو حرکت قرار ندارد؟ تراولینگ در سینمای مغربزمین بیشتر از چپ به راست صورت میگیرد درحالیکه در سینمای ایران ـــ اگر بخواهم تنها از همین یک کشور یاد کنم ـــ اغلب عکس آن را دیدهام. چرا نباید تصور کنیم که عاداتمان در مطالعهی کتاب میتواند در نحوهی دیدمان تأثیر بگذارد و در حرکات غریزی چشمهایمان؟ (ص 53)
- نمیدانم این گفتهی کیست: «اگر آینده آینده است، همیشه نامنتظر خواهد بود.» (ص 55)
- ... اما امروز، دو هفته وقت میگذارید تا چیزی از یک برنامهی رایانهای بفهمید و همین که کم و بیش بر موضوع مسلط شدید، برنامهی تازهای عرضه و تحمیل میشود. پس این را نمیتوان مشکل حافظهی جمعیمان که در معرض نابودی است، به شمار آورد. به نظر من اینجا بیشتر مسئلهی ناپایداری زمان حال مطرح است. ما دیگر زمان حال را در آرامش نمیگذرانیم بلکه مدام در تلاشیم که خود را برای آینده مطرح کنیم. (ص 65)
- گذشته، مدام مایهی شگفتیمان میشود، حتی بیشتر از زمان حال، حتی شاید بیشتر از آینده. بد نیست برای پایان دادن به موضوع این بلغارستانِ ناگهان رمی شده، گفتهی بازیگر کمدی باواریایی، کارل والانتین را نقل کنم. «در گذشته، حتی آینده هم بهتر از این بود.» (ص 77)
- {ژ.ک.ک} سال 1976- 1977 بود و من تازه خانهای را که در پاریس دارم، خریده بودم. خانه در دست تعمیر بود و در منتهای بینظمی و آشفتگی. به دنبال بورخس به هتلش رفتم و او را به خانهمان آوردم. از حیاط عبور کردیم، بورخس به بازویم تکیه داده بود چون چشمش تقریبا چیزی نمیدید، از پلهها بالا رفتیم و من بیآنکه متوجه اشتباه خود باشم از به همریختگی خانه، که او طبعا ندیده بود، عذرخواستم. بورخس در جوابم گفت: «بله، میفهمم. مثل یک چرکنویس است.» در ذهن او همه چیز در ادبیات خلاصه میشد، حتی خانهای در دست تعمیر. (ص 118)
- هرکشوری باید حوادث تاریخی مهمی را از سر گذرانده باشد تا دارای شعوری شود که بتواند پدید آرندهی اندیشهای جهانی شود. (ص 153)
- ا.ا.: در ایتالیا یک برنامهی تلویزیونی داریم به نام «La Corrida» که از داوطلبان میخواهد به صحنه بیایند و درمیان هو و جنجال و اعتراض حضار عصبی و آتشی، به بیان مطالب خود بپردازند. با اینکه هر کسی میداند که با شرکت در این برنامه لت و پار خواهد شد، مسئولان هرابر مجبورند به هزاران داوطلب پاسخ رد بدهند. بسیار کماند آنهایی که دربارهی استعداد خود خیالپردازی میکنند، اما یگانه فرصتی است که به آنها داده میشود تا خود را به میلیونها تماشاگر نشان دهند و بنابراین، آمادهی تن دادن به هر کاری هستند. (ص 245)
{ژان کلود کریر} مجموعه دوم، که مایلم آن هم پس از من سرنوشتی ویژه (اما نمیدانم چه سرنوشتی) داشته باشد، مجموعهای است که با همکاری زنم فراهم کردهام و چنانکه قبلا در اینجا گفتهام، دربارهی «سفر به ایران» از قرن شانزدهم به بعد است. شاید دخترمان روزی به آن علاقه نشان دهد. (ص304)
مشخصات کتاب
عنوان: از کتاب رهایی نداریم
نویسنده: ژان فیلیپ دوتوناک
ترجمه: مهستی بحرینی
نشر: نیلوفر
چاپ اول پاییز 1393
308 صفحه
قیمت: 18000 تومان
پ.ن: به نظرم کتاب خوبی و جذابی است به خصوص اگر یک خورهی کتاب باشید. البته جاهایی که در مورد جمع کردن کتابهای قدیمی و کلکسیونرهای کتاب حرف میزدند با روحیاتام سازگار نبود. برایم جالب بود که ژان کلود کریر اطلاعات خوبی در مورد تاریخ ایران داشت البته بعدا فهمیدم پدرزنش ایرانی است.
پ.پ.ن: عکس نویسندهها به ترتیب از راست به چپ؛ ژان فیلیپ دوتوناک، امبرتو اکو، ژان کلود کریر.
پ.پ.پ.ن: ترجمه کتاب خوب و روان است اما به نظرم یکی دو جا در زیرنویس توضیحاتِ مترجم اضافه و حتی گمراه کننده بود. مثلا:
«در 1فارنهایت 451 «بردبری» جامعهای را مجسم میکند... »
این جمله از صفحهی 277 کتاب است و در زیرنویس توضیح داده: «1. فیلمی اثر کارگردان فرانسوی، فرانسوا تروفو.» در صورتی که در جمله صراحتا گفته شده فارنهایتِ 451 بردبری! و منظورش کتاب بردبری است و نه فیلم تروفو.