کتاب شامل یازده داستان است. مانند کتاب قبلی این نویسنده (بالاخره یه روز قشنگ حرف میزنم) به زبان طنز و اول شخص روایت میشود. بیشتر داستانهای این مجموعه از کتابی به نام «naked» ترجمه شده است. اطلاعات بیشتر در مورد کتاب را میتوانید از اینجا بخوانید.
برخی از جملات کتاب
- پدرم همیشه میگفت «دانشگاه بهترین چیزیه که ممکنه تو زندگیت اتفاق بیفته.» راست میگفت، چون آنجا بود که مواد و الکل و سیگار را کشف کردم.
- یک شب که برای شام آمده بود خانهی ما پدرم برای اینکه او را به حرف بیاورد گفت «راجع به اتفاقهای وحشتناک زندگیت حرف بزن. تا حالا بهتون گفته بودم یایا جسد برادرش رو وسط جاده پیدا کرده؟ با چاقو از چونه تا شکمش رو جر داده بودن، یه مشت قاتل سر هیچ و پوچ کشته بودنش. برادرش! میتونین همچین چیزی رو تصور کنین؟»
خواهرم لیسا یک هستهی زیتون پرت کرد توی بشقابم و گفت «من هر روز همچین صحنهای رو تصور میکنم، نمیدونم یایا این همه شانس رو از کجا آورده.»
- کمد و کشوهای پدرم پُر از نشانههایی بود از زندگی درونیاش. از برملا شدن رازهایش لذت میبردم ولی همیشه به نظرم باید احترام خلوت مادرم را نگه میداشتم، نه از بابت ملاحظه، بیشتر از روی ترس. دوست نداشتم احتمال دیدن دست بند و ماسکهای چرمی بر تصورم از مادر بودن اثر بگذارد.
- ترم اول با آدمی به اسم تاد آشنا شدم. یک دیتونی مهربان که تنها معلولیتش موهای قرمزش بود. فلجهای گردن به پایین برای تهیهی مواد بهترین ساقیها را سراغ داشتند و اکثر اوقاات پیش آنها بودیم. میگفتند «قلیون رو قفسهست، بغل شیافها» چیزی نگذشت که به دیدن کیسه مدفوع دوستانم عادت کردم و به نظرم دانشگاه کنت هم یک جور هاروارد آمد که همه در تزریق شاگرد اول بودند.
مشخصات کتاب
عنوان: مادربزرگت رو از اینجا ببر
نویسنده: دیوید سداریس
ترجمه: پیمان خاکسار
نشر: زاوش
چاپ اول 1392
150 صفحه
7500 تومان
....................
پ.ن: کتاب خوب و خوش خوانی است. چند وقتی است که ترجمههای پیمان خاکسار را دنبال میکنم و از خواندن کتابهایش لذت میبرم. اگر به لیست کتابهای پرفروش نشر چشمه دقت کنید تقریبا تمام ترجمههای خاکسار جزو پرفروشها بوده و این کتاب جدیدش هم در کمتر از یک ماه تجدید شده است.
پ.پ.ن: از همین مترجم کتابهای زیر را در پستهای قبلی معرفی کرده بودم.