چوب الف

چوب الف: چیزی که برای نشانه‌گذاری صفحه‌ای که خوانده شده توی کتاب می‌گذارند... و نه آن چیزی که بر سرِ ما است.

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادبیات فرانسه» ثبت شده است

پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی

پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنیپیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی

داستان نمایشنامه در مورد دو زن است. «دورا» زنی که در جنگ بالکان مورد تجاوز قرار گرفته و «کِیت» که روانشناس است و مسئولیت نگهداری از دورا را به عهده دارد.

به نظرم «ماتئی ویسنی یک» در این نمایشنامه توانسته است چهره‌یِ زشت و خشن جنگ را به شکلی عریان نشان دهد.

اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا بخوانید.



برخی از جملات کتاب


کِیت: در جنگ میان نژادها، پیکر زن میدان نبرد می‌شود. ما این پدیده را در اواخر قرن بیستم در اروپا مشاهده کردیم. آلت جنگجوی جدید همچون تیغ شمشیر شوالیهء عصر قدیم که با خون دشمن آمیخته می‌شد امروز در شیون زن‌های تجاوز شده فرو می‌رود. 


***

کیت: بیش از نیمی از زنان تجاوز شده، در جنگ‌های میان نژادی، قربانی متجاوزینی هستند که از پیش می‌شناختند یا اغلب در شعاع کم‌تر از شصت کیلومتری آن‌ها را دیده بودند.

***

دورا: اون هیچ وقت بچه من نمی‌شه. من نخواستمش. هیچ‌کی نخواستش. این بچه بی‌پدر  مادره. این بچه وجود نداره، کِیت!

کیت: چرا. اون داره تو شیکمت بزرگ می‌شه. مادرش تویی.

دورا: پدرش چی؟ پدرش کی می‌شه؟ اگه یه روز ازم بپرسه پدرم کیه، چی بهش جوب بدم؟ بگم پدرش کیه؟

کیت: جنگ. پدرش جنگه.

***

چه جوری برات بگم کیت که من از کشورم متنفرم؟

... سال‌ها و سال‌ها به مغزشون فشار میارن تا بفهمن چه جوری چنین چیزهایی ممکن بوده. تا ابد همین پرسش‌ها رو از خودشون می‌کنن: کی شروع کرد؟ کی از همه بدذات‌تر بود؟ چه جوری تونستن، هر کدوم به نوبت، تا این حد پست و رذل باشن...

***

دورا: کشور من تصویر یه یه سرباز مست حیرون رو داره که خنجرش رو روی پاچه‌یِ شلوار ارتشیش تمیز می‌کنه و توی غلافش می‌ذاره. بعدش روی جسد مردی که خرخره‌اش رو بریده تف می‌کنه...

کشور من شبیه اون مادریه که می‌بینه اونیفرم پسرش یه دکمه کم داره. با عجله دگمه رو می‌دوزه و بعدش پسرش رو خاک می‌کنه...

تصویر کشور من اون سه تا سربازن که دارن می‌شاشن روی آوارهای دود زده خونه‌یی که آتیش زدن.

کشور من تصویر یه سرباز جوونی رو داره که برای اولین بار آدم کشته. کنار مردی که گردنش را بریده و هنوز داره جون میده بالا میاره.

کشور من شبیه مادریه که این نامه رو براش فرستادند: «پسرت رو کشتیم. اگه می‌خوای برات جسدش رو بفرستیم تا خاکش کنی، برامون سه هزار دلار تهیه کن.»

کشور من زنی‌یه که از شدت ترس و وحشت، لحظه‌ای که متجاوزش می‌خواد لباسش رو در بیاره خونریزی می‌کنه. متجاوز حالش بهم می‌خوره بهش دشنام می‌ده و می‌ذاره زنه بره.

اینه کشور من، مادری که نمی‌تونه برای پسرش که توی سربرنیکا کشته شده و هنوز شناسایی نشده عزاداری کنه. عاقبت تصمیم می‌گیره یکی از پیراهن‌هاش رو خاک کنه تا بتونه سر یه قبری گریه کنه.

ماتئی ویسنی یکمشخصات کتاب

عنوان: پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی

نویسنده: ماتئی ویسنی یک

مترجم: تینوش نظم جو

نشر: نی

چاپ چهارم

122 صفحه

قیمت: 4000تومان

...............

پ.ن: در پست‌های قبلی دو نمایشنامه دیگر از همین نویسنده با نام «داستان خرس‌های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد» و «اسب‌های پشت پنجره» را معرفی کرده بودم.

پ.ن: در ایران نیز «تینوش نظم جو» و «مهفام نزهت شعار» تئاتر این نمایشنامه را اجرا کرده‌اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

خاموشی دریا

در زمان اشغال فرانسه توسط آلمان، چند تن از نویسندگان فرانسه نشریاتی مخفی به نام «نیمه شب» را منتشر می‌کردند. داستان «خاموشی دریا» نیز مربوط به یکی از همین نشریات است. این نوشته‌ها با نام مستعار منتشر می‌شد. نام مستعار نویسنده خاموشی دریا «ورکور» (نام یکی از روستاهای فرانسه) است و تا مدت‌ها کسی نام نویسنده اصلی این داستان را نمی‌دانست. 

خاموشی دریا، روایت پیرمرد نویسنده‌ای است که به همراه دخترِ برادرش در خانه‌ای قدیمی زندگی می‌کنند و مجبورند افسری آلمانی را در خانه خود بپذیرند. آن‌ها سکوت را برای نشان دادن اعتراض و مبارزه علیه اشغال کشور انتخاب می‌کنند. داستان از زبان پیرمرد روایت می‌شود.

فایل پی دی اف کتاب را می‌توانید از اینجا دانلود کنید.

برخی از جملات کتاب

* ترقی در برابر وجدان آسوده، چیز بسیار کوچکی است.

* آن روز فهمیدم که، برای هرکس که بتواند دقیق شود، دست هم تاثرات انسانی را مانند صورت و بهتر از آن نشان می‌دهد،‌ زیرا از آن هم کمتر در زیر سلطه اراده است.

* گفت: «هیچ وقت روح نمی‌میرد. از این بلاها روح خیلی دیده است. روح از خاکستر خودش دوباره به وجود می‌آید. ما باید دنیایی بسازیم که هزار سال دوام کند: اول باید خراب کرد.» نگاهی به او کردم. نگاهی به چشمان روشنش کردم. بله! راست می‌گفت و به گفته خود ایمان داشت. از همه بدتر همین بود.

* «وقتی انسان به یاد انگلیس‌ها می‌افتد،‌ بلافاصله اسم شکسپیر به نظرش می‌آید. ایتالیایی‌ها: دانته،‌ اسپانی: سروانتس. ما خودمان: فورا گوته. بعد باید رفت و جستجو کرد تا نام‌های دیگری پیدا شود. اما بگوییم فرانسه؟ که در نظر مجسم می‌شود؟ مولیر؟ راسین؟ هوگو؟ ولتر؟ رابله؟ یا دیگری؟ ناگهان همه هجوم می‌آورند، ‌مثل جمعیتی که درتئاتری منتظر باشند! انسان نمی‌داند کدام یک را اول وارد کند.»

بعد برگشت و با لحن موقر و جدی گفت: «اما در موسیقی، ما باخ،‌ هندل، بتهوون، واگنر، موتسارت را داریم... کدام یک اول به یاد می‌آید؟»

سپس آهسته سری تکان داد. «و با این احوال باز ما با هم جنگیدیم.»

ورکور (ژان برولر)مشخصات کتاب

عنوان: خاموشی دریا

نویسنده: ورکور (ژان برولر)

مترجم: حسن شهید نورائی

نشر: دنیای نو

96 صفحه

چاپ دوم 1387

قیمت: 1650 تومان!

.........................

پ.ن: بخشی از دیباچه دفترچه‌های خاموشی: فرانسه در خاموشی به سر می‌برد، خاموشی مردم، خاموشی خانه‌ها... خاموشی فکر، خاموشی نویسندگانی که از حق ابراز عقاید خود محروم گردیده‌اند، ‌خاموشی در برابر دنیا. مللی که پشت این دیوار زندگی نکرده‌اند، سختی این مجازات را درک نمی‌کنند و اندازاه آن را نمی‌یابند. فقط بدانند که مردانی می‌میرند تا در این دیوار شکافی به وجود آید.

پ.ن.ن: به نظرم برخلاف مقدمه‌ای که مترجم در ابتدای کتاب آورده این اثر یک شاهکار ادبی نیست اما با این حال خواندنش هم خالی از لطف نیست. بر اساس این داستان تئاتری نیز با همین اسم (به کارگردانی نیما دهقان) در ایران اجرا شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

اسب‌های پشت پنجره

اسب‌های پشت پنجرهاسب های پشت پنجره

نمایشنامه‌ی «اسب‌های پشت پنجره» درباره جنگ و اثراتی که بر روح و روان آدم‌ها برجا می‌گذارد، است. نمایشنامه در سه بخش اصلی روایت می‌شود و در هر سه بخش شخصیت زن و پیکی که اخبار جنگ را می‌آورد حضور دارند. 

اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

* پیک: راستش یه کم خنده‌داره... منم نمی‌دونم باید در این مورد چی فکر کنم... پسرتون مثل جریان هوا بی‌رنگ بود. می‌شه گفت بخار شد و توی فضا گم شد... زیر فشار درد انقدر کز کرد که دیگه تنها یه نقطه شد، یه نقطه‌ای که ناپدید شد... و من بهتون اطمینان می‌دم که از این لحاظ نشون داد سرباز نمونه‌ایه... هیچ وقت فکر کردین که چه قدر دنیای ما دنیای پاکیزه‌ای می‌شد اگه هیچ سربازی جسدش رو پشت سرش جا نمی‌ذاشت؟ 


* زن: سه تا پسر داره که هرسه تاشون رفتن جبهه... حالا نمی‌خواد نامه رو باز کنه... همه‌یِ روز توی خونه‌اش می‌مونه، با پرده‌های بسته، توی تاریکی... گاهی می‌ره بیرون یه کم شیر بخره، نامه رو با خودش می‌بره، گاهی به نونوا نشونش می‌ده، به قصاب نشونش می‌ده... ولی بازش نمی‌کنه... گوش می‌دی هانس؟

* زن‏: وحشتناکه! یه آدم زنده رو با پاهاشون له و لورده کردن، وحشتناکه!

پیک:  ‏همینه دیگه! چی‌کار می‌‏تونستن بکنن؟ خیلی شلوغ‏ بود، خانم. کسی نمی‌‏فهمید روی چی داره پا می‌‏ذاره.

زن‏: بعدش چی، بلندش کردین؟

پیک:  ‏نتونستیم، خانم. ولی من پوتین‏‌ها رو آوردم.

 (آرام در کمد را نیمه‏‌باز می‌‏کند و از آن چندین پوتین بیرون می‌‏آید.)

زن‏: پوتین‏‌هاشه؟

پیک: ‏نخیر، خانم، اینا پوتین‏‌هایی‌‏ان که ایشون رو له‌‏ولورده کردن.

 (پیک در کمد را باز می‌‏کند و انبوهی پوتین از کمد روی زمین می‌‏افتد.)

زن‏: اصلاً نمی‌‏فهمم.

پیک: ‏من راه دیگه‌‏ای ندیدم، خانم. هرچی از ایشون باقی‏ مونده زیر پاشنه‌‏های این پوتین‏‌هاست که‏ له‌‏ولورده‏‌اش کردن. واسه همین من همه‌‏شون رو براتون آوردم.


ماتئی ویسینی یکمشخصات کتاب

عنوان: اسب‌های پشت پنجره

نویسنده: ماتئی ویسینی یک

مترجم: تینوش نظم جو

نشر: نی

چاپ سوم 1390

قیمت: 2000 تومان

88 صفحه

...................................

پ.ن: به نظرم کتاب جمع و جور خوبی است. از لحاظ حجم و قطع کتاب، جزو دسته‌ای است که به راحتی می‌توان در اتوبوس و مترو خواند. در ضمن تئاتر آن نیز در ایران به کارگردانی «هادی کمای مقدم» و «روح الله جعفری» به روی صحنه رفته است.

پ.ن.ن: «داستان خرس‌های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد» از همین نویسنده را قبلا در این پست معرفی کرده بودم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

داستان خرس‌های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد

داستان خرس‌های پاندا نمایشنامه جذاب و کوچکی است که داستان یک زن و مرد را در فضایی سورئال و با زبان طنز بیان می‌کند. «ماتئی ویسینی یک» نویسنده رومانیایی- فرانسویِ این کتاب، در سال ۱۹۸۴ جایزه اتحادیه نویشندگان رومانیایی را برای بهترین کتاب شعر دریافت کرد. او در طی ۱۰ سال، نمایشنامه‌های زیادی نوشت که همه آنها در کشورش (رومانی) ممنوع شدند. در سپتامبر ۱۹۸۷ در پی دعوت بنیاد فرهنگی پاریس  به فرانسه رفت و پس از درخواست پناهندگی سیاسی در این کشور اقامت گزید.
کتاب با این جملات شروع می‌شود:

مرد: تو کی هستی؟


زن: من؟

{مکث}

مرد: ما همدیگه رو می‏شناسیم؟

زن: نه لزوما.

مرد: این جا خونه توئه؟

زن: نه، خونه توئه.

مرد: شوخی می‏کنی؟

{مکث}

زن: نه بابا خونه توئه.

مرد: امکان نداره.

زن: به هر حال این تو بودی که کلید داشتی.

مرد: و ما این جا چه غلطی کردیم؟

زن: نمی‏دونم.

مرد: بین ما اتفاقیم افتاد؟

زن: اتو داری؟

 برخی از جملات کتاب


- و آن دم که دست به آغوش می‌گشاید،

سایه‌اش صلیبی است...

و آن دم که می‌پندارد خوشبختی‌اش را 

                                                  در آغوش فشرده است،

                                                                                 آن را له می‌کند.

- زن: تو دلت یه آ بگو

مرد: ...

زن: مهربون‌تر

مرد: ...

زن: بلندتر و واضح‌تر، واسه اینکه بتونم بگیریمش.

مرد: ...

زن: حالا یه آ تو دلت بگو انگار می‌خوای بهم بگی دوستم داری.

مرد: ...

زن: یه آ تو دلت بگو، انگار می‌خوای بهم بگی هیچ وقت فراموشم نمی‌کنی... 

مرد: ...

زن: حالا می‌خوام یه چیزی ازت بپرسم... یه چیز خیلی مهم... و می‌خوام تو دلت بهم جواب بدی. آماده‌ای؟

مرد: ... 

زن: آ؟

مرد: ...

زن: ...

مرد: ...

- هر روز به کاگرها یه بطر شیر مجانی می‌دادن. واسه این که مواد سمی کمتر اذیتشون کنه... ولی پدرم هر روز بطی شیر رو می‌آورد خونه... فکر کنم اون وقتا خیلی فقیر بودیم... این جوری بود دیگه... یادم می‌آد یه روز با یکی از دوستام شرط بستم که یه بطر شیر رو یه نفس سربکشم... هفت هشت سالم بیشتر نبود... شرط رو بردم.... ولی بعد از اون دیگه هرگز شیر نخوردم... حالا فقط خامه می‌تونم بخورم... اونم نه زیاد...

- زن: وقتی بچه بودی چه حیوونی رو از همه بیشتر دوست داشتی؟

مرد: خرس‌های پاندا

زن: اسم شهری که دلت می‌خواست توش زندگی کنی بگو.

مرد: «فرانکفورت». اونجا یه باغ وحش خیلی قشنگ هست.

زن: خوب پس تو توی زندگی بعدیت می‌شی یه خرس پاندا.

مرد: تو چی؟

زن: منم می‌آم فرانکفورت دیدنت.


داستان خرس های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت داردمشخصات کتاب

نویسنده: ماتئی ویسینی یک

مترجم: تینوش نظم جو

نشر: ماه ریز

تعداد صفحه: 64

چاپ هشتم 1388

قیمت: 2800 تومان

.........................

پ.ن: کتاب دوست داشتنی و خوبی بود. همچنین «تینوش نظم جو» اجازه ترجمه و نشر کتاب را از نویسنده گرفته است.

پ.ن.ن: این نمایشنامه اجراهای مختلفی داشته است (تصاویر بالا و کنار صفحه). در سال 2010  به کارگردانی یک ایرانی به نام «سیاوش شعبانپور» در تورنتو کانادا نیز باجرا شد. متن مصاحبه در مورد این اجرا را می‌توانید در اینجا بخوانید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

خنده و فراموشی


کتاب «خنده و فراموشی» یک مجموعه داستان است، گرچه خود میلان کوندرا در مصاحبه‌ای آن را رمان می‌داند. میلان کوندرا بعد از نوشتن این کتاب، تابعیت چک خود را از دست می‌دهد و به فرانسه مهاجرت می‌کند. در پاورقی‌های کتاب، ماجراهای زندگی خودش را نیز تعریف کرده است. بیشتر آثار میلان کوندرا را دوست دارم. معمولا شخصیت‌های داستانش را ذهن کاوی می‌کند و می‌توان گفت کتاب‌هایش ترکیبی از رمان و روانشناسی و حتی گاهی جامعه شناسی است.


برخی از جملات کتاب:

* در زبان سیاسی آن روز‌ها «روشنفکر» نوعی آدم زیادی بود. معنای آدمی را می‌داد که نمی‌توانست زندگی را درک کند و از مردم بریده بود.

* قتل عام خونین بنگلادش به سرعت خاطره هجوم روس‌ها به چکسلواکی را فروپوشاند، قتل آلنده ناله‌های بنگلادش را محو کرد، جنگ صحرای سینا باعث شد مردم آلنده را فراموش کنند، کشتار عمومی در کامبوج صحرای سینا را از ذهن مردم زدود و غیره و غیره تا اینکه همگان می‌گذارند همه چیز از یاد برود.

* رویدادهای تاریخی معمولا بدون ذوق و استعداد چندانی از یکدیگر تقلید می‌کنند.

* با بازی فروختن آینده مردم به بهای گذشته‌شان آشنا بود. او را مجبور می‌کردند در تلویزیون ظاهر شود و گزارش ندامت خود را به مردم بدهد و بگوید چه اشتباهی می‌کرده که آن حرف‌های زشت و ناپسند را درباره‌یِ روسیه و بلبل‌ها به زبان آورده است. مجبورش می‌کردند که زندگی خودش را انکار کند؛ به یک سایه، به آدمی بدون گذشته، به هنرپیشه‌ای بدون نقش تبدیل بشود.

* خنده عمیق به معنای زندگی عمیق است. 

* زنی که روزی یک نامه‌یِ چهار صفحه‌ای برای معشوقش می‌نویسد، جنون نوشتن ندارد، فقط زنی عاشق است. اما دوست من که نامه‌های عاشقانه‌اش را زیراکس می‌کند تا شاید روزی بتواند آن‌ها را چاپ کند، جنون نوشتن دارد. شوق نامه نویسی، خاطره نویسی یا نوشتن تاریخچه زندگی (برای خود یا خانواده) جنون نوشتن نیست؛ شوق نوشتن کتاب (برای پیدا کردن خوانندگان ناشناس) جنون نوشتن است.

* نخستین گام برای از میان برداشتن یک ملت پاک کردن حافظه آن است. باید کتاب‌هایش را، فرهنگش را، تاریخش را از بین ببرد. بعد باید کسی را داشت که کتاب‌های تازه‌ای بنویسد، فرهنگ تازه‌ای جعل کند و بسازد، تاریخ تازه‌ای اختراع کند.    

* خاطره نفرت نیرومندتر از خاطره محبت است.

میلان کوندرامشخصات کتاب:

نویسنده: میلان کوندرا

مترجم: فروغ پوریاوری

تعداد صفحه: 182

چاپ سوم

قیمت: 1000 تومان!

............................

پ.ن: تصویر روبه‌رو مربوط به میلان کوندرا است.

پ.ن. ن: خلاقیتِ به کار رفته در سانسور کردن تصویر رویِ جلد کتابِ ایرانی هم برایم جالب بود!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

کالیگولا

اگر کتاب «بیگانه» آلبر کامو را دوست داشتید، توصیه می‌کنیم این کتاب را نیز بخوانید. گایوس سزار (کایوس) سومین امپراتور روم بود که در سال‌های 37 تا 41 میلادی بر روم حکومت می‌کرد. به او لقب کالیگولا،‌ (به معنی پوتین‌های کوچک) داده بودند. او در زمان امپراتوری خود کارهای عجیبی کرد که یکی از آن‌ها ازدواج با خواهرش «دروسیلا» بود. آلبرکامو در این نمایش‌نامه ماجرای زندگی کالیگولا، بعد از کشته شدن دروسیلا را روایت کرده است.

برخی از جملات کتاب

* مرگ دروسیلا نیست که چون صاعقه بر سر او فرو آمده است، بلکه آگاهی به مرگ، خود مرگ، هستی مرگ است.

* هلیکون: عشق از آن بیماری‌هایی است که دست رد به سینه‌ی هیچ‌کس نمی‌زند، چه با هوش و چه ابله. 

* کالیگولا: فکر می‌کنی که من دیوانه‌ام؟

هلیکون: خودت می‌دانی که من عاقل‌تر از آنم که فکر بکنم.

* کالیگولا: ... حکومت کردن یعنی دزدیدن، همه این را می‌دانند. اما راه و رسم دزدیدن فرق می‌کند.

* من می‌دانستم که ناامیدی هست. اما نمی‌دانستم یعنی چه.

* بار اول نیست که مردی در مملکت ما قدرت بی‌حد و حصر دارد، اما بار اول است که مردی این قدرت بی‌حد و حصر را به کار می‌برد تا جایی که انسان و جهان را نفی کند. 

* هلیکون: برای ساختن سناتور یک روز کافی است و برای ساختن کارگر ده سال.

* کالیگولا: مستبد کسی است که مردم را فدای عقیده‌اش یا جاه‌طلبی‌اش می‌کند.

* کالیگولا: ... کسی را دوست داشتن یعنی پیر شدن با او را پذیرفتن.


..................آلبر کامو

پ.ن: این کتاب در ایران چند ترجمه دارد که من ترجمه ابولحسن نجفی،‌ انتشارات «کتاب زمان» را خواندم. البته برای سال 2357 بود! و بعید می‌دانم جدیدا دوباره چاپ شده باشد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

باباگوریو

باباگوریوباباگوریو


این کتاب را به کسانی که به ادبیات کلاسیک علاقه دارند توصیه می‌کنم. باباگوریو داستانِ زندگی پیرمردی است که عاشق دخترانش است اما... . می‌گویند انوره دو بالزاک این کتاب را در مدت چهل روز نوشته است! اطلاعات بیشتر در مورد این کتاب را می‌توانید در اینجا و اینجا بخوانید. فایل صوتی کتاب را نیز می‌توانید از این سایت دانلود کنید. 

برخی از جملات کتاب:

- قلب انسان هنگامی که به ارتفاعات محبت صعود می‌کند، گاه می‌ایستد و نفسی تازه می‌کند، اما، هیچ چیز آن را در سراشیب تند احساسات کینه آلود متوقف نمی‌کند.

- زن از رنج کشیدن به خاطر کسی که دوستش دارد لذت می‌برد.

- دانشجوی بی‌پول مثل سگی که از میان هزاران خطر تکه استخوانی را بدزد، یک لذت ناچیز را می‌قاپد، آن را در هم می‌شکند، مغز آن را می‌خورد و باز می‌‌دود. اما جوانی که چند سکه طلا در کیسه‌اش چرخ می‌خورد، لذات خود را از سر فرصت می‌چشد، جزئیات آن را به خاطر می‌سپارد، وقت را به خوشی می‌گذراند و در آسمان پرواز می‌کند.

- آدم بهتر است با مردان بجنگد، تا اینکه در خانه با زنش دعوا داشته باشد.

- چیز غریبی است، مرگ بدون اینکه با ما مشورت کند به سراغ ما می‌آید.

........................................

پ.ن: تصویر سمت راست، یکی از جلدهای فرانسوی کتاب است و تصویر سمت چپ پوستر فیلمی است که بر اساس این کتاب ساخته شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

ظرافت جوجه تیغی (یک وحشی متمدن)

ظرافت جوجه تیغیموریل باربری

کتاب «ظرافت جوجه تیغی» دو راوی دارد؛ اولی پیرزنی پنجاه و چهار ساله، باهوش، اهل ادبیات و هنر، که سرایدار یک ساختمان مجلل در بالای شهر است. او دلش نمی‌خواهد بقیه اهالی ساختمان به هوش و علاقه‌مندی‌هایش پی ببرند به همین دلیل یک زندگی مخفی و پنهانی دارد تا دیگران او را به شکل یک سرایدار پیر و ابله ببینند. دومین راوی دختر نوجوان و باهوشی است که در یکی از آپارتمان‎های همان ساختمان زندگی می‌کند. او بسیار گوشه گیر است و نمی‌تواند آدم‌های اطراف و مخصوصا اعضای خانواده خود را تحمل کند به همین دلیل قصد دارد در روز تولدش خودکشی کند و خانه را به آتش بکشد!

برخی از جملات کتاب:

- خانم میشل ظرافت جوجه تیغی را دارد: از بیرون پوشیده از خار، یک قلعه واقعی نفوذ ناپذیر، ولی احساسم به من می‌گوید که از درون او به همان اندازه جوجه تیغی ظریف است، حیوان کوچک، بی‌حال، به شدت گوشه‌گیر و بی‌اندازه ظریف.

- شاید زندگی یعنی همین: ناامیدی بسیار، ولی همین‌طور لحظه‌هایی از زیبایی، که در آن لحظه‌ها، زمان همان زمان نیست. درست نت‌های موسیقی که نوعی پرانتز در گذر زمان ایجاد می‌کنند، تعلیق، یک جای دیگر درهمین جا، یک همیشه در هرگز.

- رنج می‌کشیدم بی آن‌که دردی در میان باشد.

- در ساعت مردن، این دیگرانند که برای ما می‌میرند زیرا من اینجا هستم، خوابیده روی سنگ فرشِ کمی سردِ خیابان و اهمیتی به مردنم نمی‌دهم، این وضعیت هیچ اهمیتی بیشتر از دیروز ندارد. ولی دیگر من آن‌هایی که دوست دارم نخواهم دید و مردن این است.

- فقط یک دوست داشته باش و او  را خوب انتخاب کن.

- هوشمندی در نفس خود هیچ ارزش و سودی ندارد. آدم‌های هوشمند بوده‌اند که تمام عمرشان را، به عنوان مثال، وقف مسئله جنسیت فرشتگان کرده‌اند.

- تدوین والاترین مفاهیم از بررسی پیش پا افتاده‌ترین جزییات آغاز می‌شود.

- هر چیزی به وقتش می‌آید برای کسی که می‌تواند منتظر بماند. (برگرفته از کتاب جنگ و صلح در متن کتاب)

- چون ما سرایدار بودیم، یه نظر می‌آید که پذیرفته شده است که مرگ برای ما در روند طبیعی امور قرار دارد و چیزی عادی و پیش پا افتاده است حال آن‌که برای داراها چیزی غیر عادلانه و واقعه‌ای ناگوار شمرده می‌شد.

........................................

پ.ن:  این کتاب را «مرتضی کلانتریان» ترجمه کرده و توسط انتشارات «کندوکاو» منتشر شذه است.

پ.ن.ن: عنوان فرعیِ «یک وحشی متمدن» از دیالوگ یکی از شخصیت‎‌های کتاب گرفته شده است. 

پ.ن.ن.ن: تصویر سمت چپ مربوط به نویسنده کتاب «موریل باربری» است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...