کتاب «خنده و فراموشی» یک مجموعه داستان است، گرچه خود میلان کوندرا در مصاحبهای آن را رمان میداند. میلان کوندرا بعد از نوشتن این کتاب، تابعیت چک خود را از دست میدهد و به فرانسه مهاجرت میکند. در پاورقیهای کتاب، ماجراهای زندگی خودش را نیز تعریف کرده است. بیشتر آثار میلان کوندرا را دوست دارم. معمولا شخصیتهای داستانش را ذهن کاوی میکند و میتوان گفت کتابهایش ترکیبی از رمان و روانشناسی و حتی گاهی جامعه شناسی است.
برخی از جملات کتاب:
* در زبان سیاسی آن روزها «روشنفکر» نوعی آدم زیادی بود. معنای آدمی را میداد که نمیتوانست زندگی را درک کند و از مردم بریده بود.
* قتل عام خونین بنگلادش به سرعت خاطره هجوم روسها به چکسلواکی را فروپوشاند، قتل آلنده نالههای بنگلادش را محو کرد، جنگ صحرای سینا باعث شد مردم آلنده را فراموش کنند، کشتار عمومی در کامبوج صحرای سینا را از ذهن مردم زدود و غیره و غیره تا اینکه همگان میگذارند همه چیز از یاد برود.
* رویدادهای تاریخی معمولا بدون ذوق و استعداد چندانی از یکدیگر تقلید میکنند.
* با بازی فروختن آینده مردم به بهای گذشتهشان آشنا بود. او را مجبور میکردند در تلویزیون ظاهر شود و گزارش ندامت خود را به مردم بدهد و بگوید چه اشتباهی میکرده که آن حرفهای زشت و ناپسند را دربارهیِ روسیه و بلبلها به زبان آورده است. مجبورش میکردند که زندگی خودش را انکار کند؛ به یک سایه، به آدمی بدون گذشته، به هنرپیشهای بدون نقش تبدیل بشود.
* خنده عمیق به معنای زندگی عمیق است.
*
زنی که روزی یک نامهیِ چهار صفحهای برای معشوقش مینویسد، جنون نوشتن
ندارد، فقط زنی عاشق است. اما دوست من که نامههای عاشقانهاش را زیراکس
میکند تا شاید روزی بتواند آنها را چاپ کند، جنون نوشتن دارد. شوق نامه
نویسی، خاطره نویسی یا نوشتن تاریخچه زندگی (برای خود یا خانواده) جنون
نوشتن نیست؛ شوق نوشتن کتاب (برای پیدا کردن خوانندگان ناشناس) جنون نوشتن
است.
* نخستین گام برای از میان برداشتن یک ملت پاک کردن
حافظه آن است. باید کتابهایش را، فرهنگش را، تاریخش را از بین ببرد. بعد
باید کسی را داشت که کتابهای تازهای بنویسد، فرهنگ تازهای جعل کند و
بسازد، تاریخ تازهای اختراع کند.
* خاطره نفرت نیرومندتر از خاطره محبت است.
مشخصات کتاب:
نویسنده: میلان کوندرا
مترجم: فروغ پوریاوری
تعداد صفحه: 182
چاپ سوم
قیمت: 1000 تومان!
............................
پ.ن: تصویر روبهرو مربوط به میلان کوندرا است.
پ.ن. ن: خلاقیتِ به کار رفته در سانسور کردن تصویر رویِ جلد کتابِ ایرانی هم برایم جالب بود!