داستانِ نمایشنامه در مورد مجسمهسازی به اسم «برندسلی» است. او به همراه نامزدش «کارول ملکت» منتظر یک خریدار آثار هنری به اسم «جورج بمبرگ» است. در همان شب قرار است با پدرِ نامزدش آشنا شود و به طور اتفاقی معشوقهیِ سابقش «کلی» نیز میخواهد به دیدنش بیاید. ماجرا وقتی آشفتهتر میشود که برق خانه قطع میشود و...
اطلاعات بیشتر در مورد کتاب را میتوانید از اینجا بخوانید.
برخی از جملات کتاب
... او جزو آن دسته از دوستان عاقبت اندیشی است که دیر یا زود در ازای رفاقتشان چیزی از شما خواهند خواست.
* **
کارول ... تو کمتر از پنج سال، من مثل همسر میکل آنژ زندگی میکنم.
هارول [با مناعت طبع] البته میکل آنژ همسر نداشت متاسفانه!
کارول [آزرده خاطر] نداشت؟
هارول نه. در واقع احساساتِ گرمی نسبت به گونهیِ دیگر طبیعت داشت.
***
کلی منظورم اینه که ما چهار سالو کنار هم گذروندیم. چطور میتونیم اِنقدر راحت مثل یه روزنامهی کهنه همدیگرو بندازیم دور.
برندسلی چرا نتونیم؟تو همهیِ صفحات سیاسی و حوادث منو خوندی، صفحات سرگرمیام رو که دیگه صد بار خوندی.
کلی خوب نظرت در مورد چاپ دوم چیه؟
***
دوشیزه ... بعد اون بیشرفا، اون کافرا با جلیقههای چرمیشون، همهشون منو مسخره میکنن! ولی دیگه نه. اوه، نه! وقتی خداوند قدرت خود را نمایان سازد چه کسی را یارای ایستادگیست؟ خداوند آنها را از موتورسیکلتهاشان به زیر خواهد کشید! به راستی روزی قحطی بنزین نازل خواهد شد! پایان سیگارکشیها و گردن کشیهای هیپیها نزدیک است...
مشخصات کتاب
عنوان: کمدی سیاه
نویسنده: پیتر شفر
ترجمه: مجید رویین پرویزی
نشر: افراز
چاپ دوم 1389
128 صفحه
قیمت:3300 تومان
...................
پ.ن: گویا قرار است تئاتر این نمایش نیز توسط فرزین محدث ساخته شود.