اتواستاپزن در این کتاب معادل کلمهی "hitchhikers" است. یعنی مسافرانی که میخواهند رایگان سوار شوند و تا جایی از مسیر که به مسیر راننده میخورد با آنها همراه شوند. برای این گونه از مسافرها کتاب راهنمای ارزان سفر کردن نیز وجود دارد. اسم کتاب نیز به همین معنی است، کتاب راهنمایی برای کسانی که بین کهکشانها اتواستاپ میزنند. داستان کتاب در ژانر علمی تخیلی و طنز است و ماجرا از چند دقیقه قبل از نابود شدن کرهی زمین شروع میشود.
اطلاعات بیشتر را میتوانید از اینجا مطالعه کنید.
برخی از جملات کتاب
- یک دستگاه کوچک دیگر هم بود که به یه چرتکه شباهت داشت هرچند از چرتکههای معمولی کمی بزرگتر بود. این دستگاه به حدود صد تا دکمهی کوچک و یه مانیتور ده در ده سانت مجهز بود و کاربر اون در زمانی کمتر از یه ثانیه میتونست هر کدوم از میلیونها حافظهی اطلاعاتی ضبط شده در دستگاه رو که دلش میخواست روی همین مانیتور احضار کنه و بخونه یا بشنوه یا ببینه. این دستگاه خیلی پیچیده به نظر میرسید، برای همین روی جلد پلاستیکی اون با حروف بزرگ حک شده بود «هول نشوید!»
این دستگاه قابل توجهترین کتابی بود که انتشاراتی دب اصغر تولید کرده بود. کتاب راهنمای کهکشان برای اتواستاپزنها. (ص 35)
- حتی اگر این دانشمندها میدونستن که رییسجمهور کهکشان هیچ قدرتی نداره باز هم براشون فرقی نمیکرد و میخواستند یه بار هم شده این آدم رو از نزدیک ببینند. فقط شش نفر در کهکشان میدونستن که مهمترین وظیفهی رییس جمهور نه اعمال قدرت که پرت کردن حواس مردم از قدرته. ( ص47)
- {پیرمرد} با جدیت به آرتور نگاه کرد و ادامه داد، «من طرفدار پر و پا قرص دانش و علم هستم.»
آرتور گفت «هممممم... راست میگید؟» برخورد عجیب و مهربانانهی پیرمرد نگرانش میکرد.
پیرمرد گفت «بله.» بعد سکوت کرد.
آرتور احساس مردی رو داشت که تو اتاق خواب یکی دیگه با زن یارو غافلگیر شده و شوهرِ زنه میآد تو اتاق، کت و شلوار خودش رو عوض میکنه ، چند کلمه در مورد هوا میگه و میزنه بیرون. (ص 147)
- جادوتز ادامه داد، «بذارید این کامپیوترها مثل قدیم به کار خودشون برسن و هرچی میخوان حساب کنن، ما هم به کار خودمون میرسیم و به حقیقتهای ابدی رسیدگی میکنیم. قبول؟ طبق قوانین، جست و جوی حقیقتهای ابدی و مهم واضحا و بدون ابهام به متفکران حرفهای واگذار شده رفیق. حالا اگه یه کامپیوتر لعنتی پیدا بشه و جواب این سوالها رو پیدا کنه همهی ما درجا بیکار میشیم. درسته؟ میخوام بگم که حق نیست که ما تمام شب نخوابیم و دربارهی اینکه آیا خالق وجود داره یا نه فکر و بحث کنیم و تو سر و کلهی هم بزنیم و این ماشین زپرتی فردا صبح شمارهی تلفن خصوصیِ یارو رو هم رو به تکه کاغذ بنویسه.» (ص 164)
- «میدونی، آرمانگرایی چیز خوبیه. صداقت علمی و پایبندی به حقیقت در تحقیقات هم درسته. اینها همش سرجای خودشون معتبر و محترمن. جست و جوی حقیقت به هر بهایی، این هم خیلی شیکه و چی بهتر از این! اما، البته میبخشید ها، زمانی میرسه و آدم گاهی تو یه موقعیتی گیر میکنه که به این نتیجه میرسه که حقیقت محض علمی، اگر اصلا وجود داشته باشه، اینه که به احتمال بسیار زیاد یه گله ابله دیوونه جهان چند بعدی و بینهایت ما رو اداره میکنن. اون وقت آدم دو راه بیشتر نداره: یا دوباره ده میلیون سال علاف بشه تا آخر سر برسه به همین جواب، یا پول رو برداره و بزنه به چاک. من که انتخابم روشن و مشخصه... » (ص ۱۹۰)
- تاریخ تکامل هر تمدن مهمی تو کهکشان از سه مرحلهی مشخص و مجزا میگذره: زنده موندن، دانش اندوختن و تکمیل کردن دانش. به این مراحل میگن مراحل «چهجوری، چرا و کجا»
برای مثال مهمترین سوال مرحلهی اول اینه «چهجوری غذا پیدا کنیم که از گشنگی نمیریم؟» مهمترین سوال مرحلهی دوم، «چرا غذا میخوریم» و مهمترین سوال مرحلهی سوم، «خوشمزهترین کباب رو از کجا میشه خرید؟» (ص ۲۰۴)
مشخصات کتاب
عنوان: راهنمای کهکشان برای اتواستاپزنها
نویسنده: داگلاس آدامز
ترجمه: آرش سرکوهی
نشر: چشمه
205 صفحه
قیمت: 14000 تومان
پ.ن: به نظرم کتاب خوب و بامزهای بود. هم داستان علمی و تخیلی آن جذاب بود و هم شوخیها و زبان طنزش. در ترجمه زبان راوی چیزی بین زبان و گفتار و نوشتار بود که اولش کمی خواندنش را سخت میکند ولی بعد از مدتی عادی میشود.