چوب الف

چوب الف: چیزی که برای نشانه‌گذاری صفحه‌ای که خوانده شده توی کتاب می‌گذارند... و نه آن چیزی که بر سرِ ما است.

۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نشر چشمه» ثبت شده است

اومون را

اومون رااومون را

«امون را» نام راوی کتاب است. او از کودکی علاقه زیادی به آسمان دارد و بزرگ‌ترین آرزویش رفتن به ماه است. برای رسیدن به این آرزو به همراه یکی از دوستانش (میتیوک) در مدرسه هوانوردی ثبت نام می‌کند و بعد از پایان امتحانات و مصاحبه‌ها برای رفتن به فضا پذیرفته می‌شود اما در آینده اتفاق‌های دیگری می‌افتد که با تصویر آرزوهای زمان کودکی امون فاصله زیادی دارد.

آمون یکی از رب النوع‌های شهر تیبز مصر باستان بوده. بعد از شورش اهالی تیبز علیه حکومت مرکزی، آمون اهمیتی ملی پیدا کرد و با «را» یا «ع» -الاهه‌ی خورشید- یگانه شد و به آمون را تغییر نام داد. نام کتاب اومون را است. اومون که نام کوچک شخصیت اصلی کتاب است در واقع نام نیروی ویژه‌ی پلیس روسیه هم هست. (پیشگفتار مترجم)

کتاب طنز انتقادی و 'گزنده‌ای دارد. امون را اولین کتابی است که از ویکتور پِلِوین در ایران ترجمه شده است.

اطلاعات بیشتر در مورد کتاب را می‌توانید از اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- ولی نمی‌توانم با اطمینان بگویم این من بودم که تمام این‌ها را می‌دیدم. اوایل کودکی (مثل پس از مرگ، البته شاید) انسان در یک زمان در تمام جهات کسترده می‌شود، برای همین می‌توانیم بگوییم هنوز وجود نداریم- شخصیت بعدا به وجود می‌آید، زمانی که اتصال با یک جهت مشخص برقرار می‌شود. (ص15)

- ته قلبم از حکومتی که تهدید خاموشش باعث می‌شد هر چند نفری که دور هم تجمع می‌کنند، حتی برای چند ثانیه، مشتاقانه از بی‌فکرترین و احمق‌ترین فرد جمع تقلید می‌کنند، نفرت داشتم. (ص 18)

- اورچاگین هم هرگز راجع به مسائل فنی حرف نمی‌زد؛ در عوض تخمه آفتاب‌گردان می‌شکست و جوک می‌گفت و موقع خندیدن پوست تخمه‌های تفی از دهنش پرت می‌شدند بیرون.

یک بار پرسید «چه طوری می‌شه گوز رو به پنج قسمت تقسیم کرد؟»

وقتی گفتیم نمی‌دانیم جواب داد «تو یه دستکش بگوزین» (ص 66)

- خاله‌ام که سرکار می‌رفت مرا می‌سپرد به همسایه‌مان و من هم دائم از این جور سوال‌ها ازش می‌پرسیدم و از عجزش در جواب دادن لذت می‌بردم.

گفت: «درون تو روح هست اومون، روحت از طریق چشم‌هات بیرون رو نگاه می‌کنه. روح تو همون جور توی بدنت زندگی می‌کنه که همسترت توی اون قابلمه. این روح بخشی از خداست که همه‌ی ما رو آفریده. تو اون روحی اومون.»

«چرا خدا منو توی این قابلمه اسیر کرده؟»

زن گفت: «نمی‌دونم.»

«خودش کجاست؟»

پیرزن دست‌هاش رو باز کرد و گفت «همه جا.»

«پس من هم خدام؟»

گفت: «نه، آدم خدا نیست، ولی الهی هست.»

من که با این کلمات ناآشنا مشکل داشتم پرسیدم «مردم شوروی هم الهی‌ان؟»

پیرزن گفت: «البته.»

پرسیدم «تعداد خداها خیلی زیاده؟»

«نه فقط یکی.»

به کتاب راهنمای بی‌خدایان در قفسه‌ی کتابخانه‌ی خاله‌ام اشاره کردم و پرسیدم «پس چرا اون تو نوشته که تعدادشون زیاده؟» (ص 77-78)

- داخل لوناخود، نشسته روی زین و دسته دردست، روی بدنه‌ی دوچرخه دولا شده بودم. کتی ضخیم تنم بود و یک کلاه خز با روگوشی سرم و یک جفت پوتین جیر پایم. یک ماسک اکسیژن به گردنم آویزان بود. صدای تلفن از جعبه‌ی سبزی می‌آمد که کف پبچ شده بود. گوشی را برداشتم. 

«خاک بر سر حمال آشغال نفهم!» صدایی بم و هیولا‌وار با لحنی پر از یأس و درماندگی در گوشم ترکید «اونجا داری چه غلطی می‌کنی؟ با خودت ور می‌ری؟»

«شما؟»

«رئیس مرکز کنترل پرواز سرهنگ خالمرادف. بیداری؟»

«چی؟»

«چی و زهرمار. آماده باش. شصت ثانیه تا پرتاب!» (ص 111)

- خالمرادف گفت «واقعا که خیلی الاغی. توی پرونده‌ی پرسنلیت دیدم که تو بچگیت هم جز اون حرومزاده‌ای که بهش شلیک کردیم هیچ دوستی نداشتی. تا حالا به آدم‌های دیگه فکر کرده‌ی؟ بابا به تنیس نمی‌رسم.»

یک آن از تصور اینکه کمی بعد خالمرادف با شلوارکی که به ران‌های چاقش چسبیده در زمین تنیس پارک لوژینسکی به توپ ضربه خواهد زد در حالی که من دیگر وجود ندارم حال بدی بهم دست داد. (ص 144)

ویکتور پلوینمشخصات کتاب

عنوان: اومون را

نویسنده: ویکتور پلوین

ترجمه: پیمان خاکسار

چاپ اول 1392

نشر زاوش

162 صفحه

قیمت 8000 تومان


پ.ن: عالی بود. یکی از بهترین کتاب‌های طنزی که در این چند وقت اخیر خواندم. با اینکه لحن کتاب کاملا جدی است اما بعضی جاها از تصور اتفاقی که در حال رخ دادن بود بلند بلند می‌خندیدم. توصیه می‌کنم این کتاب را حتما بخوانید. خواندنش مثل بقیه کارهایی که پیمان خاکسار در این چند وقت اخیر ترجمه کرده، دلچسب و جذاب است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

ترانه‌ی برف خاموش

ترانه ی برف خاموشترانه‌ی برف خاموش

کتاب شامل مجموعه داستان‌هایی از هربرت سلبی جونیور (نویسنده مرثیه‌ای برای یک رویاء) است. نام اکثر شخصیت‌های اصلی داستان «هری» است و بیشتر داستان‌ها حال و هوایی روانی دارند.

اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

تو حرف نداری. واقعا بهم اعتماد به نفس می‌دی. به تمام جوک‌های بی‌مزه من می‌خندی.

نفهمیدم داری شوخی می‌کنی.

وقتی ریتا شروع به خندیدن کرد فنجان نزدیک لبش بود و مجبور شد محکم با هر دو دست نگهش دارد تا بتواند آن را در نعلبکی بگذارد.

فکر کنم باید تا تمام شدن قهوه‌هامون آتش بس اعلام کنیم تا بیشتر از این گند بالا نیاوردیم.

هری دست راستش را بالا آورد و گفت، خیلی خب، قول مردونه. ولی می‌دونی، با تو بودن و مسخره بازی درنیاوردن خیلی سخته.

***

وقتی ساعت ملاقات تموم شد خیلی ناراحت شدم، هیچ چیز ناراحت کننده‌تر از دیدن آدم‌هایی نیست که ته راهرو می‌رن تا سوار ماشین بشن، به ما اجازه می‌دن کنار پنجره بایستیم و رفتن ملاقات‌کننده‌ها رو تماشا کنیم. بعضی وقتا برای مدت طولانی همون‌طور اون‌جا می‌ایستیم. به ما می‌گن این کار خوب نیست، فقط خودمون رو اذیت می‌کنیم ولی رفتن از کنار پنجره، حتی وقتی که همه رفتن، خیلی سخته.

***

وقتی به ایستگاه مقصدش رسید یک لحظه خواست بایستد و نفسی تازه کند که پشیمان شد و به حرکتش به سمت ایستگاه اتوبوس ادامه داد و چندبار بین راه نگاهی به ساعتش انداخت. اتوبوس یک دقیقه‌ای بود که رسیده بود و خدا را شکر که توانست یک صندلی خالی پیدا کند. خبرهایی درباره‌ی جاری شدن سیل، یک قتل با تبر و زلزله‌ای با تلفات 10000 نفر خواند و با آسودگی روی صندلی ولو شد.

***

قطره‌های خون از دستش تاب می‌خوردند و بعد وقتی تلفن‌های برای پخش خبر به صدا در آمدند همسایه‌های بیشتری از خانه‌ها خارج شدند و همین‌طور نزدیک‌تر و نزدیک‌تر آمدند تا اینکه حدود صد نفر کنار پیاده‌رو صف کشیدند و موریس را تماشا کردند که بالاخره از تکه تکه کردن تلویزیون دست کشید و بنزین را روی قطعات تلویزیون خالی کرد و یک کبریت رویش کشید و آتش با صدای پوف بلندی زبانه کشید. هاهاهاهاهاها، بسوز ای حرومزاده، بسوز، بسوز، بسوز!!! و بعد شورع کرد به بالا و پایین پریدن و میلتون دوید طرف آتش و مایا کشیدش عقب و بچه‌های همسایه جیغ کشیدند، خاموشش کنید، خاموشش کنید! و والدین‌شان با هم دم گرفتند، بسوز، بسوز، بسوز، بسوز!

هربرت سلبی جونیورمشخصات کتاب

عنوان: ترانه‌ی برف خاموش

نویسنده:هیوبرت سلبی جونیور

ترجمه: پیمان خاکسار

نشر: چشمه

چاپ اول 1389

181 صفحه

قیمت 4300 تومان

....................

پ.ن: به نظرم مجموعه داستان خوبی بود. داستانی که در آن پدر تلویزیون را می‌سوزاند بیشتر از بقیه دوست داشتم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

شوالیه ناموجود

شوالیه ناموجودشوالیه ناموجود

 

شوالیه ناموجود سومین کتاب از سه گانه «نیاکان ما» است. این مجموعه داستانی با موضوع جنگ‌های صلیبی بین اعراب و مسیحیان نوشته شده است. کالوبنو به زبان طنز٬ حماقت این جنگ‌ها را نشان می‌دهد. اطلاعات بیشتر در مورد این مجموعه را می‌توانید از اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- مسئله‌ای نیست! مسئله‌ای نیست! دنبال کردن این قضیه بی‌فایده است و شما هم موضوع انتقام گرفتنتان منتفی است! چند روز پیش، الیویه به تصور اینکه دو عمویش در جنگ کشته شده‌اند، انتقام‌شان را گرفت! در حالی که آنها زیر میز مانده و به خواب رفته بودند! در نتیجه ما ماندیم با این دو انتقام نابه‌جا، چه دردسر جالبی! در حال حاظر همه چیز طبق قاعده صورت می‌گیرد: طبق معیارهای ما، یک انتقام به خاطر به عمو، معادل نیم انتقام برای مرگ پدر به شمار می‌رود. بنابراین، انگار ما یک انتقام خون پدر را داشته‌ایم، قضیه تمام است.

- مسئله مهم این بود که خوب بفهمند چه فحش‌هایی داده شده است، موضوعی که بیشتر وقت‌ها میان مسیحیان و عرب‌ها مشکل ایجاد می‌کرد؛ اگر یک وقت توهین نامفهوم رد و بدل می‌شد تکلیف چه بود؟ چاره‌ای نبود جز اینکه فحش تا آخر عمر به بهای از دست دادن حیثیت در دل شخص بماند. به همین دلیل، در این مرحله از نبرد مترجم‌ها شرکت می‌کردند، گروهی افراد سریع و چابک که بر اسب‌های کوچک اندام و بامزه‌ای بودند، اینجا و آنجا می‌دویدند، در حین عبور هر فحشی را که می‌شنیدند، بی‌درنگ برای طرف مقابل و به زبان خودش ترجمه می‌کردند.

- زمزمه‌ای از این سر تا آن سر میز برخاست. بنا به قوانین جاری شوالیه‌گری کسی که توانسته باشد بکارت دوشیزه‌ای جوان از تبایر .الا را از خطر حتمی لکه‌دار شدن نجات دهد، باید بی‌درنگ، در جا به لقب شوالیه مفتخر شود؛ حال آنکه اگر زن جوانی از خانواده‌‎ای اصیل، ولی نه یک دوشیزه، در همان شرایط از چنین هتک حرمتی رهانده شود، در قوانین پیش‌بینی شده است که اقدام آن فرد فقط در دستور هنگ ذکر می‌شود و برای مدت سه ماه حقوقی معادل سه برابر حقوق معمولی به او پرداخت می‌شود.

- {آژیلوف}: افترای محض. سوفرونی باکره بود. طهارت او پشتوانه‌ی اصلی عنوان و شرافت من است.

{شارلمانی}: می‌توانید دوشیزگی او را برای ما ثابت کنید؟

{آژیلوف} به جستجوی سوفرونی خواهم رفت.

آستولف با کج خلقی پرسید: «و مدعی هستید او را به همان وضعی که در پانزده سال پیش بوده است خواهید یافت؟ آهن‌های حدادی شده‌یِ زره‌های‌مان هم تا این اندازه دوام نمی‌آورد.»

ایتالو کالوینومشخصات کتاب

عنوان: شوالیه ناموجود

نویسنده: ایتالو کالوینو

ترجمه: پرویز شهدی

نشر: چشمه

چاپ دوم 1382

175 صفحه

قیمت: 1100 تومان

........

پ.ن: نگاه حماقت بار به جنگ و طنز کتاب را دوست داشتم٬ اما گاهی داستان قدرت و کشش لازم را نداشت. کتاب «شبی از شب‌‌های زمستان مسافری» را بیشتر دوست داشتم.

پ.پ.ن: در پست‌های قبلی کتاب «شاه گوش می‌کند» از همین نویسنده را معرفی کرده بودم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

مادربزرگت رو از اینجا ببر

مادربزرگت رو از اینجا ببرمادربزرگت رو از اینجا ببر

کتاب شامل یازده داستان است. مانند کتاب قبلی این نویسنده (بالاخره یه روز قشنگ حرف می‌زنم) به زبان طنز و اول شخص روایت می‌شود. بیشتر داستان‌های این مجموعه از کتابی به نام «naked» ترجمه شده است. اطلاعات بیشتر در مورد کتاب را می‌توانید از اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- پدرم همیشه می‌گفت «دانشگاه بهترین چیزیه که ممکنه تو زندگیت اتفاق بیفته.» راست می‌گفت، چون آنجا بود که مواد و الکل و سیگار را کشف کردم.

 

- یک شب که برای شام آمده بود خانه‌ی ما پدرم برای اینکه او را به حرف بیاورد گفت «راجع به اتفاق‌های وحشتناک زندگیت حرف بزن. تا حالا بهتون گفته بودم یایا جسد برادرش رو وسط جاده پیدا کرده؟ با چاقو از چونه تا شکمش رو جر داده بودن، یه مشت قاتل سر هیچ و پوچ کشته بودنش. برادرش! می‌تونین همچین چیزی رو تصور کنین؟»

خواهرم لیسا یک هسته‌ی زیتون پرت کرد توی بشقابم و گفت «من هر روز همچین صحنه‌ای رو تصور می‌کنم، نمی‌دونم یایا این همه شانس رو از کجا آورده.»

- کمد و کشوهای پدرم پُر از نشانه‌هایی بود از زندگی درونی‌اش. از برملا شدن رازهایش لذت می‌بردم ولی همیشه به نظرم باید احترام خلوت مادرم را نگه می‌داشتم، نه از بابت ملاحظه، بیشتر از روی ترس. دوست نداشتم احتمال دیدن دست بند و ماسک‌های چرمی بر تصورم از مادر بودن اثر بگذارد.

- ترم اول با آدمی به اسم تاد آشنا شدم. یک دیتونی مهربان که تنها معلولیتش موهای قرمزش بود. فلج‌های گردن به پایین برای تهیه‌ی مواد بهترین ساقی‌ها را سراغ داشتند و اکثر اوقاات پیش آنها بودیم. می‌گفتند «قلیون رو قفسه‌ست، بغل شیاف‌ها» چیزی نگذشت که به دیدن کیسه مدفوع دوستانم عادت کردم و به نظرم دانشگاه کنت هم یک جور هاروارد آمد که همه در تزریق شاگرد اول بودند.

دیوید سداریسمشخصات کتاب

عنوان: مادربزرگت رو از اینجا ببر

نویسنده: دیوید سداریس

ترجمه: پیمان خاکسار

نشر: زاوش

چاپ اول 1392

150 صفحه

7500 تومان

....................

پ.ن: کتاب خوب و خوش خوانی است. چند وقتی است که ترجمه‌های پیمان خاکسار را دنبال می‌کنم و از خواندن کتاب‌هایش لذت می‌برم. اگر به لیست کتاب‌های پرفروش نشر چشمه دقت کنید تقریبا تمام ترجمه‌های خاکسار جزو پرفروش‌ها بوده و این کتاب جدیدش هم در کمتر از یک ماه تجدید شده است.

پ.پ.ن: از همین مترجم کتاب‌های زیر را در پست‌های قبلی معرفی کرده بودم.

- بالاخره یه روز قشنگ حرف می‌زنم

- برادران سیسترز

- اتحادیه ابلهان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

برادران سیسترز

برادران سیسترزبرادران سیسترز

داستانِ کتاب در مورد دو برادرِ آدم‌کش است که ماموریت دارند مردی به اسم «وارم» را بکشند. یکی از برادرها به اسم «الی» داستان را روایت می‌کند. زمانِ داستان در سال 1851 اتفاق می‌افتد و حال و هوایِ وسترنی دارد.

اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا بخوانید.


برخی از جملات کتاب

- اندوخته‌ی روحیه‌ام را یک کاسه کردم و تصمیم گرفتم که آلونک را به جایی قابل سکونت تبدیل کنم. نه هیزمی باقی مانده بود و نه خار و خاشاکی٬ ولی خاکسترها و زغال‌‌ها هنوز سرخ بودند و من رفتم سراغِ صندلی پیرزن و بردمش بالایِ سر و کوبیدمش زمین و خوردش کردم. پایه‌ها و نشیمن و پشتی‌اش را به شکل یک وی برعکس توی شومینه چیدم و کمی از نفت فانوس را روی راس هرم ریختم. یک دقیقه بعد صندلی تاگهان شعله کشید. از درخشش و بویش نیرو گرفتم. صندلی از چوب سخت بلوط بود و خوب می‌سوخت. مادرم همیشه می‌گفت پیروزی‌های کوچک و من هم همین را با صدای بلند تکرار کردم.

- صدایِ ناله‌ی فنرهایِ تشک، زیرِ سنگینیِ یک مرد بی‌قرار٬ دلگیرترین صدایی است که به عمرم شنیده‌ام.

- دیگر از کوره در رفته بودم و دوباره برگشتم تا با مرد حرف بزنم: «اصلا برای چی بچه‌ای به این سن رو آوردی اینجا که شاهد همچین خشونتی باشه؟» پسر بچه گفت: «قبلا هم آدمشی دیده‌م. یه بار یه نفر با قمه شکم یه سرخ‌پوسته رو جر داد و دل و روده‌اش مثل یه مار چاق قرمز ریخت بیرون. یه بار هم دیدم که یه مرده رو بیرون شهر دار زدن. زبونش این جوری از دهنش زد بیرون.» بچه شکلک زشتی درآورد.

به مرد گفتم «هنوز هم فکر می‌کنی کار درستی می‌کنی.» مرد چیزی نگفت.

- دنیا چه جور جایی می‌شد اگر پول طوقی نبود بر گردن و روح‌مان.

- «وقتی یه مزد بندازی پشت هر کاری٬ چیزی که قراره انجامش بدی یه جورایی مشروعیت پیدا می‌کنه٬ به نظر بقیه آبرومند می‌آد. می‌شه گفت به نظرم خیلی مهم می‌آد وقتی یه چیزی به بزرگی جون یه آدم به عهده من گذاشته می‌شه.»

 - خشونت کلام و رفتارش شگفت زده‌ام کرد٬ وقتی به خودم آمدم دیدم یک قدم به عقب رفته‌ام. گفتم تو دختر غیرعادی‌یی هستی.»

در مخالفت با من گفت «این زندگیه که غیر عادیه نه من.» نمی‌دانستم در جواب چه بگویم. جمله‌ای از این درست‌تر نمی‌شد گفت.

پاتریک دوویتمشخصات کتاب

عنوان: برادران سیسترز

نویسنده: پاتریک دوویت

ترجمه: پیمان خاکسار

نشر: به نگار

چاپ دوم زمستان ۱۳۹۱

۲۷۹ صفحه 

قیمت: ۱۳۰۰۰ تومان

...........

پ.ن: اولین بار که کتاب را در کتاب فروشی چشمه دیدم، نسبت به خریدنش مقاومت کردم، چون علاقه‌ای به ژانر وسترن نداشتم. اما با تعریف‌هایی که از دوستانم شنیدم مقاومتم را شکستم و کتاب را خریدم. حالا جزو یکی از بهترین کتاب‌هایی است که تا کنون خوانده‌ام. از معدود کتاب‌هایی است که با آن می‌توان لذتِ داستان خواندن را حس کرد. ترجمه بسیار خوبِ پیمان خاکسار نیز کتاب را خواندنی‌تر کرده است. خواندنش را به شدت توصیه می‌کنم.

پیمان خاکسارپ.ن.ن: مدتی هست که کتاب‌هایِ ترجمه شده پیمان خاکسار را دنبال می‌کنم و از خواندنشان لذت می‌برم. در پست‌هایِ قبلی نیز دو تا از این کتاب‌ها را معرفی کرده بود.

- بالاخره یه روزی قشنگ حرف می‌زنم

- اتحادیه ابلهان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

مرد سوم

مرد سوممرد سوم

داستان در مورد مردی است که به دعوت دوستش به اتریش می‌رود، اما متوجه می‌شود که دوستش مرده و یا کشته شده است.


اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا بخوانید.


برخی از جملات کتاب

- از زن‌ها درست مثل «تصادف» دوری می‌کرد؛ این از آن چیزهایی بود که اتفاق می‌افتاد، بدون آنکه خودش بخواهد.

- هیچ وقت باورمان نمی‌شود که شاید آنقدر که بقیه به چشم ما مهم‌اند، ما برایشان مهم نباشیم.

- ... تازه آن وقت برای دومین بار، واقعا، دختره را دیده. دختره هم که مثل او خودش را زده بود به نفهمی، با شلوارِ فلانلِ کهنه‌یِ وصله پینه‌‌ای‌اش، یک جورِ ناجوری ایستاده بود همان جا. پاهاش را جوری پس و پیش گذاشته بود که انگار می‌خواهد از خودش دفاع کند.

- آدم‌ها همیشه چیزهای زیادی دارند که ازشان خبر نداریم؛ حتی آدم‌هایی که دوستشان داریم. چیزهای خوب، چیزهای بد. باید ظرفیتش را داشته باشیم.

- آدم هنوز هم می‌تواند بابت کارهای معمولی اشتیاق داشته باشد؟ چه موقعیت‌هایی که از دست می‌روند صرفا به خاطر اینکه کار کار است.

گراهام گرینمشخصات کتاب

عنوان: مرد سوم

نویسنده: گراهام گرین

ترجمه: محسن آزرم

نشر: چشمه

چاپ اول زمستان 90

159 صفحه

قیمت: 4200 تومان

...........................

پ.ن: این کتاب توسط بهروز تورانی نیز ترجمه شده است. مقایسه این دو ترجمه را می‌توانید در اینجا و اینجا بخوانید. کتاب ترجمه شده توسط تورانی را می‌توانید از اینجا دانلود کنید.

پ.ن.ن: گراهام گرین برای نوشتن فیلمنامه مرد سوم ابتدا داستان آن را نوشت و سپس این داستان را به فیلمنامه تبدیل کرد.

پ.ن.ن.ن: در پست‌های قبلی کتاب مرد دهم از همین نویسنده را معرفی کرده بودم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

شباهت‌های ناگزیر و اردشیر

شباهت های ناگزیر و اردشیر محصص


موضوع کتاب شباهت‌هایی است که در طرح‌های کاریکاتوریست‌ها به طور اتفاقی به وجود می‌آید. کتاب بیشتر شامل این طرح‌های مشابه است. بخش دیگری از کتاب شامل نوشته‌هایی از جواد مجابی در مورد اردشیر محصص است و همچنین متن برخی از نامه‌های اردشیر محصص از فرانسه.

اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا بخوانید.


برخی از جملات کتاب

- دنیا پر از دیوانه‌هایی است که زیر سایه دولت‌ها، شغل شرافتمندانه‌ای دارند.

- در وهله اردشیر یک ضد انسان است. مقطعی که او از بشریت می‌دهد، گندیده و  پر از پوسیدگی است. تنفر او از فرد شروع می‌شود، به گروه، جامعه، سیستم و به مفهوم انسان می‌رسد.

- اردشیر نه از روی ترحم، نه با بی‌اعتناییِ یک جلاد با قربانیات عرصه شطرنج خود رفتار می‌کند. او آدمی را به صورت سوسک نمی‌بیند، او یکباره سوسک می‌بیند.

- وقتی شما آن چیزی را که می‌خواهید به وجود می‌آورید، یک هنرمند هستید ولی وقتی شما اراده و کار دیگران را دنبال می‌کنید، هرگز. (استاین برگ)

جواد مجابیمشخصات کتاب

عنوان: شباهت‌های ناگربز و اردشیر

نویسنده: جواد مجابی

نشر: چشمه

چاپ اول 1387

قیمت: 3500 تومان

تعداد صفحه: 152

........................

پ.ن: برای آشنایی بیشتر تصویر کاریکاتور اردشیر محصص به قلم دیوید لوین و دو تا از طرح‌های اردشیر محصص را نیز در اینجا گذاشتم.

اردشیر محصص


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

کجا ممکن است پیدایش کنم

کجا ممکن است پیدایش کنمکجا ممکن است پیدایش کنم


کتاب شامل پنج داستان کوتاه است. سبک روایتی موراکامی در این داستان‌ها بسیار شبیه کارور است. متن و روایت داستان مهم‌تر از پایان و نتیجه‌گیری آن است.

اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا بخوانید.

کتاب را می‌توانید از اینجا بخرید.

برخی از جملات کتاب


- من از خواهش متنفرم. خواستن همیشه من را افسرده می‌کند؛ مثل وقت‌هایی که کتابی را از کتابخانه برمی‌دارم. به محض اینکه شروع به خواندن می‌کنم، تنها چیزی که می‌توانم به آن فکر کنم این است که کتاب کی تمام می‌شود.

- مطمئن نیستم فرق این دو را بدانم- فرق نگاه کردن به هوا و فکر کردن را. ما همیشه فکر می‌کنیم مگر نه؟ نه اینکه زندگی کنیم تا فکر کنیم، اما برعکسش همیشه هم درست نیست، که ما فکر می‌کنیم تا زندگی کنیم. من برخلاف دکارت معتقدم که ما گاهی فکر می‌کنیم تا نباشیم. خیره شدن به هوا شاید، ناخواسته، تاثیر عکس داشته باشد.

- زندگی روزمره ما تنها اندکی فراتر از انبوه واکنش‌های بی‌معنا و بی‌اهمیت حرکتی‌مان است.

-گاه معناداراترین چیزها از دل بی‌تکلف‌ترین آغازها بیرون آمده‌اند.

- او مجبور نشد ترک تحصیل کند. حتی آن اندازه پول هم احتیاج نداشت. دخترها این طورند. چیزهای اطرافشان را وحشتناک‌تز از آن چه هست می‌بینند.

- اگر به آن‌ها دستور داده می‌شد که به نام امپراتور زمین را تا برزیل سوراخ کنند، بیل برمی‌داشتند و شروع به کار می‌کردند. بعضی‌ها به این «خلوص» می‌گویند، اما دامپزشک برای آن کلمات دیگری داشت.

هاروکی موراکامی

مشخصات کتاب

عنوان: کجا ممکن است پیدایش کنم

نویسنده: هاروکی موراکامی

ترجمه: بزرگمهر شرف الدین

نشر: چشمه

چاپ هشتم 1390

166 صفحه

قیمت: 4400 تومان

........................

پ.ن: داستان «راه دیگری برای مردن» را بیشتر از بقیه داستان‌هایش دوست داشتم. در کل کتاب خوب و خوش خوانی بود.

پ.ن.ن: پیشنهاد می‌کنم صفحه مربوط به موراکامی در انتشارات رند هاوس را از اینجا ببینید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

اتحادیه ابلهان

اتحادیه ابلهاناتحادیه ابلهان

نام شخصیت اصلی کتاب «ایگنیشس» است. جوانی مجرد و 30 ساله که به تنهایی با مادرش زندگی می‌کند. در نگاه اول ممکن است تفکر و نگاهِ ایگنیشس به دنیای اطرافش عجیب به نظر برسد و او را ابله جلوه بدهد، اما اگر به سایر شخصیت‌های داستان دقت کنیم، متوجه می‌شویم که آن‌ها نیز حماقت‌های خاص خودشان را دارند که به دلیل رایج بودن این نوع حماقت‌ها باعث می‌شود شبیه انسان‌هایِ عادی به نظر برسند.

اطلاعات بیشتر در مورد کتاب را می‌توانید از اینجا بخوانید.

کتاب را می‌توانید از اینجا تهیه کنید.

برخی از جملات کتاب


- وقتی نابغه‌ای در دنیا پیدا می‌شود می‌توانید او را از این نشانه بشناسید؛ تمام ابلهان علیه‌اش متحد می‌شوند. (جانتن سویفت - مقدمه کتاب)

-ایگنیشس به عنوان متخصص فرهنگ و هنر قرون وسطا به روتا فورتانا اعتقاد داشت، یکی از آن مفاهیم اصلی کتاب تسلای فلسفه، اثری فلسفی که تفکر قرون وسطا بر پایه‌ی آن بنا شده بود.

- می‌شود گفت من همیشه با نژاد سیاه احساس خویشاوندی داشته‌ام چون موقعیت‌شان درست شبیه من است؛ هردوی ما در جامعه امریکا غیر خودی هستیم، هرچند که تبعید من خود خواسته است.

- چیزی نگذشت که رفتار وحشیانه‌ی میرنا تمام حضار ضیافت را فراری داد و ما با قهوه‌ای سرد و کلمات داغ تنها ماندیم.

- «عالی نیست؟ من دو کلاس بیشتر سواد ندارم. ننه‌م بیرون رخت چرکای ملت رو می‌شست و کسی هم راجع به مدرسه حرف نمی‌زد. تمام وقت تو خیابون لاستیک قل می‌دادم. من قل می‌دادم، ننه‌هه می‌شست و هیشکی هیچی یاد نمی‌گرفت.»

- «پس کارِ آن انگل رسوای قرطاس اداری بود. شبیه بازوی بوروکراسی بود. همیشه کارمندان دولت رو از فضای تهی‌یی می‌شه شناخت که بیشتر آدم‌ها با چیزی به اسم صورت پرش کردند.»

- «در هنگام بیهوشی این‌ها مشغول لوده بازی با تن من بودن؟ دست کم لطف می‌کردی و جلوشونو می‌گرفتی. خدا می‌دونه دست این هرزه‌های به اصطلاح پزشک تا کجاها نرفته. ممکنه چند لحظه از اینجا بیرون بری تا خودم رو بررسی کنم ببینم آیا با من با بی‌احتیاطی رفتار شده یا نه؟...»

جان کندی تولمشخصات کتاب

عنوان: اتحادیه ابلهان

نویسنده: جان کندی تول

ترجمه: پیمان خاکسار

نشر: به نگار

چاپ اول 1391

تعداد صفحه: 467

قیمت: 20000 تومان

................................

پ.ن: نویسنده این کتاب (جان کندی تول) در سن 28 سالگی این کتب را نوشت اما هیچ ناشری حاضر به چاپ آن نشد و به همین دلیل در سن 32 سالگی خودکشی کرد. بیست سال بعد مادرش با تلاش فراوان موفق شد کتاب را چاپ کند. بعد از چاپ کتاب، بسیار مورد استقبال قرار گرفت و برنده جایزه پولیتزر شد.

تئاتر اتحادیه ابلهانپ.ن.ن: بر اساس این کتاب چند تئاتر نیز در بر روی صحنه رفته است که تصویر رو به رو مربوط به یکی از این تئاترهاست.

پ.ن.ن.ن: چند تصویر دیگر از روی جلدهای خارجی این کتاب در اینترنت پیدا کردم.






a confederacy of duncesاتحادیه ابلهاناتحادیه ابلهان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

مرگ در می‌زند

مرگ در می‌زندمرگ در می زند

کتابِ «مرگ در می‌زند»‌ مجوعه داستان‌های طنزی است که از کتاب Allen Compelet Prose of Woody  انتخاب شده است. در ایران از این مجموعه سه کتابِ تسویه حساب، بی بال و پر و عوارض جانبی ترجمه شده است. این مجموعه شامل داستان‌ها، مقالات و نمایشنامه‌هایی است که وودی آلن در مطبوعات (بیشتر در نشریه نیویورکر) و در دهه شصت و هفتاد نوشته است.

به نظرم در کتاب «مرگ در می‌زند» نمونه‌های خوبی از طنزِِ  وودی آلن جمع‌آوری شده است، هر چند ممکن است سطح همه داستان‌های آن یکسان نباشد و حتی بعضی از داستان‌های آن را دوست نداشته باشیم.  

فایل صوتی کتاب را می‌توانید از اینجا دانلود کنید.

کتاب را می‌توانید از اینجا تهیه کنید.

برخی از جملات کتاب


ـ یادمه به ساعت دیوار آشپزخونه نگاه کردم؛ چهار و پنجاه دقیقه بود، دقیقا چهار و پنجاه دقیقه. از این موضوع کاملا مطمئنم؛ چون ساعت دیواری آشپزخونه سه سال خوابیده و عقربه‌هاش روی چهار و پنجاه دقیقه مونده.

ـ مست نکرده بودیم؛ البته خُب اگه نخوام دروغ بگم باید اعتراف کنم که یه گالن الکل با خودمون داشتیم؛ اما اصلا در حدی نبود که بخواد ما رو مست کنه.

ـ مرگ یه تصور نمادین از نبودنه و همون‌طور که خودتون خوب می‌دونین چیزی که نباشه نمی‌تونه وجود داشته باشه... بنابراین مرگ وجود نداره و فقط یه وهمه.

ـ در حالی که جنازه نیدلمن در آتش می‌سوخت همه ما ساکت و مغموم فقط به دو چیز فکر می‌کردیم: بارانی که بسیار تند می‌آمد و جنازه‌ای که دیر می‌سوخت.

ـ خواهش می‌کنم منو بسوزونید؛ شاید فکر کنین که سوزوندن جنازه یک مُرده کار شنیعیه؛ اما باید بدونین که من ترجیح می‌دم سوزونده بشم تا اینکه زیر زمین دفن بشم و البته هر دوی این‌ها رو به اینکه مجبور باشم یه تعطیلات آخر هفته دیگه رو با زنم بگذرونم ترجیح می‌دم.

ـ انسان برای مشاهده واقعیت وجودی خود دو راه پیش رو داشت:

رستگاری روحی و یا نصبِ یک آینه قدی در تالار پذیرایی منزلش.

وودی آلن و سون یی پروینمشخصات کتاب

عنوان: مرگ در می‌زند

نویسنده: وودی آلن

مترجم: حسین یعقوبی

نشر: چشمه

چاپ هشتم

قیمت 5000 تومان

191 صفحه

..............................

پ.ن: این عکس مربوط به وودی آلن و همسرش سون - یی پروین(Soon-Yi -Previn) است.

وودی آلن اولین بار در سن نوزده سالگی  ازدواج  کرد و بعد از 5 سال از همسرش جداشد. ازدواج دومش سه سال بیشتر دوام نداشت. در سال 1970 وارد رابطه عاشقانه‌‌‌ای با دایان کیتون شد که بعد از یک سال به پایان رسید. البته دایان کیتون پس از آن در چند فیلم وودی آلن از جمله «آنی هال» بازی کرد. آلن در 1980 وارد رابطه با میافارو شد. این دو هرگز ازدواج نکردند اما یک فرزند داشتند و دو کودک دیگر را هم به فرزندی پذیرفتند. آلن در سال 1992 از فارو جدا شد و با دختر خوانده فارو، «سون - یی پروین» ازدواج کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...