«آئورا» داستان مرد مترجم و تاریخ شناسی است که پس از خواندن یک آگهی در روزنامه، برای گرفتن شغل مورد نظر، وارد خانهای قدیمی میشود. بیشتر فضای داستان در این خانه اتفاق میافتد. مانند دیگر نویسندگان امریکایی لاتین، این داستان نیز به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده است و فضای داستان پر از وهم و خیالاتی است که گاهی مرز آنها با واقعیت گم میشود.
اطلاعات بیشتر در مورد این کتاب را میتوانید از اینجا بخوانید.
برخی از جملات کتاب
- اگر آئورا در پی کمک تو باشد، به اتاقت میآید. پس به اتاق خود میروی، دستنوشتههای زرد رنگ و یادداشتهای خود را از یاد میبری و تنها به زیبایی آئورایت میاندیشی. چندان که بیشتر به او فکر میکنی، بیشتر از آن خویشش میکنی، تنها نه به خاطر زیبایی او و تمنای تو، بلکه نیز از آن رو که میخواهی برهانیش، زمینهای اخلاقی برای تمنای خود یافتهای و احساس بیگناهی و خشنودی از خود داری.
- آنها میخواهند ما تنها باشیم، آقای مونترو. چون به ما میگویند انزوا تنها راه رسیدن به قداست است. فراموش میکنند که وسوسه در انزوا خیلی قویتر میشود.
- اکنون میدانی چرا آئورا در این خانه زندگی میکند: برای آنکه توهم جوانی و زیبایی را در این پیرزن مفلوک دیوانه همیشگی کند. آئورا، همچون آینهای، همچون شمایلی دیگر بر آن دیوار، با ردیف ردیف نذر و نیاز، قلبهای درون محفظهها قدیسان و شیاطین خیالیاش، در این خانه اسیر شده است.
مشخصات کتاب
عنوان: آئورا
نویسنده: کارلوس فوئنتس
ترجمه: عبدالله کوثری
نشر: نی
چاپ دوم 1386
قیمت: 1300 تومان
تعداد صفحه: 94
.............................
پ.ن: «آئورا» علاوه بر اسم یکی از شخصیتهای کتاب، نام دیگرِ «تمنا» است.
پ.ن.ن: داستان کتاب در یک جاهایی حوصله سربر و تکراری میشود و بیشتر پایانش را دوست داشتم. یکی از نکات جالب کتاب، استفاده از راوی دوم شخص بود که معمولا مرسوم نیست.