باز هم مهاجرت کردم. این بار به وردپرس. از آدرس زیر میتوانید پیدایم کنید:
پ.ن: طراح تصویر: Jonathan Wolstenholme
باز هم مهاجرت کردم. این بار به وردپرس. از آدرس زیر میتوانید پیدایم کنید:
پ.ن: طراح تصویر: Jonathan Wolstenholme
به درخواست کافه کتاب دورهمی، یکبار دیگر قسمت اول سفرنامهی سیستان و بلوچستان را ارایه میکنیم.
زمان: دوشنبه، ۱۸ مرداد ساعت ۱۹ - ۲۰:۳۰
مکان: تهران، خیابان ۱۶ آذر، خیابان ادوارد براون، کافه کتاب دورهمی
ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
بیمارستان جای تلخی است. هم فضای ظاهریاش و هم حال و هوای آدمهایش. آخرین باری که بیمارستان رفتم به خاطر خونریزی معده بود. یک شب توی بیمارستان بستری بودم و صبحش قرار بود پزشک بیاید و نتیجهی آزمایشها را ببیند. بیمارِ کناریام پیرمردی بود که سرطان داشت و مجبور بود ماهی یکبار از رشت بیاید برای کارهای درمانی. چند کلمهای گپ زدیم و خوابش برد. حوصلهام سر رفته بود. کتاب «خاطرات صد درصد واقعی یک سرخپوست پاره وقت» را که سیما از خانه برایم آورده بود، از روی میزِ کناری برداشتم و دراز کشیدم روی تخت. از جایی که علامت گذاشته بودم خواندم:
گوردی گفت: «کتابو برای قصهاش میخونی، برای تک تک کلماتش و تو هم کاریکاتوراتو برای داستانا میکشی، برای تک تک کلمات و تصویرا. آره باید کارتو جدی بگیری، ولی باید به یه دلیل دیگه هم بخونی و نقاشی کنی و اونم اینکه کتاب و نقاشی خوب واقعا به آدم حال میده.»
برای من همین حالی که کتابهایِ خوب میدهند، کمک میکند تا کمی از تلخی فضای بیمارستان کم شود.
امیدوارم این ایده فراگیر شود و بیمارستانها یک کوچولو جای بهتری باشند برای بیمارها.
پنجشنبه میروم اینجا و چند تا کتاب هم با خودم میبرم. اگر دوست داشتید بیاید.
زمان: پنجشنبه 14 مرداد 1395، ساعت 17
مکان: چهار راه ولیعصر، خیابان برادران مظفر شمالی، مرکز تبادل کتاب
در آخرین روزهای اسفند سال 1394 سفری ده روزه رفتیم به نیمهی شمالیِ سیستان و بلوچستان. هشت نفر که چهار زوج بودیم و دو ماشین. همیشه دوست داشتم این گوشهی دورافتادهی گربه را ببینم. یک جورهایی سفرِ خارجی بودم برایم. تقریبا هیچ چیز از این استان نمیدانستم و فقط خبرهای بدی که توی روزنامهها و جاهای مختلف دیده بودم. همه جا صحبت از ترور و ناامنی و چیزهایی از این قبیل بود، حتی قبل از رفتن چند نفر از دوستانمان گفتند خطر دارد و نروید و از این حرفها. در این ده روز چیزهای زیادی دیدم، از مهربانی و خونگرمی مردم تا فقر و تبعیض و تاریخِ کهن این سرزمین. دوست داشتم تجربهی این سفر را با شما هم به اشتراک بگذارم تا شاید علاقهمند شوید و بروید و به دور از نگاهِ رسانهها و شایعات این استان را ببینید.
پ.ن: نیمروز یکی از اسمهای قدیم سیستان است.
پ.پ.ن: شرکت در این برنامه برای عموم آزاد است.
آدرس: خیابان ولیعصر، بالاتر از خیابان زرتشت، خیابان نوربخش، پلاک ۲۱، موسسه بهاران
زمان: دوشنبه ۲۸ تیرماه ۱۳۹۵، ساعت ۱۸-۲۰
اولِ برنامه با فرزام حسینی و جابر در مورد ادبیات طنز ایران گپ زدیم. بعدش جابر بخشی از کتاب «پاندای محجوب بامبو به دست با چشمهای دورسیاه در اندیشهی انقراض» را خواند و من هم داستانِ «آوانگارد» از کتابفروش خیابان ادوارد براون. ممنون از همهی کسانی که آمدند :)
بعد از مراسم رفتیم طرف میدان شهرداری و توی هوای خنک و مرطوب قدم زدیم. شام را هم از کبابیهای دستفروش همون منطقه گرفتیم که بسی چسبید.
خانهی هوشنگ ابتهاج که تبدیل شده بود به مهدکودک. یاد خانهی صادق هدایت در تهران افتادم که اول تبدیل به مهدکودک شد و بعدش هم پایگاه بسیج بیمارستان اعلم.
سری هم به تالاب انزلی زدیم. به سختی از هوایِ خوشِ شمال دل کندیم و برگشتیم تهران.
پ.ن: به نظرم باید در شهرستانها کار بیشتری برای ترویج کتاب و کتابخوانی انجام دهیم و نباید همهی تمرکزمان را بگذاریم روی تهران. هرچند که در همین تهران هم کار زیادی نکردهایم.
پ.ن.ن: ممنون از احمد ابوالفتحی عزیز به خاطر عکسها و هماهنگیها. فرزام حسینی برای زحمت گفتگو و نیما ساده، مدیر کتابفروشی ماه نو
تعطیلات عید زمان خوبی است برای اینکه کتاب بخوانیم و هدیه بدهیم. به همین دلیل اسم چند تا از کتابهای خوبی که در سال 94 خواندهام را در این پست مینویسم که با کلیک کردن روی اسم آنها میتوانید توضیحات بیشتر را در صفحهای جداگانه بخوانید.
نویسنده در این کتاب به صورت علمی و به زبان ساده توضیح میدهد که استفادهی زیاد از اینترنت و شبکههای اجتماعی چه خطراتی دارد و چگونه باعث سطحی شدن تفکر ما میشود. خواندنش برای خودم بسیار مفید بود و پیشنهاد میکنم حتما بخوانید مخصوصا کسانی که زیاد با اینترنت و شبکههای اجتماعی سر و کار دارند.
این کتاب شامل ۱۴ مقاله از محمد قائد است که به چهار بخش کلی تقسیم شده. یک: تامل در چند مفهوم و تعریف. دو: چشماندازهای اجتماعی. سه: نگاه به گفتار و نوشتار و رفتار. چهار: آن سوی آستانه (در مورد احمد شاملو). از بهترین مقالههای فارسی بود که خواندم.
فرضیهی کلی کتاب این است که انسانهایی که حدود ده هزار تا چهار هزار سال پیش از میلاد زندگی میکردند دارای آگاهی نبودند و ذهنی دوساحتی داشتند. انسانهای اولیه مانند بیماران اسکیزوفرنیک صداهایی میشنیدند که به آنها امر و نهی میکرد و این صداها کارکرد همان آگاهی را داشت. پس از تغییراتی مانند به وجود آمدن خط و... این ذهن دوساحتی فروپاشید و آگاهی جای آن را گرفت.
یکی از درسنامههای کمک آموزشی آمریکا در حوزهی زبانشناسی است که برای دانشجویان دورهی کارشناسی رشتههای جز علوم انسانی فراهم آمده است. دو نویسندهی این کتاب که به تدریس زبانشناسی اشتغال دازند، هرفصل کتاب را با پرسشی آغاز کرده و یافتن پاسخی به هر پرسش به پایان بردهاند. ه نظرم کتاب خیلی خوبی بود، به خصوص برای کسانی که رشته تخصصیشان زبان شناسی نیست و میخواهند اطلاعات عمومی دربارهی آن پیدا کنند. کتاب به زبانی ساده مفاهیم مهم زبانشناسی را توضیح میدهد. برخی از بخشهای کتاب مربوط به امریکا و زبان انگلیسی است اما چون بحث کلی دربارهی زبان است میتوان آنها را به زبانهای دیگر هم تعمیم داد.
اتواستاپزن در این کتاب معادل کلمهی "hitchhikers" است. یعنی مسافرانی که میخواهند رایگان سوار شوند و تا جایی از مسیر که به مسیر راننده میخورد با آنها همراه شوند. برای این گونه از مسافرها کتاب راهنمای ارزان سفر کردن نیز وجود دارد. اسم کتاب نیز به همین معنی است، کتاب راهنمایی برای کسانی که بین کهکشانها اتواستاپ میزنند. داستان کتاب در ژانر علمی تخیلی و طنز است و ماجرا از چند دقیقه قبل از نابود شدن کرهی زمین شروع میشود. معجون خوبی از ژانر علمی تخیلی و طنز
داستان یک خطیاش میشود ماجراهای پسری به اسم جاسپر و پدری به اسم مارتی. بهترین رمانی بود که امسال خواندم و حتی شاید نسبت به سالهای قبل و بعد.
کشف جدیدم بود. کتاب برای مخاطب کودک و نوجوان نوشته شده است اما به نظرم آدمهای بزرگسال هم میتوانند از خواندنش لذت ببرند.
مجموع هشت داستان کوتاه که در روستایی به اسم بَیَل اتفاق میافتد و شخصیت ها نیز تکرار میشوند (مجموعه داستان سریالی). فضای داستانها غمگین و سیاه است و تقریبا در تمام داستانها بیلی ها در حال عزاداری هستند و شاید بشود گفت که بیل نمادی از ایران است. باید اعتراف کنم که غلامحسین ساعدی را دیر کشف کردم. از معدود داستانهای ایرانی بود که امسال خواندم و از خواندنش لذت بردم.
پسری حدود سی ساله و نیمه روانپریش در خانهای مجردی زندگی میکند. روایت داستان خطی نیست و در هر فصل خودش و آدمهای اطرافش را بیشتر میشناسیم. زبان طنز و نگاه بیمارگونه و ویرانگر راوی را دوست داشتم.
حالا که دارید کارهای ایرانی میخوانید نگاهی هم به این کتاب بیندازید :))
پ.ن: توی جستجوهایم در اینترنت این عکس را پیدا کردم. یک نفر ایدهی برگزاری مهمانی با موضوع کتابخواندن راه انداخته بود. اطلاعات بیشتر را میتوانید از اینجا بخوانید.
پ.پ.ن: تعطیلات عید زمان خوبی است که بچههای فامیل دور هم جمع شوند. اگر مثل عکس بالا نمیتوانید مهمانی کتابخوانی بگیرید شاید بتوانید مثل عکس پایین برای بچهها کتاب بخوانید.
بعد از پنج سال قراره توی همون کتابفروشی که قبلا کار میکردم و اسم و فضای کتابم رو هم از اونجا گرفتم، نشست داستانخوانی طنز برگزار کنیم :)
پ.ن: البته کتابفروشی جدید خیلی تغییر کرده و یه کافه هم توی حیاطش زدن که قراره نشست رو اونجا برگزار کنیم.
پ.ن.ن: ممنون از «پدرام ابراهیمی» عزیز برای طراحی پوستر
مراسم رونمایی از دو کتاب «بیا با جغدها دربارهی دیابت تحقیق کنیم» و «کتابفروش خیابان ادوارد براون» با حضور طنزنویسان و کارتونیستهای نامآشنای حوزهی ادبیات و مطبوعات از جمله «پدرام ابراهیمی»، «محسن ایزدی»، «احسان پیربرناش»، «نعیم تدین»، «نازنین جمشیدی»، «علی رمضانپور»، «کیارش زندی»، «سوشیانس شجاعیفرد»، «شهرام شهیدی»، «امین منتظری»، «امین مویدی» و … در کتابفروشی نشرچشمهی آرن برگزار میشود.
در این مراسم رونمایی که پنجشنبه ۲۴ دی ساعت ۱۷:۲۳ در کتابفروشی نشرچشمهی آرن برگزار میشود علاوه بر دیدار با نویسندگان این دو کتاب و طنزنویسان و کارتونیستهای دیگر برنامهی استندآپ کمدی با هنرنمایی «کاوه مرحمتی» اجرا میشود.
توضیحات بیشتر رو میتونید از اینجا بخوانید.
آدرس: کتابفروشی نشرچشمهی آرن در شهرک قدس (غرب)، نرسیده به اتوبان نیایش، خیابان حافظی، نبش خیابان فخارمقدم، مجتمع تجاری آرن، طبقه دوم.
میخواهم تجربهی جدیدی را شروع کنم. هم برای یادگیری خودم و هم برای ترویج نوشتن طنزِ داستانی.
توضیحات در تصویر نوشته شده. برای احتیاط شماره تماس را موسسهی بهارامن را مینویسم.
شماره تماس: 88892228 - 88944906
بیش از یک ماه است که بلاگفا مشکل دارد و دسترسی به ویلاگم نداشتم.
نمیدانم آیا با این وضعیت همچنان باید توی بلاگفا ادامه بدهم یا اسبابکشی کنم به وردپرس و پرشین بلاگ و...؟!
اگر تجربه و پیشنهادی در این مورد دارید برایم بنویسید.
ممنون