کتاب شامل هشت داستان طنز از نویسندههای مختلف است. داستانها بیشتر غالب حکایت یا خاطره را دارند ولی با وجود قدیمی بودند هنوز هم بعضیهایشان جذاب و خواندنی هستند.
برخی از جملات کتاب
«مردکهی پست! پدرت را میسوزانم! آتشت میزنم. زن مردم را از راه به در میبری، ها؟حالا نشانت میدهم که سگ کشت خواهم کرد!
مخاطب مرد پالتو پوش، جوانی که هنوز وقت نکرده بود تمام لباسهایش را بپوشد تتهپتهکنان گفت:
«من... من... من...»
مرد پالتویی فریاد زد:
«آره... همین تو! تو! اینجا چه غلطی میکنی پدرسوخته!»
و در حالیکه این کلمات دور از نزاکت را به زبان میآورد جوان نیمه عریان را میان بازوهای نیروهای خود گرفت، کشیدش طرف پنجرهی آپارتمان -که در طبقه ششم عمارت قرار داشت- و از آن بالا انداختش توی خیابان...
مرد جوان، همین که خودش را وسط زمین و آسمان معلق دید، در حالی که با حرکتی غیرارادی تکمههای شلوارش را که هنوز باز، مانده بود میبست، خود را این طور تسلا داد.
«ولش! روزی هزار تا از این جور اتفاقات میافتد.» ( از داستان «مردی که از طبقه ششم به زیر افتاد» آرکادی - اوه ره چنکو - ص49-50)
- هیچ کس توی ده خودش پیغمبر نمیشود. ( از داستان «قدیس» عزیز نسین - ص 108)
مشخصات کتاب
عنوان: زهر خند
نویسندگان: عزیز نسین، کالدول، کارالی یی چف، کاراجیل و اوه ره چنکو
ترجمه: احمد شاملو
نشر: موج
124 صفحه
چاپ اول 1351
پ.ن: به نظرم داستانهای عزیز نسین هم از لحاظ طنز و هم از لحاظ قصهگویی یک سر و گردن از بقیهی نویسندهها بهتر بود.