آب و هوای چند روز سال

مجموعه‌ی ده داستان کوتاه که بعضی از آنها قبلا در همشهری داستان چاپ شده است.
اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا و اینجا بخوانید.

برخی از جملات

- همان روز و سر قضیه‌ی پارک بود که به این نتیجه رسیدم که باید واقعا طلاق بگیریم. در همان لحظات، من می‌توانستم آدمی باشد که زن و بچه ندارد. اگر زن نداشتم می‌توانستم با خیال راحت توی خیابان راه بروم. حتی اگر طلاق می‌گرفتیم هم من یک زن سابق داشتم و یک بچه که باید به زندگی‌اش فکر می‌کردم. (ص 35)

- وقتی نشستیم توی ماشین، لادن گفت زیاد خوشش نیامده. به نظر من از همه‌ی خانه‌هایی که دیده بودیم بهتر بود اما چون می‌دانستم نمی‌توانیم آنجا را اجاره کنیم حرفی نزدم. بعد لادن گفت «اونجا سیگار کشیدی. نه؟» گفتم آره و منتظر شدم تا حرف بزند، اما چیزی نگفت و حتی حالت صورتش هم تغییری نکرد. انگار دیگر برایش اهمیت نداشت من چه کاری می‌کنم. فکر می‌‌کردم حداقل دو سال طول می‌کشد تا به این مرحله برسیم اما حالا قبل از اینکه عروسی بگیریم به اینجا رسیده‌ایم. (ص ۵۶)

مشخصات کتاب

عنوان: آب و هوای چند روز سال

نویسنده: آیین نوروزی

نشر: نگاه

104 صفحه

چاپ اول 1392

قیمت: 5000 تومان


 پ.ن: به نظرم برای تمرین و شروع کارِ یک نویسنده ‌ی جوان و کم سن وسال، کار بدی نیست اما بدون در نظر گرفتن این موضوع، داستان‌های کتاب (مثل تعداد زیادی از داستان‌های ایرانی) کند، یکنواخت و کسل کننده است