شخصیت اصلی کتاب نویسندهای است که برای داستانخوانی به آلمان رفته است. لابهلای داستانهایی که نویسنده میخواند با زندگیاش بیشتر آشنا میشویم. در یکی از جلسات پرسش و پاسخ کاغذی به دستش میرسد که نشان میدهد نویسنده در داستانهایش هر بار بخشی از اتفاقهای واقعی زندگی خودش را نوشته است. نویسنده حدس میزند این نامه را یک آشنای قدیمی فرستاده است.
اطلاعات بیشتر را میتوانید از اینجا و اینجا بخوانید.
برخی از جملات کتاب
گذرنامه خواست. دادش. حالا دیگر ایستاده بود، گیج خواب. همان پرسید: تولد؟
سالش را گفت، 1326 که میشود 1948. روز و ماه تولد حتی به شمسی یادش نیامد. گفت: ما جشن تولد نداشتهایم که یادمان بماند. میبایست بگوید نسل ما، یا اصلا من در فاصله دوبار جاکن شدن مادر به دنیا آمدهام و مادر یادش نبود که عید آن سال چند ماه مانده بود که نانن باز گران شود و پدر دنبال کار میگشت. آن یکی داشت به جایی خبر میداد که کیست، ایرانیش را شنید: ماه تولدش را حتی نمیداند.
***
... گاهی نوشتن یک داستان شکل دادن به کابوس فردی است، تلاشی است برای به یادآوردن و حتی تثبیت خوابی که یادمان رفته است و گاهی با همین کارها ممکن است بتوانیم کابوسهای جمعیمان را نیز نشان بدهیم تا شاید باطل السحر آن ته مانده بدویتمان بشود. مگر نه اینکه تا چیزی را به عینه نبینیم نمیتوانیم برا آن غلبه کنیم؟ خوب، داستان نویس هم گاهی ارواح خبیثهمان را احضار میکند، تجسد میبخشد و میگوید: «حالا دیگر خود دانید، این شما و این اجنهتان.»
***
تا پل تجریش را با تاکسی رفتند. کنارش نشسته بود، چشم بسته، و حالا در فضای بسته تاکسی عطر ملایم اما تلخش را میشنید. به بازار تجریش هم سری زدند. مینا آینهای دردار خرید، گفت: آدم وقتی هردولنگهاش را میبندد، دلش خوش است که تصویرش در پشت این درها ثابت میماند.
***
- میفهمم، برو هرچه زودتر هم بهتر، برای تو البته، چون راستش میترسی که ناگهان متوجه شوی این ریشهها که این همه سنگش را به سینه میزنی در خود آدم باید باشد، نه در آب و خاک یا آداب و مناسکی که به آنها عادت کردهایم.
گفت که بله عادت است، تنبلی هم هست؛ ترس از شکست، از ناشناخته هم بود که حالا میتوانست اضافه کند. اینها همه البته ارزشهای منفی بود، صنم هم همین را گفت، گفت: هرجای دیگری هم میشود ریشه کرد، چندسال که بگذرد آدم عادت میکند، تازه گرفتاریهای حقیر هم ندارد.
مشخصات کتاب
عنوان: آینههای دردار
نویسنده: هوشنگ گلشیری
نشر: نیلوفر
158 صفحه
چاپ پنجم 1389
قیمت: 3500 تومان
................
پ.ن: رابطهام با کتاب شبیه یک نمودار با شیب صعودی بود! در مراحل ابتدایی دوستش نداشتم، اواسط کتاب گاهی با آن ارتباط برقرار میکردم و گاهی هم نه و در بخشِ پایانی کتاب را دوست داشتم و همین باعث شد نسبت به کل داستان احساس بهتری پیدا کنم.