برادران سیسترزبرادران سیسترز

داستانِ کتاب در مورد دو برادرِ آدم‌کش است که ماموریت دارند مردی به اسم «وارم» را بکشند. یکی از برادرها به اسم «الی» داستان را روایت می‌کند. زمانِ داستان در سال 1851 اتفاق می‌افتد و حال و هوایِ وسترنی دارد.

اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا بخوانید.


برخی از جملات کتاب

- اندوخته‌ی روحیه‌ام را یک کاسه کردم و تصمیم گرفتم که آلونک را به جایی قابل سکونت تبدیل کنم. نه هیزمی باقی مانده بود و نه خار و خاشاکی٬ ولی خاکسترها و زغال‌‌ها هنوز سرخ بودند و من رفتم سراغِ صندلی پیرزن و بردمش بالایِ سر و کوبیدمش زمین و خوردش کردم. پایه‌ها و نشیمن و پشتی‌اش را به شکل یک وی برعکس توی شومینه چیدم و کمی از نفت فانوس را روی راس هرم ریختم. یک دقیقه بعد صندلی تاگهان شعله کشید. از درخشش و بویش نیرو گرفتم. صندلی از چوب سخت بلوط بود و خوب می‌سوخت. مادرم همیشه می‌گفت پیروزی‌های کوچک و من هم همین را با صدای بلند تکرار کردم.

- صدایِ ناله‌ی فنرهایِ تشک، زیرِ سنگینیِ یک مرد بی‌قرار٬ دلگیرترین صدایی است که به عمرم شنیده‌ام.

- دیگر از کوره در رفته بودم و دوباره برگشتم تا با مرد حرف بزنم: «اصلا برای چی بچه‌ای به این سن رو آوردی اینجا که شاهد همچین خشونتی باشه؟» پسر بچه گفت: «قبلا هم آدمشی دیده‌م. یه بار یه نفر با قمه شکم یه سرخ‌پوسته رو جر داد و دل و روده‌اش مثل یه مار چاق قرمز ریخت بیرون. یه بار هم دیدم که یه مرده رو بیرون شهر دار زدن. زبونش این جوری از دهنش زد بیرون.» بچه شکلک زشتی درآورد.

به مرد گفتم «هنوز هم فکر می‌کنی کار درستی می‌کنی.» مرد چیزی نگفت.

- دنیا چه جور جایی می‌شد اگر پول طوقی نبود بر گردن و روح‌مان.

- «وقتی یه مزد بندازی پشت هر کاری٬ چیزی که قراره انجامش بدی یه جورایی مشروعیت پیدا می‌کنه٬ به نظر بقیه آبرومند می‌آد. می‌شه گفت به نظرم خیلی مهم می‌آد وقتی یه چیزی به بزرگی جون یه آدم به عهده من گذاشته می‌شه.»

 - خشونت کلام و رفتارش شگفت زده‌ام کرد٬ وقتی به خودم آمدم دیدم یک قدم به عقب رفته‌ام. گفتم تو دختر غیرعادی‌یی هستی.»

در مخالفت با من گفت «این زندگیه که غیر عادیه نه من.» نمی‌دانستم در جواب چه بگویم. جمله‌ای از این درست‌تر نمی‌شد گفت.

پاتریک دوویتمشخصات کتاب

عنوان: برادران سیسترز

نویسنده: پاتریک دوویت

ترجمه: پیمان خاکسار

نشر: به نگار

چاپ دوم زمستان ۱۳۹۱

۲۷۹ صفحه 

قیمت: ۱۳۰۰۰ تومان

...........

پ.ن: اولین بار که کتاب را در کتاب فروشی چشمه دیدم، نسبت به خریدنش مقاومت کردم، چون علاقه‌ای به ژانر وسترن نداشتم. اما با تعریف‌هایی که از دوستانم شنیدم مقاومتم را شکستم و کتاب را خریدم. حالا جزو یکی از بهترین کتاب‌هایی است که تا کنون خوانده‌ام. از معدود کتاب‌هایی است که با آن می‌توان لذتِ داستان خواندن را حس کرد. ترجمه بسیار خوبِ پیمان خاکسار نیز کتاب را خواندنی‌تر کرده است. خواندنش را به شدت توصیه می‌کنم.

پیمان خاکسارپ.ن.ن: مدتی هست که کتاب‌هایِ ترجمه شده پیمان خاکسار را دنبال می‌کنم و از خواندنشان لذت می‌برم. در پست‌هایِ قبلی نیز دو تا از این کتاب‌ها را معرفی کرده بود.

- بالاخره یه روزی قشنگ حرف می‌زنم

- اتحادیه ابلهان