کتاب مجموعه داستانی است که اتفاقهای آن در شهر دوبلین رخ میدهد. داستانها به شیوه واقعگرایی روایت میشوند. اطلاعات بیشتر را میتوانید از اینجا و اینجا بخوانید.
برخی از جملات کتاب
- در زمان پروست بسیاری بسیاری از دوستدارن او به وی اعتراض داشتند که چرا به فهم و توجه خواننده عنایت نمیکند. اگر پروست در مورد این اعتراض گوش سنگینی داشت، جویس با اعتراف خود در این مورد اصلا کر بود. (از مقدمهیِ مترجم)
- دلم میخواست داخل شوم و به او نگاه کنم، اما جرات در زدن نداشتم. آهسته در طرف آفتابی کوچه راه افتادم، تمام اعلانهای تئاترها را همانطور که میرفتم در پشت شیشه دکانها میخواندم. به نظرم عجیب میآمد که نه من و نه روز هیچکدام حال عزاداری نداشتیم و من حتی از خودم بدم آمده بود که وجود آزادی را در خود کشف کرده بودم مثل اینکه با مرگ آبه من از چیزی آزاد شده بودم. (از داستان خواهران)
- کورلی شروع به سبک کردن بار خاطر کرد «میدانی اول با دخترها میرفتم. میبردمشان بیرون، پسر، سوار تراموا میشدیمو من پولش را میدادم، یا میبردمشان به کنسرت یا تئاتر، یا شکلات و شیرینی و از این جور چیزها برایشان میخریدم.» و با لحنی که اصرار به پذیرفتن در آن بود، افزود که «خیلی پول خرجشان میکردم» گویی خود متوجه بود که رفیقش حرفش را باور نمیکند.(از داستان دو ولگرد)
اما لنههان خوب میتوانست باور کند؛ سرش را با وقار خاصی تکان داد. گفت «من هم این بازی را بلدم، برای بچهها خوبست.»
- در این گونه موارد باید موضوع ترمیم شود. برای مرد خیلی هم خوب شده. بعد از آنکه لذتش را برده بود، حالا میتوانست به زندگی و راه و روش خود ادامه دهد، مثل اینکه هیچ اتفاقی نیفتاده باشد. اما دختر مهر باطله خورده است. بعضی مادرها حاضرند همچو موضوعی را به خاطر مقداری پول درز بگیرند. اما خانم مونی همچو کاری نمیکرد. برای خانم مونی فقط یک ترمیم بایت از دست رفتن شرافت دخترش قابل قبول بود؛ آن هم ازدواج بود. (از داستان پانسیون)
- چاندلر کوچک قدمها را تندتر کرد. اولین بار بودکه در عمر خود از مردمی که میگذشت خود را مهمتر میدانست. اولین بار بود که روح او نسبت به خفگی و بیروحی کوچهیِ کاپل طغیان میکرد. دیگر جای شک نبود؛ اگر کسی طالب پیروزی است باید از دوبلین برود. (از داستان پارهای ابر)
مشخصات کتاب
عنوان: دوبلینیها
نویسنده: جیمز جویس
ترجمه: پرویز داریوش
نشر: اساطیر
چاپ دوم 1384
214 صفحه
قیمت: 1800 تومان
(البته این کتاب را نشر نیلوفر نیز با ترجمه محمد علی صفریان صالح حسینی منتشر کرده است و عکس رویِ جلد بالایی مربوط به همین کتاب است.)
..............
پ.ن: داستانها و سبک روایی کتاب را دوست داشتم. از این نویسنده قبلا کتاب «چهره مرد هنرمند در جوانی» را خوانده بودم که آن را هم دوست داشتم. جالب اینجاست که در مقدمه هر دو کتاب توضیحات زیادی در مورد رمان بزرگ جیمز جویس «اولیس» داده بودند که گویا معروفترین کار جویس است. این رمان توسط آقای منوچهر بدیعی ترجمه شده است اما هنوز اجازه چاپ ندارد. کتابی 1000 صفحهای که اتفاقات آن در یک روز میافتد و ارجاعات فراوانی به داستان اودیسهیِ هومر (اولیس) دارد.
پ.پ.ن: فیلم «پله آخر» با اقتباسی آزاد از داستان «مردگان» (یکی از داستانهای دوبلینیها) ساخته شده بود.
پ.پ.پ.ن: در این مدت کتاب «آلیس» یودیت هرمان و «مرگ قسطی» سلین، را هم نصفه و نیمه خواندم اما چون جذبم نکردند، نیمه کاره رهایشان کردم. قدیمترها وقتی کتابی را شروع میکردم حتما تا آخرش میخواندم حتی اگر زیاد خوشم نمیآمد. اما چند وقتی است که نسبت به کتابها سختگیر شدهام. اگر از کتابی خوشم نیاید نیمه کاره رهایش میکنم، حتی اگر کتاب معروفی باشد.