کتاب سعی میکند به زبان ساده برخی از قوانین پیچیده فیزیک مانند کوانتوم، نظریه نسبیت و... را توضیح دهد و آن را با مسائل عرفانی مانند اشعار خیام، وجود خدا و... پیوند بزند.
اطلاعات بیشتر را میتوانید از اینجا بخوانید.
برخی از جملات کتاب
- اینکه در برداشت خودمان از جهان، خود را قسمتی از جهان نمیبینیم بدان دلیل است که وجود ما نیز خود جزئی از همان جهان است. قطره آبی که در داخل رودخانه جریان دارد و قسمتی از همان رودخانه است هرگز نمیتواند کل رودخانه را درک کند مگر آنکه بیرون رودخانه قرار گرفته باشد. متاسفانه، این احساس عدم تعلق به جهان مشوق نوعی از زندگی است که در آن انسان خود را بر روی زمین غریب میپندارد و لذا پیوسته در ستیز با آب و خاک و و حتی انسانهای دیگر است. در تلاش است تا با غلبه بر طبیعت آن را سازگار با خود نماید. در این نوع تفکر انسان خود را تافته جدا بافته میداند و خود را جدای از محیط اطرافش میبیند.
مشخصات کتاب
عنوان: صفر
نویسنده: مسعود ناصری
نشر: مثلث
چاپ دهم
............
پ.ن: این کتاب را یکی از دوستانم به من داد و احتمالا برای آشنایی با یک نگاه متفاوت عرفانی (چون خودم علاقهای به موضوعات عرفانی ندارم). به نظرم اگر کتاب را با نگاه علم به زبان ساده (یا فیزیک به زبان ساده) مینوشت کتاب خوبی بود، اما آنجاهایی را که سعی میکرد عرفان را با آن پیوند بزند دوست نداشتم.
پ.پ.ن: نقدی بر روش درمانی همئوپاتی (یکی از فعالیتهای نویسنده کتاب) را میتوانید در اینجا بخوانید.