نویسندهای
سعی میکند با پرس و جو از اطرافیانِ زنی به نام «لنی»، زندگیاش را از
سال 1922 تا 1970 روایت کند. در این پرس و جوها علاوه بر زندگی لنی با
زندگی بقیهی آدمهای داستان هم آشنا میشویم. وقتی هانریش بل در سال 1972
جایزه نوبل ادبیات را برد، کتاب «سیمای زنی در میان جمع» به عنوان اثری
کامل و جامع که نشان دهندهی شاخصِ آثار نویسنده است، معرفی شد.
اطلاعات بیشتر را میتوانید از اینجا و اینجا بخوانید.
برخی از جملات کتاب
-
مارگارت، به عللی که بعدها گفته خواهد شد، با مردان زیادی رابطه داشته
است؛ اما این روابط هرگز از روی حسابگری نبوده است - به استثنای مواردی که
واقعا از لحاظ مادی در وضع بسیار بدی به سر میبرده است، هرگز از کسی طلب
پول نمیکرده است. برای آنکه مارگارت را بهتر بشناسانیم باید بگوییم که
تنها رابطهی جنسی حسابگرانهاش با مردی است که در سن 18 سالگی با او
ازدواج میکند. تنها عکس العمل حاکی از فاحشگی او مربوط به همین تاریخ
میشود و فقط در همان زمان است که احساس فاحشه بودن میکند. (ص 18)
-
از همان زمان که لنی خیلی بچه بود با اشتیاق و کنجکاوی فوق العادهای به
مدفوعش مینگریست و -بیثمر- سوال میکرد: «بر شیطان لعنت، این چیه که از
پشتم درمیاد!» اما هرگزتوضیحی نه از ناحیهی مادرش و نه از طرف ماریا وان
دورن به او داده نشد. (ص 40)
- این آموزش جنسی به دخترانی که سنشان
بین شانزده تا بیست سال بود داده میشد. این آقای معلم تعلیمات دینی، با
صدایی بسیار مطبوع و آرام، منحصرا با استفاده از اصطلاحات آشپزخانهای،
بدون کمترین اشاره به آلات تناسلی و نحوهی کار آنها، رابطهی جنسی را،
که او به آن «جریان ضروری تولید مثل» نام داده بود، به «توت فرنگی که روی
آن لایهای از کرم» ریخته باشند.» تشبیه میکرد و به همین صورت انتزاعی و
تجریدی بوسههای مجاز و غیر مجاز را برمیشمرد بدون اینکه شاگردان جوان
بیچارهاش چیزی از ماجرا سردربیاورند. (ص 50)
- من هنوز بر این عقیدهام که مردن برای هدف یا چیزی، نه آن هدف یا چیز را بهتر یا بزرگتر جلوه میدهد و نه بدتر و کوچکتر. (ص 144)
مشخصات کتاب
عنوان: سیمای زنی در میان جمع
نویسنده: هانریش بل
ترجمه: مرتضی کلانتری
نشر: آگه
چاپ هشتم 1388
557 صفحه
قیمت: 9500 تومان
پ.ن: برخلاف تعریفهای زیادی که از این کتاب شده، دوستش نداشتم. اوایل داستان خوب پیش میرفت و حتی طنز خوبی نیز در بعضی قسمتهایش داشت، اما کم کم فضای داستان تکراری و کند میشد. باید اعتراف کنم که به سختی کتاب را تا آخر خواندم.