این متن را برای ویژه نامه عید روزنامه بهار نوشته بودم، ولی در هنگام چاپ، تصویری که مربوط به «تست رورشاخ» بود به اشتباه حذف شد. کمی حالم گرفته شد و برای اینکه کمتر دلم بسوزد متن و تصویر حذف شده را در اینجا آوردم.

دروغِ سیزده: کاندیداهای انتخابات باید صلاحیت روانی و سیاسی داشته باشند.  


بخش سیاسی

مسئولِ بخش: شغل؟

مردِ جوان: کاندیدایِ انتخابات

- نه منظورم شغلیه که درآمد داشته باشه.

- درآمد هم داره، پول می‌گیرم به نفع رقیب کنار می‌رم.

- وضعیت تاهل؟

- دیروز رفتیم خواستگاری گفتن بعد از نتیجه انتخابات جواب می‌دن. شما بنویس نامزد داره.

- مدرک تحصیلی؟

- دکترای کشور داری از کره شمالی

- چپی هستی یا راستی؟

- البته راستی راستی.

- مجلس خوبه یا دولت؟

- البته دولت دولت.

- سکوت می‌خوای یا افشا؟

- البته افشا افشا.

- این بار اولیته؟

- حرفشو نزن که خیطه... اون آقا قد بلنده همونی که هی می‌خنده.... آهان... بیا شادش کن... 

- آقا... بشین... داری چی کار می‌کنی؟

- ببخشید، حواسم نبود، این چند روزه همش توی فکر مراسم عروسی بودم و داشتم تمرین می‌کردم. فیلم که نگرفتی؟

- من سوال می‌پرسم نه شما... تا حالا توی زندگیت تقلب کردی؟

- آره... فکر کنم توی انتخابات سالِ 1360 تقلب کردم. قرار بود برای کلاس سوم ابتدایی مبصر انتخاب کنند. من هم کاندید شدم. بعد یه بستنی کیمِ دوقولو خریدم و گفتم هر کس به من رای بده می‌ذارم یه گاز از بستنی‌ام بزنه. البته توی اون انتخابات باختم چون رقیبم بهشون وعده‌یِ یه گاز و دو لیس از بستنی‌اش رو داده بود.

- شعارِ انتخاباتی؟

- این روزها همه به من رای می‌دهند، شما چطور؟

- برای ائتلاف کسی رو دیده بودی؟

- بله بله بله دیده بودم.

- کسی رو پسندیده بودی؟

- بله بله پسندیده بودم... ای حبیب من، ای طبیب من... عشقِ روی تو شد نصیبِ من... حالا همه دستا بالا... 

- آقا... بشین... نگهبان... نگهبان... بیا اینو از اتاق ببر بیرون.

نگهبان وارد می‌شود و مردِ جوان را از اتاق بیرون می‌برد.

بخش روانپزشکی

پزشک: دهنت رو باز کن بگو «اُ» 

مرد جوان: آآآآآآآآ...

- خوب مثل اینکه گوشِت مشکل داره... این شکل رو ببین. شبیه چیه؟

تست رورشاخ

 - یه زن و شوهر که بعد از شیش ماه تازه همدیگه رو دیدن و...

- نمی‌خواد بقیه‌اش رو بگی... یه شعر بخون.

 - «آمیرزا کله قندی، این روزا خوب می‌خندی/ وقتی می‌ری تو پستو هر چی درِ می‌بندی»

- منظورت از «میرزا» کیه؟

 - منظور خاصی نداشتم ولی فکر کنم شاعر منظورش «ایرج میرزا» بوده که همیشه می‌خندیده و سرش هم شبیه «کله قند» بوده.

 - هدف‌ شما از زندگی چیه؟ 

- رسیدن به قله‌های رفیع، مثل اِوِرست و کلیمانجارو

- آخرین خوابی که دیدی رو تعریف کن. 

- خواب دیدم، توی خونه تنها هستم و دارم تلویزیون نگاه می‌کنم. بعد یه نفر زنگ زد. رفتم دم در. دیدم نامزدم با لباس عروس دم در وایستاده... 

- خب بعدش. 

- خب معلومه دیگه نامزدم رو آوردم توی خونه و دوتایی با هم تلویزیون نگاه کردیم. 

- بعد از اینکه با نامزدت تلویزیون نگاه کردی چه اتفاقی افتاد. 

- شما خیالتون راحت باشه اتفاق بدی نیفتاد، به موقع از خواب پریدم.

- توی خانواده سابقه‌یِ بیماری روانی دارین؟ 

- نه خوشبختانه... ولی به نظرم هوشنگ یه کم توهم داره. همش به من می‌گه: «دکتر برو دکتر» 

- هوشنگ کیه؟ 

- همین دوستم که کنارم نشسته. 

پزشک به صندلیِ خالیِ کنارِ کاندید نگاه می‌کند و مشغول نوشتن نسخه می‌شود.