کلمه رگتایم نام نوعی موسیقس است که از ترانههای بردگان سیاهپوست جنوب آمریکا سرچشمه گرفته شده که در آغاز قرن بیستم در امریکا رواج داشته است. «رگ» به معنای ژنده و پاره و گسیخته است و «تایم» به معنای وزن و ضربان موسیقی.
اطلاعات بیشتر در مورد کتاب را میتوانید از اینجا بخوانید.
برخی از جملات کتاب
- در اوایل دههی 1900 میهنپرستی جزو احساسات پر درآمد محسوب میشد.
- کارفرماها خوش داشتند خیال کنند که بچهها یک مشت فرشته خوشبختاند. اگر استخدام بچهها مسئلهای داشت، این مسئله فقط مربوط به طاقت و تحمل آنها بود. بچهها چابکتر از بزرگترها بودند، اما در ساعتهای آخر روز بازده آنها کمی پایین میافتاد. در کارخانههای کنسروسازی و آسیابها این همان ساعتهایی بود که بچهها غالبا انگشتهایشان قطع میشد یا سرشان له میشد یا پایشان میشکست. باید به آنها تذکر میدادند که حواسشان را جمع کنند.
- یک بار یک پلیس خواست جلوی حرف زدن گلدمن را بگیرد، به این دلیل که گفت در آگهی قید شده است که ناطق درباره تئاتر صحبت خواهد کرد و حالا دارد درباره ایبسن صحبت میکند. گروهبان را با هو و شیشکی از سالن بیرون کردند.
- آینه را به عنوان وسیله نسخه برداری از خودش کشف کرده بود. آنقدر به خودش خیره میشد که وجودش به دو موجود روبهروی هم تقسیم میشد و هیچکدام نمیتوانست مدعی واقعی بودن باشد.
- از برادر کوچیکه به کلی بریده بود. حس میکرد از نظر زنش افتاده است؛ فقط جسما کاشف و جهاندیده است، روحا گرفتار همان تعصباتی است که گریبانگیر پدرش بود. داشت شبیه پدرش میشد، همه چیزش خشک و تکیه میشد، برق دیوانهواری در گوشهی چشماش پیدا شده بود. چرا؟
- برادر کوچکه گفت شما خیال میکنین در تمام کارهاتون درستکار هستین، ولی این خودفریبی همهی کسانی است که به بشریت ستم میکنند.
مشخصات کتاب
عنوان: رگتایم
نویسنده: ای. ال. دکتروف
ترجمه: نجف دریابندری
نشر: خوارزمی
چاپ سوم 1385
280 صفحه
...................
پ.ن: به نظرم بیشتر از اینکه داستان در مورد آدمِ خاصی باشد، داستان در مورد کشور آمریکا در شروع قرن بیستم است.