پیدایش انسانپیدایش انسان

«انسان در آفریقا پا به عرصه ی هستی نهاد. زادگاه نیاکان نخستین ما در گرم دشت‌های آفریقای خاوری واقع شده، جایی که شکافی عظیم، در پوسته‌ی زمین، قاره‌ی آفریقا را به دو بخش تقسیم کرده است. در دشت‌های پوشیده از علف و درختزاران بسیار تنک زیر خط نیمگان (استوا) مسیر فرگشتی (تکامل) جنس انسان تکامل یافته است.»

پیشگفتار کتاب با این جملات شروع می‌شود.

اطلاعات بیشتر را می‌توانید از اینجا و اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- «موفقیت» بیشتر با شمار فرزندانی که بقا می‌یابند و دوباره تولید مثل می‌کنند، سنجیده می‌شود. موفقیت فردی در این جریان هیچ نقشی بازی نمی‌کند. در فرایند حیات، یک فرد یکی از حلقه‌های بی‌شمار زنجیره‌ی زیست را تشکیل می‌دهد. آن فرد فقط هنگامی «موفق» خواهد بود که همه‌ی زنجیره حفظ شود و بتواند دوان بیاورد. (ص 46)

- برنهارد گرزیمک چند دهه‌ی پیش مگس‌های تسه‌تسه را بهترین محافظین طبیعت نامیده است. هرجایی که تسه‌تسه‌های زیادی وجود دارند، توانسته‌اند حیوانات زیادی هم زنده بمانند، زیرا انسان به آن مناطق نتوانسته به طور دائم راه پیدا کند. از این رو می‌توان گفت مناطق شیوع تسه‌تسه به صورت ناحیه‌ای حفاظت شده توسط طبیعت برای جانوران وحشی باقی می‌ماند. (ص 157)

- انسان با تکامل قوه‌ی ناطقه آخرین مرحله‌ی مهم انسان شدن را پشت سر گذاشت. از آن دوران، از زمانی که توانست سخن بگوید، کاملا انسان شد. (ص 244)

- حنجره در نائندرتال‌ها هم مانند دیگر اسلاف انسانِ مدرن خیلی بالا قرار داشته است. آنها از این نظر تقریبا در وضعیتی مانند شامپانزه‌ها بوده‌اند. هرچند ممکن است که آنها تلاش هم کرده‌ باشند تا چیزهایی را به صورت کلام بیان کنند، اما آنها به چنین کاری قادر نبوده‌اند، چونکه از اندام سخن گفتن محروم بوده‌اند. (ص 245-246)

- نباید انسان عصر یخ را با انسان امروزی یکی دانست. در مشخصات انسانی آنها تفاوت‌های آشکاری وجود دارد. با این همه، این تفاوت‌ها تا آنجا است که می‌توانین آن را تحت یک گونه‌ی مستقل رده‌بندی کنیم. نام آن «نئاندرتال» است و برگرفته از نخستین کشفی است که از دره‌ی نئاندرتال واقع در دسلدروف آلمان صورت گرفته است. (ص 299)

- نیاز عامل پیشرفت بوده است. تا زمانی که چیزی بیش از نیاز باشد، هیچ دلیلی ندارد که نحوه‌ی استفاده از آن را بهبود بخشند. (ص 342)

- اینکه ما می‌توانیم منشاء خودمان را بهتر از گذشته درک کنیم، ما را وادار می‌سازد تا نه تنها در برابر دیگر انسان‌ها با مسئولیت بیشتری عمل کنیم، بلکه همچنین نسبت به طبیعت نیز با مسئولیت‌تر رفتار کنیم. شاید ما به این دلیل اینقدر ژرف در بحران محیط زیست غرق شدیم، چون انسان‌های زیادی نسبت به سرچشمه‌ی خود بی‌توجهی می‌کنند و خود را بالاتر از طبیعت می‌پندارند. (ص 394)

یوزف ه. رایش هلفمشخصات کتاب

عنوان: پیدایش انسان

نویسنده: یوزف ه.رایش هلُف

ترجمه: سلامت رنجبر

نشر: آگه

چاپ سوم 1392

416 صفحه

قیمت: 17000 تومان


 پ.ن: موضوع و اطلاعات علمی کتاب را دوست داشتم اما گاهی برخی از چیزها را زیاد تکرار می‌کرد. به نظرم ترجمه/ویرایش کتاب خوب نبود. توی جملات بالا هم می‌شود ویرایش بد جملات را دید اما برای مشخص‌تر شدن می‌توانید جمله‌ی زیر را بخوانید:

«اما همان‌گونه که گفتیم، اگر قرار باشد با سرعت هرچه تمام‌تر به لاشه‌ی حیوانی که در چند کیلومتری افتاده است دست یافت، آن وقت دو استقامت که همچون دوهای سریع به نیرو و انر‌ژی خیلی زیادی نیازمند نیست به کار می‌آید. راستی را این همان کاری است که از عهده‌ی انسان برمی‌آید. (ص 216)»

پ.پ.ن: در فهرست کتاب اصلی منابع هم آمده است که در ترجمه‌ی فارسی چیز زائدی به نظر رسیده و حذف شده. در مورد تقسیم بندی موجودات زنده و به خصوص پریمات‌ها که در کتاب به آن زیاد اشاره شده، می‌توانید اینجا را بخوانید.

پ.پ.پ.ن: در مورد موضوع فرگشت (تکامل) کتاب «ساعت ساز نابینا»  و «اسماعیل» را هم در پست‌‌های قبلی معرفی کرده بودم.