چوب الف

چوب الف: چیزی که برای نشانه‌گذاری صفحه‌ای که خوانده شده توی کتاب می‌گذارند... و نه آن چیزی که بر سرِ ما است.

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اتوبیوگرافی» ثبت شده است

خاطرات صد در صد واقعی یک سرخ‌پوست پاره وقت

خاطرات صد در صد واقعی یک سرخ‌پوست پاره وقت خاطرات صد در صد واقعی یک سرخ‌پوست پاره وقت

داستان کتاب خطی و ساده است. یک اتوبیوگرافی ( تا سن نوجوانی ) از نویسنده که در قالب داستانی طنز روایت می‌شود. در این کتاب از «ایستاه با مشت»، «پر عقاب»، «تیراندازی با کمان» و کلیشه‌هایی که با شنیدن نام سرخ پوست‌ها به ذهنمان می‌آید، خبری نیست. ما بیشتر با یک سرخ‌پوست امروزی و مشکلاتش آشنا می‌شویم.

اطلاعات بیشتر در مورد کتاب را می‌توانید از اینجا بخوانید.

کتاب را می‌توانید با خرید اینترنتی از اینجا تهیه کنید.


برخی از جملات کتاب

- فقر نه به آدم قدرت و قوت می‌دهد، نه درس استقامت. فقر فقط به آدم یاد می‌دهد چه‌طور فقیر بماند.

- مسخره است که چطور غصه‌دارترین آدم‌ها می‌توانند شادترین مست‌های باشند.

- همیشه با خودم می‌گویم این جشن شکرگزاری سرخ‌پوست‌ها راستی که بامزه است. منظورم این است که سر اولین جشن شکرگزاری، سرخ‌پوست‌ها و کشیشانِ زائر بهترین دوستان یکدیگر بودند، اما همین که چند سال گذشت، کشیشان زائر سرخ‌پوست‌ها را به گلوله بستند. 

همین است که هیچ وقت سر در نمی‌آورم چرا ما سرخ‌پوست‌ها هم مثل دیگران توی این روز بوقلمون می‌خوریم.

گفتم: «راستی بابا، سرخ‌پوستا برای چی باید شکرگزار باشن؟»

بابا: «واسه اینکه اونا لطف کردن و همه‌مونو نکشتن.»

- زندگی مبارزه دائم، بین فرد بودن و عضوی از اجتماع بودنه.

- ارزش زندگی هر آدمی ارتباط مستقیم داره با تعهدش برای رسیدن به حد عالی؛ زمینه فعالیتش هر چی می‌خواد باشه.

- پدرم رفت دنبال یکی دیگر از مشروب خوری‌های افسانه‌ای‌اش، مادرم روزی نبود که به کلیسا نرود. یکی به الکل پناه برد، یکی به یهوه. همیشه همین بود، یا مشروب یا یهوه.

- برای اینکه از کسی بیزار باشی، باید همین‌قدر دوستش داشته باشی.

- تولستوی می‌گوید: «همه خانواده‌های خوش بخت شبیه هم‌اند، اما هر خانواده بدبخت، بدبختی خودش را دارد.» خب، من دوست ندارم با یک نابغه‌ی روس وارد جر و بحث بشوم، چیزی که هست تولستوی سرخ‌پوست‌ها را نمی‌شناخته.

- گوردی گفت: «کتابو برای قصه‌اش می‌خونی، برای تک تک کلماتش و تو هم کاریکاتوراتو برای داستانا می‌کشی، برای تک تک کلمات و تصویرا. آره باید کارتو جدی بگیری، ولی باید به یه دلیل دیگه هم بخونی و نقاشی کنی و اونم اینکه کتاب و نقاشی خوب واقعا به آدم حال می‌ده.»

شرمن الکسی

مشخصات کتاب

عنوان: خاطرات صد در صد واقعی یک سرخ‌پوست پاره وقت

نویسنده: شرمن الکسی

ترجمه: رضی هیرمندی

تصویرساز: آلن فورنی

نشر: افق

چاپ دوم: 1391

280 صفحه

قیمت: 10500 تومان

.......................

پ.ن: به نظرم کتاب صادقانه‌ای است که به راحتی خوانده می‌شود. خواندنش لذت بخش است و تصاویر کارتون داخل کتاب نیز باعث افزایش جذابیتش می‌شود.

آلن فورنی

پ.ن.ن: به نظرم داستان این کتاب فقط مربوط به سرخ‌پوست‌ها نیست و آن را می‌توان به تمام آدم‌هایی که با وجود زندگی در اقلیت و مناطق محروم، برای رسیدن به آینده‌ای بهتر تلاش و مبارزه می‌کنند، تعمیم داد. 

پ.ن.ن.ن:  تصویر روبه‌رو مربوط به «آلن فورنی» کارتونیست کتاب  است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

بخور و نمیر

کتاب «بخور و نمیر» یک اتوبیوگرافی از زندگی نویسنده است با عنوان فرعی «شرح شکست‌های نخستین من». کتاب با این جمله شروع می‌شود: «در اواخر بیست و چندسالگی و اوان سی و چندسالگی من دوره‌ای چندساله از سر گذراندم که در آن دست به هرکاری می‌زدم، شکست می‌خوردم. ازدواجم به طلاق انجامید، کار نویسندگی‌ام نگرفت و مشکلات مالی بر سرم آوار شد. منظورم نه فقط افلاس مقطعی یا دوره‌هایی از سفت بستن کمربندها بلکه بی‌پولی مداوم، طاقت‌فرسا و کشنده‌ای‌ است که جانم را تباه کرد و جسمم را در هراسی بی‌تمام برده بود.»

کتاب را دوست داشتم. به نظرم نویسنده صادقانه و بدون ترس، تجربه شکست‌هایش را نوشته است.

توضیحات بیشتر در مورد این کتاب را می‌توانید در اینجا بخوانید.

برخی از جملات کتاب

- فقط جایی برای نفس کشیدن می‌خواستم، فرصتی برای سردرآوردن، می‌خواستم مطمئن شوم آیا واقعا آن آدمی که فکر می‌کردم هستم یا نه.

- در سه سال و نیمی که در فرانسه زندگی کردم، به مشاغل متعددی روی آوردم، از این کار نیمه وقت به آن یکی،‌ آنقدر به صورت مستقل و آزاد کار کردم تا جانم بالا آمد. موقعی هم که کار نمی‌کردم، داشتم دنبال کار می‌گشتم. وقتی کار داشتم به فکر پیدا کردن کار بیشتری بودم. حتی در بهترین شرایط درآمدم به اندازه‌ای نبود که احساس امنیت کنم و با وجود اینکه یکی دوبار خطر از بیخ گوشم رد شد اما خودم را از افتادن در ورطه نابودی کامل نجات دادم. چنین شرایطی را اصطلاحا زندگی «بخور و نمیر» می‌نامند.

- از قرار معلوم زندگی آدم متفکر با دنبال پول بودن جور در نمی‌آید.

- در زندگی به نقطه‌ای می‌رسی که متوجه می‌شوی روزهایی از عمرت که با مرده‌ها گذشته به اندازه همان روزهایی است که با زنده‌ها سپری شده.

- به نیویورک که برگشتم کم‌تر از ده دلار ته جیبم مانده بود و هیچ نقشه‌ای برای آینده نداشتم جز یک کتاب شعر و انبوهی مقالات غامض، نسبت به زمانی که از امریکا رفته بودم مشکلات مالی‌ام کم‌تر نشده بود، بنابراین تصمیم گرفتیم که ازدواج کنیم تا مشکلاتمان را پیچیده‌تر کنیم!

پل استرمشخصات کتاب

نویسنده: پل استر

مترجم: مهسا ملک مرزبان

نشر: افق

چاپ دوم: 1390

قیمت 40000 تومان

تعداد صفحه: 168

................................................

پ.ن: این کتاب را نشر «چشمه» نیز با عنوان «دست به دهان» (توسط بهرنگ رجبی) ترجمه کرده است. ولی به نظرم ترجمه «مهسا ملک مرزبان» روان‌تر است و نشر افق حق کپی رایت برای ترجمه آثار «پل استر» در ایران را گرفته است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

میعاد در سپیده دم

میعاد در سپیده دم


کتاب «میعاد در سپیده دم» یک اتوبیوگرافی از نویسنده معروف فرانسوِی، رومن گاری است. او در این کتاب رابطه عاطفی با مادرش را به تصویر می‌کشد. به نظرم، یکی از چیزهایی که جذابیت کتاب را افزایش می‌دهد، صداقت نویسنده در نوشتن خاطراتش است. او ترس‌ها، شکست‌ها و سرخوردگی‌هایش را نیز، بدون خود سانسوری و ترسِ از دست محبوبیتش، در این کتاب آورده است. 

برخی از جملات کتاب:

- هرگز چیزی به نامِ حقیقت مطلق وجود ندارد و این کهن‌ترین حیله‌ای است که برای فریب دادن و به بردگی کشاندن ما یا واداشتنِ‌مان به جویدن خِرخره‌یِ یکدیگر اختراع شده است.

- سپس نوبت به فیلوش،‌ رب النوع ابتذال می‌رسد که وجودش آکنده از حقارت،‌ تعصب، و نفرت است و با تمام قدرت فریاد می‌کشد: «جهودِ بوگندو! کاکا سیاه! ژاپنی! مرگ بر یانکی‌ها! موش‌های زرد را بُکشید! سرمایه‌داران را نابود کنید! امپریالیست‌ها و کمونیست‌ها را از روی زمین محو کنید!» او دوستدار جنگ‌های مقدس است.

- پس از مدت‌ها سرگردانی بین نقاشی، بازیگری، خوانندگی و رقاصی و بعد از تحمل شکست‌های کمرشکن فراوان، سرانجام به ادبیات رو آوردیم که در این دنیا پیوسته آخرین پناهگاه کسانی است که نمی‌دانند سرِ پرشور خود را کجا بر زمین بگذارند. 

- راه زندگی از فرصت‌های بربادرفته مفروش است.

- بیست سالگی سن دشواری‌هاست. ولی چندان طول نمی‌کشد. فقط لحظات دردناکی است که باید از سر گذراند.

- به طور غریزی و تا آنجا که می‌دانم، مستقل از هرگونه تاثیر ادبی، در خود حس طنزی را کشف کردم. یعنی آن سلاح خارق العاده و خجسته را که امکان می‌دهد تا نیش واقعیت را در لحظه‌یِ فرو رفتن از تن خارج سازیم.

- در قیاس با انحرافاتِ فکری، علمی، و سیاسیِ قرنِ حاضر،‌کلیه‌ی انحرافاتِ جنسی در نظرم یکسره بی اهمیت جلوه می‌کند، چون از هرچه بگذریم، آنان تنها تختخواب را به لرزه در می‌آورند، نه جهان را.

- ملالِ ناشی از وراجی و حماقتِ مدعیانِ هوش از جمله چیزهایی است که هرگز نتوانسته‌ام تحملشلن کنم.

..................................

پ.ن: عکس سمت راست، تصویرِ روی جلد کتاب «میعاد در سپیده دم» و تصویر سمت چپ خودِ رومن گاری است. 

پ.ن.ن: انتشارات «کتابسرای تندیس» این کتاب را چاپ کرده است و ترجمه‌‌یِ خوب «مهدی غبرایی» نیز لذت خواندن کتاب را دوچندان می‌کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...

وقتی یک رمان‌نویس از دویدن حرف می‌زند!

هاروکی موراکامی

کمتر کسی در میان علاقه‌مندان به کتاب‏‌های رمان را می‌توان یافت که نام هاروکی موراکامی را نشنیده باشد. موراکامی یک رمان‌نویس ژاپنی است که آثارش مورد استقبال منتقدان و علاقه‌مندان ادبیات قرار گرفته است. موراکامی، سال 1949 در کیوتو متولد شد و علاوه بر نوشتن داستان و رمان دستی هم در ترجمه دارد. روزنامه‌ی گاردین چاپ انگلستان او را در ردیف بزرگ‌ترین رمان‌نویسان زنده جهان قرار داد و تا کنون آثار او به چهل و دو زبان ترجمه شده است. در ایران نیز آثار مختلفی از او ترجمه و چاپ شده که اکثر آن‌ها با استقبال مخاطبان روبه‌رو شده است. یکی از تازه‌ترین آثار او که در ایران ترجمه شده و چند ماهی از عرضه‌ی آن می‌گذرد، کتاب "از دو که حرف می‌زنم، از چه حرف می‌زنم" نام دارد و همان‌طور که خودش در پایان کتاب توضیح می‌دهد نام این اثر را از مجموعه داستانی از ریموند کارور (که نویسنده محبوب موراکامی است) به نام "از عشق که حرف می‌زنم، از چه حرف می‌زنم" وام گرفته است. موراکامی در کتاب "از دو که حرف می ‌نم..." به تجربیات شخصی خود از دویدن" می‌پردازد. زیرا او علاوه بر این که یک نویسنده است، سال‌ها است دویدن را در برنامه‌ی روزانه خود قرار داده و به انجام آن هم، اصرار دارد. در واقع، دویدن برای او چیزی فراتر از یک عمل ساده است و دایما آن را به دیگر ابعاد زندگی‌اش تعمیم می‌دهد. او دویدن را بهانه‌ای قرار می‌دهد برای صحبت کردن درباره‌ی کار نویسندگی‌اش و همین طور کل زندگی. به عنوان مثال، او توضیح می‌دهد که چه طور دویدن باعث شد یکی از عادت‌های بدش را کنار بگذارد: "طولی نکشید که دور سیگار را هم خط کشیدم. ترک سیگار در واقع یکی از نتایج طبیعی دویدن‌های هر روزه به حساب می‌آمد. کار ساده‌ای نبود ولی من نمی‌توانستم هم خوب سیگار بکشم و هم خوب بدوم. شور و شوق دویدن و بیشتر دویدن، محرک نیرومندی شد تا دیگر سراغ دود نروم و بر وسوسه‌های بعدی آن نیز غلبه کنم. ترک سیگار هم‌چنین به حرکتی نمادین برای وداع با زندگی پیشینم شباهت داشت." (صفحه‌ی 46)

موراکامی از هر فرصتی برای گریز زدن استفاده می‌کند و سخاوت‌مندانه تجربیاتش را در اختیار ما قرار می‌دهد. ماجرای نویسنده شدنش را تعریف می‌کند و سختی‌هایی که در این مدت کشیده را بازگو می‌کند و همین طور از کارهای دیگری که مجبور بوده برای امرار معاش به آن‌ها بپردازد می‌گوید. او روایت‌هایش را از هر مسابقه یا ماراتنی که در آن شرکت کرده تعریف می‌کند و از اندوخته‌هایش از سال‌ها دویدن می‌گوید. برخی از خاطراتش واقعا جالب و خواندنی هستند. مانند خاطراتش از دویدن فاصله‌ی بین آتن تا ماراتن که ماحصل آن قرار است مقاله‌ای شود برای یک نشریه و هم چنین روایت فوق جذابش از شرکت در یک مسابقه‌ی فوق ماراتن. رقابتی که چیزی در حدود دوازده ساعت به طول می‌انجامد! امکان ندارد با خواندن این کتاب به دویدن علاقه‌مند نشوید و نخواهید آن را حداقل برای یک بار تجربه کنید. حتی اگر یک دونده حرفه‌ای باشید، خواندن این کتاب باز هم برای شما جالب خواهد بود. چرا که خواهید دید چه قدر تجربیات مشترک دارید و یا این که چه شرایطی را می‌توانستید تجربه کنید و نکرده‌اید.

وقتی از دو حرف می زنم از چه حرف می زنم

کتاب دارای نه فصل و یک پیش‌گفتار و هم‌چنین یک پس‌گفتار است. همه‌ی فصول این کتاب در سال‌های 2005 و 2006 نوشته شده به غیر از یک فصل که مربوط به سال 1996 است. این کتاب در 180 صفحه و توسط نشر چشمه و با ترجمه مجتبی ویسی روانه بازار شده است.

برخی از جملات کتاب:

- نوشتار صادقانه درباره‌ی دویدن و نوشتار صادقانه درباره‌ی خود، هر دو کمابیش یکی است.

- گاهی اگر خوشم بیاید تندتر می‌دوم ولی در آن صورت زمان تمرین را کمتر می‌کنم چون نکته‌ی مهم آن است که شور و نشاط فرد در پایان هر جلسه ورزش به روز بعد منتقل شود. همین رویه را در مورد نوشتن هم در پیش گرفته‌ام و آن را جزو واجبات می‌دانم.

-نکته مهم این است که آیا می‌توانم از دیروز بهتر باشم یا نه. در دوهای استقامت تنها رقیبی که باید بر آن غلبه کرد، خود است؛ کسی که قبلا بوده‌اید.

- با خواندن مجدد گزارش دویدنم در یونان درمی‌یابم که پس از بیست و اندی سال و به همان تعداد شرکت در مسابقات ماراتن، نظرم نسبت به لحظات مختلف دویدن و حالاتم در مسیر 26 مایلی ذره‌ای تغییر نکرده است.

- من بیشتر دانسته‌هایم را در نویسندگی از طریق دویدن‌های روزانه آموخته‌ام و این آموزه‌ها درس‌هایی عملی و فیزیکی بوده‌اند. تا کجا می‌توانم برخود فشار بیاورم؟ چه میزان استراحت کافی است؟ از کجا به بعد دچار کوته‌نگری و تعصب می‌شوم؟ تا چه حد باید از جهان بیرون آگاه باشم و تا چه حد به جهان درون اعتنا کنم؟

- یکی دو سال بیشتر به سی سالگی نمانده بود که توانستم نفسی بکشم. تا آن زمان بحث فقط بر سر بقا بود، اینکه سرم را بالای آب نگه دارم تا خفه نشوم. اصلا فرصتی برای فکر کردن به چیزهای دیگر نداشتم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
استراگون ...