میعاد در سپیده دم


کتاب «میعاد در سپیده دم» یک اتوبیوگرافی از نویسنده معروف فرانسوِی، رومن گاری است. او در این کتاب رابطه عاطفی با مادرش را به تصویر می‌کشد. به نظرم، یکی از چیزهایی که جذابیت کتاب را افزایش می‌دهد، صداقت نویسنده در نوشتن خاطراتش است. او ترس‌ها، شکست‌ها و سرخوردگی‌هایش را نیز، بدون خود سانسوری و ترسِ از دست محبوبیتش، در این کتاب آورده است. 

برخی از جملات کتاب:

- هرگز چیزی به نامِ حقیقت مطلق وجود ندارد و این کهن‌ترین حیله‌ای است که برای فریب دادن و به بردگی کشاندن ما یا واداشتنِ‌مان به جویدن خِرخره‌یِ یکدیگر اختراع شده است.

- سپس نوبت به فیلوش،‌ رب النوع ابتذال می‌رسد که وجودش آکنده از حقارت،‌ تعصب، و نفرت است و با تمام قدرت فریاد می‌کشد: «جهودِ بوگندو! کاکا سیاه! ژاپنی! مرگ بر یانکی‌ها! موش‌های زرد را بُکشید! سرمایه‌داران را نابود کنید! امپریالیست‌ها و کمونیست‌ها را از روی زمین محو کنید!» او دوستدار جنگ‌های مقدس است.

- پس از مدت‌ها سرگردانی بین نقاشی، بازیگری، خوانندگی و رقاصی و بعد از تحمل شکست‌های کمرشکن فراوان، سرانجام به ادبیات رو آوردیم که در این دنیا پیوسته آخرین پناهگاه کسانی است که نمی‌دانند سرِ پرشور خود را کجا بر زمین بگذارند. 

- راه زندگی از فرصت‌های بربادرفته مفروش است.

- بیست سالگی سن دشواری‌هاست. ولی چندان طول نمی‌کشد. فقط لحظات دردناکی است که باید از سر گذراند.

- به طور غریزی و تا آنجا که می‌دانم، مستقل از هرگونه تاثیر ادبی، در خود حس طنزی را کشف کردم. یعنی آن سلاح خارق العاده و خجسته را که امکان می‌دهد تا نیش واقعیت را در لحظه‌یِ فرو رفتن از تن خارج سازیم.

- در قیاس با انحرافاتِ فکری، علمی، و سیاسیِ قرنِ حاضر،‌کلیه‌ی انحرافاتِ جنسی در نظرم یکسره بی اهمیت جلوه می‌کند، چون از هرچه بگذریم، آنان تنها تختخواب را به لرزه در می‌آورند، نه جهان را.

- ملالِ ناشی از وراجی و حماقتِ مدعیانِ هوش از جمله چیزهایی است که هرگز نتوانسته‌ام تحملشلن کنم.

..................................

پ.ن: عکس سمت راست، تصویرِ روی جلد کتاب «میعاد در سپیده دم» و تصویر سمت چپ خودِ رومن گاری است. 

پ.ن.ن: انتشارات «کتابسرای تندیس» این کتاب را چاپ کرده است و ترجمه‌‌یِ خوب «مهدی غبرایی» نیز لذت خواندن کتاب را دوچندان می‌کند.